مسلم از اول قرار بود یار و میزبان امام در کوفه باشد
تاریخ یادش هست در همین کوچهها بوده که جمع اصحاب امام کامل شده، همان وقت که سوارى به دنبال کاروان شهدا، سر مسلم را آورده، مسلم از همان اول هم قرار بود همراه باشد، قرار بود میزبان امام در کوفه باشد.
سرویس سبکزندگی فردا؛ محمدرضا جوانآراسته : تاریخ امروز را بر نیزه بوده، میان صف بىانتهایى از سواران که هر یک نیزهاى داشتهاند و هر نیزه سرى.
تاریخ مردها را دیده که هیچ به استقبال سرها نیامدند، زنها را دیده که بام به بام مجلس عزا گرفتهاند، خاک برسر ریختهاند و دست بر سینه کوبیدهاند. مردها آشناى سرها بودند، پنج روز پیش رو در روى همین سرها صف کشیده بودند، از همین سرها رجز شنیده بودند و چشم در چشم همین سرها زخم خورده بودند.
تاریخ یادش هست مردها حرفى نمىزدند، دورتر مىایستادند، دورتر از جایى که کاروان سرها دیده شود، دورتر از جایى که صداى عزاى زنها بیاید. انگار راهشان نه پیش داشت و نه پس. انگار توى خاطراتشان غبار روز نبرد داشت پایین مىنشست. سرى که پیشاپیش نیزه داران بود، آیه به آیه در شأن همین مردان قرآن مىخواند، صدا اوج گرفته بود و آیهاى از دیوارهاى همه شهر گذشته بود «و خداوند را از آن چه ستمکاران مىکنند، غافل مپندار».
تاریخ صداى پاى اسبها را یادش هست که کوچه به کوچه مىگذشته، یادش هست که محلههاى کوفه همه از زیارت سرها بىنصیب نماندند. یادش هست در همین کوچهها بوده که جمع اصحاب امام کامل شده، همان وقت که سوارى به دنبال کاروان شهدا، سر مسلم را آورده، مسلم از همان اول هم قرار بود همراه باشد، قرار بود میزبان امام در کوفه باشد.