آیا مثبت اندیشی تغییری در زندگی ایجاد می‌کند؟

تنها راه مؤثر برای از بین بردن افکار و باورهای منفی این است که باورهای زندگی خودمان را تغییر دهیم نه اینکه سعی کنیم بر افکار منفی سرپوش بگذاریم و یا وانمود کنیم افکار منفی از بین رفته‌اند.

کد خبر : 580555
سرویس سبک زندگی فردا: «تفکر مثبت» یکی از رایج‌ترین توصیه‌هایی است که به افراد علاقه‌مند به رشد فردی می شود. اغلب گفته می‌شود که اگر افکار منفی داشته باشید موفقیت و شادمانی تقریباً غیرممکن است. در این مقاله بررسی می‌کنیم که این مسئله درست است یا خیر؟ «این مقاله توسط Morty Lefkoe نوشته شده است، او به مدت ۴۵ سال برای ایجاد تغییرات پایدار در زندگی خود تلاش کرد تا زمانی که راهی برای کنار گذاشتن اعتقاداتی که او را عقب نگه می داشتند پیدا کرد. او یافته هایش را به یک فرآیند قابل تکرار برای کمک به دیگران تبدیل کرد. در نهایت ۱۵۰۰۰۰ نفر و بیش از ۵۰ شرکت، به کمک او باورهای محدود کننده خود را کنار گذاشتند» این مقاله را به نقل از بیتوته بخوانید.
افکار منفی از کجا می‌آیند؟ اگر شما افکار منفی داشته باشید مانند: «من احتمالاً در پروژه جدید موفق نمی‌شوم»، «او واقعاً مرا دوست ندارد» و «من دوباره کار را درست انجام نمی‌دهم». این جملات در نتیجه ی باورهای منفی است که پیشتر در زندگی شما وجود داشته است. برای مثال در جمله «من احتمالاً در پروژه جدید موفق نمی‌شوم» در نتیجه‌ی این باور می تواند باشد: «من آنقدرها خوب کار نمی‌کنم» و «من توانایی کافی ندارم». و یا جمله «او واقعاً مرا دوست ندارد» نتیجه این باور می‌تواند باشد: «من دوست داشتنی نیستم» و «مردها راستگو نیستند» و همچنین جمله «من دوباره کار را درست انجام نمی‌دهم.» نتیجه این باور می‌تواند باشد: «من هیچ کاری را به طور مطلوب نمی توانم انجام دهم». بنابراین عاملی که شما را از رسیدن به موفقیت و شادمانی باز می‌دارد افکار منفی نیست بلکه باید گفت این افکار بازتاب نوع نگاه شما به جهان است. شما همیشه با باورهای خود درباره زندگی، مردم و خودتان زندگی می کنید. حتی اگر شما از افکار منفی خلاص شوید باز هم باورها در زندگی شما وجود دارند. مردم برای دورشدن از افکار منفی چه کار می‌کنند؟ اگر شما سعی کنید از افکار منفی خود فرار کنید؛ نمی‌توانید آنها را از بین ببرید. در بدترین حالت شما فقط نتوانستید در حذف این افکار موفق شوید. اما در بهترین حالت این افکار از ذهن شما دور شده‌اند ولی هنوز از بین نرفته‌اند بلکه به صورت پنهانی هدایت می‌شوند. این افکار مثل توپی هستند که تلاش می‌کنید زیر آب نگه دارید. شما می‌توانید برای مدت کوتاهی توپ را زیر آب نگه دارید اما در نهایت از این کار خسته می‌شوید و توپ از آب خارج می‌شود. باورهایی که درباره خود و زندگی دارید عامل به وجود آمدن افکار منفی شماست، در این شرایط مثبت اندیشی فایده‌ای ندارد. چون ممکن است حتی هنگامی که هیچ فکر منفی ندارید دچار سوءظن شده و برای خلاص شدن از شر افکار منفی انرژی خود را هدر دهید. علاوه براین افکار و احساسات سرکوب شده معمولاً زمانی که انتظارش را ندارید در رفتارتان آشکار می‌شوند. اغلب این افکار به صورت اضطراب و نگرانی خود را نشان می دهند و این در حالی است که ما از منبع این اضطراب و نگرانی‌ها بی اطلاع هستیم و گمان می‌کنیم بدون دلیل بروز کرده‌اند. تحقیقات زیادی نشان می‌دهند که سرکوب احساسات منفی باعث بروز بیماری می‌شود. به جای سرکوب بهتر است وجود این افکار و احساسات را تایید کنیم. برخی انسان ها هر روز جلوی آینه می‌ایستند و با صدای بلند می‌گویند «من خیلی خوب هستم. من می‌توانم. من دوست داشتنی هستم.» به ندرت پیش می‌آید که این تمرین بتواند افکار شما را تغییر دهد. دلیل آن این است که شما می‌دانید آنچه را در مورد خودتان بر زبان می‌آورید صحیح نیست. وقتی با صدای بلند می‌گویید: «من خیلی خوب هستم.» با خود می‌اندیشید: «اما من می‌دانم اینطور نیست.» «من می‌توانم.» - « اما من می دانم اینطور نیست.» «من دوست داشتنی هستم.» - « اما من می دانم اینطور نیست.» روش دیگر برای اینکه بفهمید چرا گفتن جملات مثبت همیشه جواب نمی دهد این است که از خود بپرسید: «چه کسانی جلوی آینه می‌ایستند و جملات مثبت را تکرار می‌کنند؟» کسانی که واقعاً به این جملات باور داشته باشند هرگز آنها را بر زبان نمی‌آورند. در واقع کسانی که جملات مثبت را درباره خودشان به کار می برند، می‌خواهند از افکار منفی فرار کنند. چگونه می‌توان افکار منفی را از بین برد؟ بنابراین اگر تفکر مثبت جواب نمی‌دهد پس راه حل چیست؟ همان طور که دیدیم باورهای منفی ما تقریباً تمام افکار منفی ما را به وجود می‌آورند. یک باور در واقع همان چیزی است که ما احساس میکنیم واقعیت دارد. تا زمانی که ما احساس می‌کنیم : «من خیلی خوب نیستم. من از عهده کارهایم بر نمی‌آیم. من دوست داشتنی نیستم.» این جملات واقعاً در مورد ما صحیح است. و ما بر مبنای آنها زندگی می‌کنیم. این باورهای ما هستند که به ما می‌گویند چگونه احساس کنیم، چگونه زندگی کنیم و چگونه بفهمیم. تنها راه مؤثر برای از بین بردن افکار و باورهای منفی این است که باورهای زندگی خودمان را تغییر دهیم نه اینکه سعی کنیم بر افکار منفی سرپوش بگذاریم و یا وانمود کنیم افکار منفی از بین رفته‌اند. فرایند باور لفکو(LBP) که نویسنده مقاله ۲۹ سال پیش پیشنهاد داده است برای تغییر دادن باورهای منفی مفید است. با انجام این فرایند میتوانید تعدادی از باورهای منفی زندگی خود را کنار بگذارید. برای این کار لازم است ابتدا باور منفی زندگی خود را شناسایی نمایید. چگونه باورهای منفی را در زندگی خود از بین ببرید؟ منبع اولیه احتمالی یک باور زندگی خود را پیدا کنید. چه اتفاقی افتاد که به این باور رسیدید؟ برای مثال بیشتر والدین وقتی فرزندانشان مطابق میل آنها رفتار نمی‌کنند آنها را مورد سرزنش قرار می‌دهند و این کار باعث به وجود آمدن این باور می‌شود:«من خیلی خوب نیستم.» فرزندان به حضور فیزیکی والدین خود نیاز دارند. با توجه به این نکته در صورتی که والدین این حضور فیزیکی را از فرزندان خود دریغ کنند باعث می‌شود این باور در آنها به وجود بیاید: «من مهم نیستم.» هنگامی که منبع یک باور مشخص شد متوجه می شوید که باور شما تفسیری از تجربیات شما است. بنابراین تفاسیر دیگری هم برای باور شما می تواند وجود داشته باشد. در اینجاست که متوجه می شوید باور شما تنها بخشی از واقعیت است و نه تمام واقعیت. برای مثال وقتی از سوی والدین خود برای انجام ندادن کاری سرزنش می‌شوید می توان اینطور برداشت کرد که شما از عهده آن کار بر نمی آیید. همچنین می‌توان اینطور تفسیر کرد که پدر و مادر شما انتظارات غیرمنطقی از شما دارند. یا ممکن است پدرو مادر شما در مورد توانایی شما برای انجام کاری اشتباه کرده باشند. و یا ممکن است شما در انجام دادن کار بخصوصی توانایی نداشته باشید. مسلم است که نمی توان نتیجه گرفت شما برای کارهای دیگر هم توانایی ندارید. ممکن است شما به دلیل کم سن و سال بودن نتوانید کاری را انجام دهید و این به معنی این نیست که هرگز نمی‌توانید آن کار را انجام دهید. می‌توان باور را دید؟ خودتان را در حوادثی که باعث ایجاد یک باور شدند قرار دهید و از بیرون به خودتان بنگرید و از خودتان بپرسید: «آیا می‌توانم آن باور زندگی‌ام را ببینم؟» پاسخ افراد به این سؤال همیشه این است: «بله، شما هم اگر آنجا بودید می‌توانستید ببینید» حال از خود بپرسید: «آیا من واقعاً می‌توانم آن را ببینم؟» اگر شما واقعاً بتوانید یک باور زندگی خود را ببینید باید بتوانید آن را با یک رنگ، شکل و موقعیت توصیف کنید. حال آنکه نمی‌توانید توصیفی از ظاهر یک باور داشته باشید. در حقیقت شما نمی‌توانید یک باور را ببینید بلکه فقط حوادث و رویدادها را می بینید. باورها فقط در ذهن شما نقش می‌بندند. علتی که برای یک فکر منفی پیدا کردید و ادعا می‌کنید که می توانید آن را ببینید در واقع فقط یک تفسیر از تمام تفاسیری است که در ذهن شما به وجود آمده است. شاید از خودتان بپرسید پس رویدادهایی که باعث به وجود آمدن یک باور شده‌اند هیچ معنا و مفهومی ندارند؟ قبل از اینکه شما به آنها معنی بدهید چه مفهومی داشتند؟ می‌توانید دریابید که این رویدادها مفاهیم متعددی دارند. البته هیچ مفهوم واحدی برای آنها نمی‌توان متصور شد. می‌توان گفت رویدادها مفهوم مشخص و ثابتی ندارند و این شما هستید که در ذهن خود به آنها مفهوم می‌دهید.
به طور خلاصه می‌توان گفت: باورها واقعیاتی هستند که احساس می‌کنیم حقیقت دارند. آنها حقایق جهان پیرامون ما هستند. ما باورهای خودمان را قبول داریم چون تصور می‌کنیم می‌توانیم آنها را ببینیم. در صورتی که هرگز نمی‌توانیم آنها را ببینیم. آنها فقط در ذهن ما وجود دارند.
به جای اینکه مثبت بیاندیشید سعی کنید باورهایی که باعث به وجود آمدن افکار منفی شدند را از بین ببرید. زمانی که برای مثبت فکر کردن تلاش نمی‌کنید در واقع مثبت خواهید بود.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: