ام البنین پیش از همه پسرانش از حسین(ع) پرسید

تاریخ ام البنین را شناخته و پشت خم شده‌اش را دیده. شنیده نام تک تک پسرانش را آورده و قبل از همه از حسین (ع) پرسیده. تاریخ دیده دست بر سر زده و نوحه خوانده و نام ام البنین را از خودش برداشته.

کد خبر : 583190
سرویس سبک‌زندگی فردا؛ محمدرضا جوان‌آراسته:

تاریخ یکى از همین روزها، پشت سر پیک عبیدالله، به مدینه رسیده، کوچه‌ها را رفته و بعد پیش روى حاکم شهر، داستان کربلا را گفته و نامه ابن‌زیاد را خوانده.

تاریخ ذوق حاکم را در چهره‌اش دیده و دستورش را شنیده تا همه شهر را از خبر داستان کربلا پر کنند.
تاریخ همراه جارچیان بیرون آمده و مدینه را دیده که زیر ناله بنى‌هاشم غرق شده. زن‌ها را دیده که خاک‌برسر ریخته، بیرون زده‌اند و مردها گرفتار در بهت و غم مانده‌اند. غریبه و آشنا را دیده که صورت خراشیده‌اند و مشت بر سینه کوبیده‌اند. تاریخ از میان کوچه‌ها گذشته و به قبر پیغمبر رسیده، حاکم شهر را دیده که تا کنار قبر رسول خدا رفته و صدا بلند کرده که این روز انتقام ما باشد در برابر روز بدر. بعد از منبر مسجد بالا رفته و خطبه خوانده و در مقابل چشم همه، کشته‌هاى کربلا را خون‌بهاى کشته‌هاى جنگ‌هاى پیامبر خوانده. تاریخ کینه‌هاى کهنه را در جان کلمه‌ها دیده، بغض را در آهنگ صدایش شنیده و انتقام را در چشم‌هایش دیده.
تاریخ بیش از این در مسجد تاب نیاورده، بیرون آمده و در میان کوچه‌ها، جایى میان جمع زن‌ها که بر خاک نشسته بودند، صدایى بلندتر از همه شهر شنیده.
تاریخ ام البنین را شناخته و پشت خم شده‌اش را دیده. شنیده نام تک تک پسرانش را آورده و قبل از همه از حسین (ع) پرسیده.
تاریخ دیده دست بر سر زده و نوحه خوانده و نام ام البنین را از خودش برداشته.
با نگاهى به مقتل مقرم
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: