تاریخ نامه محرمانهای به امام دربند را برداشته و خوانده
تاریخ تکیه به دیوارهاى زندان زده و نگاه کرده به چهره امام که هنوز غبار کربلا داشته، که خسته بوده اما شکسته نبوده. تاریخ منتظر مانده و گوش تیز کرده اما جز صداى هر از گاهى اسبها و آدمها، صدایى نبوده. صبر کرده و در دلش حسرت اطمینان امام را خورده و غبطه صبر زینب(س) را.
سرویس سبکزندگی فردا؛ محمدرضا جوانآراسته : کسى از آن سوى دیوارها، وقتى سربازى نبوده و چشم نگهبانى نمىدیده، کاغذى را به سنگى پیچیده و از بالاى دیوارها داخل زندان انداخته. نمانده و پیش از آن که دیده شود گریخته .
تاریخ نامه را برداشته، باز کرده و اخبار پیک عبیدالله و نامه نگارىاش به یزید را خوانده. تاریخ خوانده و دیده چه طور بچهها به دامن مادرها چنگ زدهاند و زنها نگران از خباثت یزید برخود لرزیدهاند.
تاریخ اما از دل امام دربند آگاه نبوده، امام به حتم از مسیر کاروان اسرا تا شام خبر داشته، پاسخ یزید را مىدانسته و از حال عبیدالله مطلع بوده. امام مىدانسته هنوز حرفهایى هست که پیش روى یزید باید زد، هنوز اتفاقهایى هست که رخ نداده، سختىهایى هست که پیش نیامده و فریادهایى از عاشورا هست که در گلو مانده .
نامه به خطى غریب نوشته بود که اگر پیک آمد و تکبیر شنیدید، وصیت کنید که یزید دستور به خونتان داده و اگر صداى تکبیر نیامد، امن است و سلامتى انشاالله.
تاریخ دلش را به همین انشاالله، خوش کرده. تکیه به دیوارهاى زندان زده و نگاه کرده به چهره امام که هنوز غبار کربلا داشته، که خسته بوده اما شکسته نبوده. تاریخ منتظر مانده و گوش تیز کرده اما جز صداى هر از گاهى اسبها و آدمها، صدایى نبوده. صبر کرده و در دلش حسرت اطمینان امام را خورده و غبطه صبر زینب(س) را.
با نگاهى به نفس المهموم