درشهر زندگی می کنیم اما شهروندنیستیم!
من نگاه ایدهآلیستی ندارم اما آمار بالای تخلفات و جرایم در کشور و تضییع حقوق مردم به دست یکدیگر گویای این است که این افراد تنها نام شهروند را با خود یدک میکشند.اینها کسانی هستند که تنها در شهر زندگی میکنند و از مزایا و امکاناتش بهره میبرند بدون آنکه بخواهند به وظایف خود عمل کنند.
آقای خرمشاهی حقوق شهروندی به چه معناست؟
حقوق شهروندی به معنای رعایت حقوق متقابل مردم و دولت و مردم با یکدیگر است. در گذشته حقوق شهروندان معمولا رعایت نمیشد و حکمرانان همواره حقوق مردم تحت حاکمیت خود را تضییع میکردند اما با تصویب قوانین شهروندان در دنیا، این مسئله از اهمیت بیشتری برخوردار شد؛ بهگونهای که پس از انقلاب، حقوقی برای مردم در قانون اساسی کشور تدوین شد.
این قوانین کدامها هستند و چه مواردی را دربرمیگیرند؟
براساس قانون اساسی، مردم ایران از هر قومی که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، زبان، نژاد و دینشان سبب امتیاز نیست. آنها همچنین حق داشتن مسکن، امنیت شغلی، آزادی بیان و اندیشه را دارند. اما در این میان مردم هم نسبت به دولت تکالیفی دارند که باید رعایت شود.
جامعهای که حقوق شهروندی در آن رعایت میشود دارای چه ویژگیهایی است؟
از قدیم، مردم جامعه برای تحکیم روابطشان با هم و با دولت و حکومت، قوانینی وضع میکردند که امروز به آن قوانین، قوانین مدنی میگوییم. در جامعهای که حقوق شهروندی و قوانین مدنی بهدرستی وضع و اجرا میشوند، بهتر میتوان زیست. در چنین جامعهای مردم نسبت به قوانین آگاه هستند؛ بنابراین بهتر با یکدیگر مراوده دارند. ضوابطی هم که حاکمان تعیین میکنند برای بهبود اوضاع جامعه است.
ما نباید در حقوق شهروندی دنبال مفاهیل پیچیده باشیم. اگر مردم جامعه یک آگاهی نسبی از قوانین داشته باشند و تکالیفی که باید رعایت کنند بدانند بهتر میتوانند حقوق خود را از دستگاه حکومت در چهارچوب قانون مطالبه کنند. اینچنین است که چرخهی زندگی روانتر میشود.
چه نهادی متولی آگاه سازی مردم است ؟
پرسش خوبی است. بهراستی چه کسانی مسوول آموزش دادن به مردم هستند؟ امروز در جامعه و حتی در میان قشر تحصیلکرده آگاهی چندانی نسبت به قوانین وجود ندارد. برای نمونه، زوجهای جوان و تحصیلکردهی ما در هنگام عقد حتی نسبت به همان چند ماده قانونی که در عقدنامه آمده، مانند تمکین و نفقه، آگاهی ندارند.
قوانین باید برای مردم تشریح شوند. بیشتر مردم در ایران حتا یک بار هم قانون اساسی کشورشان را نخواندهاند. در انگلستان از سال 2002 قانون اساسی کشور در مدارس آموزش داده میشود. ما نیز میتوانیم همین کار را در مدارس، شرکتها، کارگاهها و مکانهایی که مردم در آن کار و زندگی میکنند انجام دهیم. متاسفانه در همین قوانین راهنمایی و رانندگی ، تخلفات آنقدر زیاد است که دولت روی آن حساب باز میکند و آن را امری عادی میداند و اینکه امروز دولت آقای روحانی در حال تدوین منشور حقوق شهروندی است از دید من کار بیهودهایست چرا که ما نمونهی خوب حقوق شهروندی را در قانون اساسی داریم و نیازی به این منشور نیست. قانون ستیزی در جامعهی ما امری عادی شده است و در این راه، مردم گویی هر یک بر دیگری سبقت میگیرند.
از گفتههای شما اینگونه برمیآید که این مردم تنها شهرنشین هستند تا شهروند؟
دقیقا همینطور است. هنگامیکه مردم به هم ستم میکنند و حقوق یکدیگر را مدام از بین میبرند چگونه میتوان آنها را شهروند نامید؟ من نگاه ایدهآلیستی ندارم اما آمار بالای تخلفات و جرایم در کشور و تضییع حقوق مردم به دست یکدیگر گویای این است که این افراد تنها نام شهروند را با خود یدک میکشند.اینها کسانی هستند که تنها در شهر زندگی میکنند و از مزایا و امکاناتش بهره میبرند بدون آنکه بخواهند به وظایف خود عمل کنند.
یکی از تعاریفی که برای حقوق شهروندی میتوان مطرح کرد، زندگی شایسته برای هر شهروند است. در اینباره چه نظری دارید؟
در اینجا باید دید الگوی شایسته چیست. بدون نگاه ایدهآلیستی و با توجه به قانون اساسی، اگر فردی دارای مسکن، امنیت شغلی، فضای مناسب شهری، هوای سالم برای نفس کشیدن و امکانات حداقلی یک زندگی باشد میتوانیم بگوییم تااندازهای دارای زندگی خوبی است. اما آیا این مسئله در همین کلانشهر تهران رعایت میشود؟ آیا مردم از کمترین حق خود که همان تنفس در هوای سالم است برخوردار هستند؟
چه دستگاهها و سازمانی میتوانند در رعایت حقوق شهروندی تاثیرگذار باشند؟
نخستین ارگانی که در این مسئله میتواند کار اساسی انجام دهد شهرداری است. یکی از مهمترین کارهای شهرداری پرداختن به فرهنگ است. نقل میکنند که در اتریش و پس از جنگ جهانی اول، دولت کمکهایی را که دریافت کرده بود همه را صرف فرهنگ کرد. پرسیدند چرا ازاین کمکها در صنعت کشور بهره نگرفتی؟ گفتند تا فرهنگ نداشته باشیم هیچ نداریم.
چه راهکاری برای رعایت هرچه بیشتر حقوق شهروندی در جامعه دارید؟
نخستین گام آموزش به مردم و آشنایی آنها با قوانین است. اگر مردم به حقوق خود واقف باشند قوانین بهآسانی زیرپا گذاشته نمیشوند. در این میان نباید فراموش کرد که تازمانی که تخلفاتی که ازسوی برخی از مسوولان کشور انجام شده است پیگیری نشود و جلوی قانونشکنیهای اینچنینی گرفته نشود نمیتوان از مردم انتظار چندانی داشت.