وقتی حواس مدیران به داشتههایمان نیست/ از تشک ایروبیک تا میز بیلیارد؛ جایگاه ورزش ایرانی کجاست؟
متاسفانه در مراکز مدیریت فرهنگی کشور ما بیش از آنکه بر روی واقعیتها و سرمایههای موجود در فرهنگ ایرانی و اسلامی کشورمان سرمایهگذاری شود تلاش میشود یا با برخورد قهری و یا با زور چاپ ده ها نشریه شاخصه های فرهنگی را به زور به مردم تحمیل کنند و هیچ جایگزینی برای آنچه مردم بدنبال آن میگردند ولی مصداقی برای آن ارائه نمیشود وجود ندارد.
در اواسط دهه هفتاد و با گسترش موج تجدد در شهرهای بزرگ ورزش باستانی کمکم جای خود را به رغیب خوش رنگ و لعاب یعنی باشگاههای ورزشی داد. جوانان که به دلیل سو مدیریت فرهنگی فکر میکردند باشگاه ورزشی محصولی پربار تر از گودهای زورخانه ارائه میکند کرور کرور جذب محیط پیشرفته باشگاهها شدند و روز به روز فرهنگ زورخانهای محجور و محجورتر شد.
دیری نگذشت که پایه بسیاری از جرائم ورزشی اعم از استفاده داروهای نیروزا و مکملهای غذایی مضر و عموما قاچاق در همین باشگاههای ورزشی شناسایی شد. آمار پلیس نشان میداد که بخش قابل توجهی از معاملات غیر قانونی مواد مخدر و جرائم اخلاقی مرتبط با همین محیطهای ورزشی باشگاههاست.
چند سالی از فعالیت باشگاههای ورزشی نگذشته بود که اضافه شدن موسیقی به ورزشهای صبحگاهی صداو سیما و پارکهای شهر ماهیت ورزش را به یک ضدتبلیغ فرهنگی گسترش داد. جالب بود که خیلی از مدیران فرهنگی که شبانه روز درخصوص خطرات موج تجدد و غربزدگی هشدار میدادند خود را بانی گسترش ورزش عمومی معرفی میکردند غافل از اینکه این سبک ورزش خود نوعی مقابله با فرهنگ بومی است. هیچ کس نمیتوانست پاسخ دهد که چرا روی ورزش زورخانهای سرمایهگذاری نمیشود؟ برخی مدیران اقبال عمومی به باشگاههای ورزشی را عامل غفلت از زورخانهها عنوان میکردند.
بعد از گذشت تقریبا 10 سال از فعالیتهای ورزشی باشگاهی در کشور کم کم پای میزهای بیلیارد به باشگاهها باز شد و محیطهای فرهنگی بیش از گذشته رنگ و بوی غربزدگی گرفتند. کسی هم نبود که بگوید که چرا هر چه شهرها بزرگتر میشوند تعداد باشگاهها افزایش پیدا میکنند اما تعداد زورخانهها هر روز کم و کمتر میشود.
متاسفانه در مراکز مدیریت فرهنگی کشور ما بیش از آنکه بر روی واقعیتها و سرمایههای موجود در فرهنگ ایرانی و اسلامی کشورمان سرمایهگذاری شود، تلاش میشود یا با برخورد قهری و یا با زور چاپ ده ها نشریه شاخصه های فرهنگی را به مردم تحمیل کنند و هیچ جایگزینی برای آنچه مردم بدنبال آن میگردند ولی مصداقی برای آن ارائه نمیشود وجود ندارد.
بارها بارها شاهد این بودیم که پدران و مادران با اکراه فرزندان خود را روانه باشگاههای ورزشی میکنند چرا که تا حد زیادی از ماهیت برخی مفاسد موجود در این محیطهای به اصطلاح فرهنگی باخبر هستند اما هیچ جایگزینی برای این موضوع پیدا نمیکنند.
ورزش باستانی دارای خصوصیات نابی است که نخبگان فرهنگی در کشور مدتها در ناکجا آباد به دنبال آن میگردند. ورزش سنتی دو بعد سلامتی روحی و جسمی را همزمان مورد توجه قرار میدهد. سلسله مراتب در باشگاههای ورزشی بر پایه قدرت بدنی نیست بلکه میزان تواضع و فروتنی نشانه یک ورزشکار نمونه است.
گود زورخانه بر خلاف سکوهای رایج در رقابتهای ورزشی بینالمللی این موضوع را بیان میکند که ورزشکار در نگاه ایرانی- اسلامی شخصی که باید در مقام تواضع باشد و نه اینکه قدرت بدنی خود را دلیلی برای سیطره بر دیگران و برتریجویی بداند. اصالتی که در رگ و ریشه ورزش باستانی وجود دارد درست منطبق با نگاه دینی و معرفتی اسلام و منطبق با جهان بینی ملی مردم ماست.
در زورخانه جوان ورزشکار بازوبند پهلوانی خود را از کسی میگیرد که بواسطه کهنسالی شاید از لحاظ جسمانی تکیده و ضعیف باشد اما توانسته است، سالها مرام و معرفت پهلوانی را در خود زنده نگه دارد.
عامل بسیاری از مشکلات اخلاقی امروز جامعه ما را باید در همین الگوبرداری چشم بسته از سایر ملل جهان توصیف کرد؛ در حالی که اگر کمی به گذشته برگردیم مصادیق و مدلهای بسیار خوبی وجود دارند که با اندکی جابهجایی و تغییرات در ظرایف میتوانند بهترین نسخه برای ارائه به نسلهای امروز و آتی کشومان باشند.
مصداقی که بعنوان ورزش پهلوانی مورد توجه قرار گرفت در بسیاری دیگر از نیازهای روز فرهنگی جامعه ما نیز وجود دارد اما متاسفانه این غفلت از سرمایه ملی و دینی در همه ابعاد وجود دارد. بزرگترین معضل امروز گروههایی از مردم کشور ما که گرایش به سمت زندگی غربی دارند، نبود یک الگوی جایگزین است. اشتیاق بیش از حد جوانان برای تغییر و تحول همواره از میان الگوهای تحمیلشده از غرب و الگوهای ارائه نشده از جانب مدیران و نخبگان فرهنگی در کشور ما سبک غربی را بیشتر اشاعه میدهد. مسئولان امنیتی هم با برخورد قهری در صددند تا آثار کمکاری و عقب افتادگی چرخهای فرهنگی کشور را جبران نمایند؛ حال آنکه این برخورد نه تنها آثار مثبتی ندارد بلکه زمینه تحریک بیشتر جوانان به الگوی مهاجم را فراهم میکند.
هرگاه توانستیم شیوه طراحی بناهای مسکونی را از انبوه سازی بی هویت فعلی تغییر دهیم و مدلهای بومی برای تفریح عمومی و شیوه زندگی مردم را احیا کنیم آنگاه میتوان مدعی شد که قدمی کوچکی در راستای فرهنگ ایرانی - اسلامی برداشته شده است و الا با وضعیت فعلی همچنان افول فرهنگی سرنوشت محتوم جامعه ماست.