آوینی و «هنر» برای مردم

این روزها در کنار هیاهو و فریادهای سیاسی و انتخاباتی و ده ها موضوع و مسئله مهم دیگر، تقویم چنین ایامی را در سالگرد شهادت سیدمرتضی آوینی (20 فروردین) به عنوان «روز هنر انقلاب اسلامی» نامگذاری کرده است.

کد خبر : 652731
روزنامه خراسان: این روزها در کنار هیاهو و فریادهای سیاسی و انتخاباتی و ده ها موضوع و مسئله مهم دیگر، تقویم چنین ایامی را در سالگرد شهادت سیدمرتضی آوینی (20 فروردین) به عنوان «روز هنر انقلاب اسلامی» نامگذاری کرده است.

اگرچه این روزها مردم آنقدر مسائل مهم و دارای اولویت در ذهن و ضمیرشان نهفته است که شاید گفت و گو از موضوع «هنر» چندان به کارشان نیاید، اما به واقع مگر می توان پذیرفت و باور کرد که انسان و اساسا زیست و زندگی بدون بهره گیری از تاثیرات هنر (هنر به مفهوم عام) باشد؟ ما چگونه می توانیم در این شهرهای شلوغ و عبوس که ظاهرا چاره و گریزی از آن نیست، خودمان را نجات دهیم؟ آیا به دستاویزی جز «هنر» می توان تکیه کرد؟

که البته واضح و روشن است مراد و مقصودم از «هنر» صرفا وسیله ای است که مراجعه به آن باعث و عامل ارتقای معنویت روح و روان و خلوت و جلوت انسان می شود، نه آن گونه و جنس هنر که جز سستی بنیان روح و روان، ثمر دیگری ندارد. چنانچه سیدمرتضی آوینی که رهبر انقلاب او را «سیدشهیدان اهل قلم» عنوان نهادند درباره این «هنر» چنین می گوید: «هنر یاد بهشت است و نوحه انسان در فراق. هنر زبان غربت بنی آدم است در فرقت دارالقرار و از همین روی، همه با آن انس دارند چه در کلام جلوه کند، چه در لحن و چه در نقش ... انسی دیرینه به قدمت جهان. هنر، زبان بی زبانی است و زبان هم زبانی...»
با عنایت به این مقدمه چنانچه این ایده را بپذیریم که امروز «مراجعه به هنر» برای کاهش آلام و تبعات جهان مدرن ضرورت یافته است، گریزی نیست جز این که کارکرد «هنر» را در زندگی مردم جاری و ساری نماییم و اجازه بدهیم «هنر» و ابزار آن کمی نیز از دایره نسبتا محدود هنرمندان و اندک حامیانش فراتر رفته و طعم شیرین نصیب همگان شود. در این باره به چند نکته اشاره می کنم:
1 - باور کنیم که هنر برای تمامی جامعه مفید است؛چگونه می توان درباره ساحت هنر واقعی، ضرورت معرفی هر چه بیشتر آن به جامعه، معرفی مصادیق و کارکردهای هنر و اهتمام بر توسعه هنر برای بهره گیری جامعه سخن گفت در حالی که چنین اعتقاد وباوری در میان سیاستگذاران و تصمیم سازان فرهنگی نباشد؟ که البته من نیز هم چون بسیاری دیگر در تردیدم که چنین باوری اساسا وجود خارجی داشته باشد و به تاسف باید نگاشت که هنوز از اندیشه و کلام برخی از صاحبان گفتار نوعی هم پنداری «هنر یعنی فساد» برمی آید. اگرچه رهبر انقلاب برخلاف روش و منش آن عده به دفعات به تمجید و تکریم هنر و هنرمندان اصیل پرداخته اند. البته از این واقعیت نیز نمی توان گذشت که برخی از افراد تنها عنوان «هنرمند» را با خود یدک می کشند.بنابراین در نخستین گام می بایست به این «باور» رسید که «هنر» می تواند در کنار تمامی ضروریات زندگی، به عنوان یکی از آن ها به شمار آید و در دسترس عموم جامعه قرار گیرد.

2 - مصادیق و کارکرد هنر در اختیار مردم قرار گیرد؛مهم ترین آسیبی که در «تعامل هنر با مردم» متوجه جامعه ماست نبود بستر مناسب برای بهره گیری مردم از تولیدات هنری است. هنوز بسیاری از مردم نمی دانند که چگونه می توانند از تولیدات هنری استفاده کنند و چه بسا بخشی از مردم اساسا نسبت به این که در شهرهایشان چه اتفاقات هنری در جریان است، بی اطلاع اند. طبیعی است در چنین شرایطی چگونه می توان انتظار داشت که میان «مردم و هنر» رابطه و تعامل به وجود آید. اجازه بدهید از این فراتر برویم؛ این که چند درصد مردم ما پاسخ این پرسش را می دانند که اساسا چگونه می توانند از هنر استفاده مفید ببرند؟ آیا تاکنون چنین آموزش هایی را با مردم مان در میان نهاده ایم و آیا به آن ها گوشزد کرده ایم که گاهی هنر هم می تواند از دردهایمان بکاهد و آرام بخش روح و روانمان باشد؟

آن هم در زمانه ای که آسیب های اجتماعی و روانشناختی شاخص چشمگیری را در میان نمودارهای وضعیت جامعه به خود اختصاص داده است. به ویژه در حوزه آسیب های روانشناختی که طبق آمار رسمی حدود 24 درصد مردم کشورمان دچار اختلالات روانی اند که افسردگی با 12 درصد شایع ترین مورد آن است.
3 - هنر هنوز برای عموم مردم کالایی گران و لوکس محسوب می شود؛ به طور قطع از مهم ترین دلایلی که برای نقص و ضعف رابطه و تعامل «مردم با هنر» می توان برشمرد، گرانی و ظاهر لوکس هنر برای مردم است. شاید بسیاری از مردم ندانند که تماشای آثار هنری در نگارخانه های شهرها رایگان است. اما به دلیل عدم آگاهی رسانی به جامعه و وجود این تلقی و باور غلط که مخاطب هنر «افراد خاص» هستند، هنوز نتوانسته ایم میان هنر و جامعه رابطه برقرار کنیم. از سوی دیگر در جوامعی که معیشت و اقتصاد دغدغه اول بیشتر مردم است چندان نمی توان ذائقه آن ها را به سمت و سوی تهیه آثار و تولیدات هنری که شاید «گران» باشد سوق داد.در این میان نباید از کنار این واقعیت نیز بگذریم که بسیاری از هزینه های غیرضروری خانواده ها بیشتر از قیمت و ارزش تولیدات هنری است که فی نفسه می تواند در سبد مفید یک خانواده باشد اما به دلیل کم آگاهی، این هزینه ها هیچ گاه صرف «هنر» نمی شود.

4- از میان بردن دو قطبی هنر و هنرمندان؛گاهی دو سویه شدن ها در موضوعات اجتماعی و گاه در مسائل سیاسی به دلیل تنوع سلایق نه تنها مخرب نیست که سازنده نیز هست. اساسا حضرت پروردگار انسان ها را به نعمت والای تفکر و تعقل آفریده است که هر فرد به روش خود بیندیشد و انتخاب کند. اما در این میان گاهی تلقی ها، عملکردها و رفتارهای اجتماعی نادرست افراد در جامعه نوعی دوگانگی همراه با ستیز را به وجود می آورد که امروز این موضوع را «دوقطبی» یاد می کنند. در واقع در پدید آمدن دو قطبی ها نه تنها جامعه ذی نفع نمی شود بلکه ستیز و نوعی نزاع اجتماعی میان افراد پدیدار می شود. آن چه امروز گاهی در حوزه کلان هنر و هنرمندان احساس می شود، نوعی دو قطبی میان دو طیف عملکردی، اندیشه ای و ارزشی است که نوع مواجهه 2 طیف در عمل هیچ نفعی به مخاطبان هنر نمی رساند و چنانچه می بینیم این دو طیف غالبا در ستیز با یکدیگرند که مظاهر و مصادیقش را در برخی جشنواره ها، تولیدات، نقدها و اظهارنظرها می شنویم و می خوانیم.

آیا می توان روزی را تصور کرد که هنرمندان با وجود تنوع اندیشه و سلیقه به ارتقا ی هنر و تعامل و ارتباط بیشتر عموم مردم با تولیدات هنری بیندیشند؟

5 - هنرمندان «هنر» را برای «مردم» بخواهند؛ از آن جا که «هنر» آن زمان هنر است که در تعامل با مخاطب ارزش می یابد، معتقدم امروز بخش قابل توجهی از آثار و تولیدات هنرمندان به ویژه در هنرهای تجسمی، در حوزه فرم و محتوا آن طور که باید نمی تواند با عموم جامعه ارتباط برقرار کند. نمی توان اثر هنری را فقط و فقط برای گالری ها، تعداد اندک دوستان و بایگانی های شخصی تولید کرد، چرا باید تولید هنری را به جای قرار دادن در دایره وسیع مخاطبان به «آدم های خاص» محدود کنیم و غصه مند شویم که آیا این آدم های خاص خوششان آمد یا نه؟!

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: