این جا، جان تاریخ تمام شد
تاریخ اما بعد این چهل روز، مویش سپید شده، کمرش خم شده، انگار به آخرها رسیده باشد. انگار همه سختى بار جهان یک باره روى دوشش نشسته باشد، انگار رمقش را گرفته باشند، جان ماندن و دیدن آینده را ندارد.
کد خبر :
594893
سرویس سبکزندگی فردا؛ محمدرضا جوانآراسته: تاریخ، همه عمرش را در سفر بوده، پیش اتفاقها بوده و وسط حادثهها بزرگ شده.
تاریخ همه زندگىاش همراه افت و خیزها بوده و میان آمدنها و رفتنها قد کشیده. تاریخ همیشه کنار آدمها بوده و هم پایشان راه رفته و ایستاده و نشسته و تماشایشان کرده.
تاریخ اما بعد این چهل روز، مویش سپید شده، کمرش خم شده، انگار به آخرها رسیده باشد. انگار همه سختى بار جهان یک باره روى دوشش نشسته باشد، انگار رمقش را گرفته باشند، جان ماندن و دیدن آینده را ندارد.
تاریخ دوست داشته جایى همان میان تَل و قتلگاه، بین علقمه و خیمهگاه سرش را زمین بگذارد و خاکها را نفس بکشد و چشم ببندد و تمام.