شیخ الاسلام دوره صفوی چه وظایفی بر عهده داشت؟
حکومت صفوی یک حکومت دینی با مشارکت سلطان ـ فقیه بود. طهماسب همراه با کرکی، شاه عباس همراه با شیخ بهایی و میرداماد، شاه سلیمان و شاه سلطان حسین با علامه مجلسی. نوعی تقسیم وظایف بود. سیستمی که بیش از 240 سال دوام آورد. تجربه ای که ایران نوین را بر پایه باورهای اسلامی ـ شیعی ساخت و ما امروز در آن تنفس می کنیم. عالمان آن دوره تحت عنوان شیخ الاسلام و صدر و... در این دولت مشارکت داشتند. در اینجا سندی با ارزش از این ساختار را تقدیم عزیزان می کنم.
1. نخستین کار نوشتنی من در باره صفویه در سال 1369 ش، با بررسی متن حکم شیخ الاسلامی علامه مجلسی که با دستور شاه سلطان حسین صفوی نوشته شده بود، آغاز شد. سواد آن حکم در یک مجموعه خطی در آستان قدس بود و من آن را بازنویسی و چاپ کردم. طبعا برای درک بهتر مفهوم شیخ الاسلامی، به جستجو پرداختم. نهایت متوجه شدم که در دوره صفوی، علما صاحب مناصب ویژه ای بوده اند که از آن جمله مقام امامت جمعه، قاضی، صدر، مدرس و امور دیگر است. آن جستجوها نهایت کتاب دین و سیاست در دوره صفوی را پدید آورد. بعدها آن کتاب با مقالات دیگر، کتاب صفویه در عرصه دین، سیاست و فرهنگ شد و در نهایت یک چاپ دو جلدی با نام «دین و سیاست در روزگار صفوی».
2. اما علاقه من به بحث های صفوی ادامه یافت و تاکنون نیز ادامه دارد. از جمله چیزهایی که همچنان به آن علاقه مند هستم، همین فرامین حکومتی است که برای علما و دیگران صادر می شده است. فرامینی که بر اساس علم انشاء، در اختیار منشیان و محرران بوده، و آنان که از دیرباز در تاریخ ایران جایگاه ارزشمندی داشته اند، بر اساس تعلیم و تربیتی که در یادگیری تاریخ و ادب و دین و فرهنگ این مملکت بدست می آورند، این نامه ها و فرامین را می نگاشتند. همانهاست که علم منشآت را پدید آورد. طبعا بنده گرچه با حکم شیخ الاسلامی کارم را شروع کرده بودم، اما به منشآت علاقه مند شدم، و همین سبب شد تا سه چهار سال پیش کتاب «منشآت سلیمانی» و به تازگی «وجیزة التحریر» را تصحیح و منتشر کنم.
3. نکته ای که مدتها قبل دریافتم، این بود که وقتی حاتم بیک اردوبادی اعتماد الدوله یا همان نخست وزیر شاه عباس شد، جماعتی از همشهری های اردوبادی خود را که اکنون شهری است در آن سوی ارس و من دلباخته دیدن آن هستم، به اصفهان آورد. این مربوط به سالهای 1005 به بعد باید باشد. این گروه، در دستگاه اداری صفوی جای گرفتند و منشی و دبیر و محرر شدند و برای بیش از یک صد و پنجاه سال کارهای اداری حکومت صفوی در امر دبیری و انشاء و فرمان نویسی در اختیار این ها بود.
4. بنده سال 1374 یک مثنوی بلند از یک زن اردوبادی که سفرنامه حج بود منتشر کردم، و در آن جا گفتم که شوهر او میرزا خلیل رقم نویس یا همان فرمان نویس بوده که مرحوم شده و او پس از آن به سفر حج رفته است. او از اصفهان به تبریز و از آنجا به اردوباد رفته و بعد از سالها از خانواده اش دیدار کرده است. این مربوط به سالهای دوره شاه سلطان حسین یعنی بین 1106 ـ 1135 است، درست صد سال پس از کاری که حاتم بیک کرده و اردوبادی ها را به اصفهان آورد و انشاء آموخت.
5. دو سال پیش دوباره سراغ آن مجموعه که سفرنامه یاد شده در آن بود رفتم و آن را وارسی کردم. همان زمان بحث وقفنامه ظهیر الدوله هم برای تبریز و اردوباد مطرح شد که آن را آقای هاشمیان چاپ کرد و یک معرفی در وبلاگم از آن نوشتم با عنوان «از کتاب هم دریغ کردند....» بنده هم حاصل کنجکاوی مجددم روی آن جنگ را با اطلاعات دیگر یک مقاله کردم که در باره اردوباد در مقالات و رسالات تاریخی دفتر اول ص 209 ـ 222 چاپ شد.
6. مدتی قبل که فرهنگ نصیری که فرهنگی است در ترکی جغتایی، رومی، قزلباشی، روسی و قلماقی به فارسی و توسط آقایان حسن جوادی و ویلم فلور تصحیح و چاپ شد، معلوم شد که مؤلف آن محمد رضا و عبدالجمیل نصیری همان کسانی هستند که منشآت سلیمانی را نوشته اند. یعنی منشآت سلیمانی که من آن را بر اساس مقدمه، تألیف دبیران دبیرخانه شاه سلیمان صفوی (1077 ـ 1105) دانسته بودم، از همین چهره های خاندانهای اردوبادی است که در اصفهان مقیم بوده اند. لازم بود اول این بحث، این را هم بیفزایم که اینها منتسب به خواجه نصیر الدین طوسی هستند و لذا معمولا خود را نصیری می نامند. شهر اردوباد هم باید از همان دوره مغول تأسیس شده باشد چنان که نام اردو و مشخصات دیگر گویای این مطلب است.
7. همه این مقدمات را گفتم تا توضیح بدهم حالا یک حکم شیخ الاسلامی از طرف شاه سلیمان صفوی برای یکی از علمای اردوباد با نام جلال الدین محمد اردوبادی پیدا کردم که علاوه بر آن چیزهایی است که تاکنون در این باره یافته بودم. مدتی قبل مجموعه ای از منشآت را که در کتابخانه مجلس است مرور می کردم. این مجموعه حاوی تعداد زیادی از نامه ها و فرامین شاهان زندیه تا قاجاریه است. اما یک ویژگی مهم دارد و آن این است که تقریبا منهای چند فرمان عربی نادر که مربوط به برخی از شیوخ خوزستان است، باقی آن مربوط به تبریز و عمدتا از دوره فتحعلی شاه و در ارتباط با امرای آذربایجان هم منصوبین از طرف حکومت مرکزی مانند عباس میرزا و هم امرایی از خاندان دنبلی و کنگرلو است. علاوه بر اینها، در این نسخه، جسته گریخته نکات مهمی در باره افراد و برخی از رخدادها و ماده تاریخها هست که جالب توجه است. این مجموعه، که تاکنون نمی دانم کسی روی آن کار کرده است یا نه، به رغم این که از یک کاتب کم سواد تدوین یا از روی نسخه دیگری کتابت شده و وی نتوانسته بسیاری از کلمات را بخواند، آری به رغم این، حاوی اطلاعات بسیار با ارزشی در باره آذربایجان و نواحی مختلف ان بویژه امرای محلی است. نسخه یاد شده که به شماره 335 از نسخه های اهدایی فیروز است، توسط عبدالحسین حائری در مجلد 21 فهرست مجلس معرفی شده (تهران، 1357) و عناوین بسیاری از نامه ها و فرامین در آن آمده که مغتنم است، جز این که کامل نیست، و از آن جمله همین حکم شیخ الاسلامی است که در آن فهرست نیامده است.
8 . همان طور که اشاره کردم، این اثر، مجموعه فرامین و نامه ها مربوط به دوره افشاریه، زندیه و قاجاریه است، اما استثناءا یک فرمان شیخ الاسلامی در آن آمده که بالای آن نوشته شده است: «سواد فرمان شیخ الاسلامی جلال الدین محمد اردوبادی نصیری که از دیوانخانه شاه سلطان حسین اولی صفوی مرحمت شده». تعبیر «سلطان حسین اولی صفوی» نامفهوم است و فکر می کنم از اساس حدسی است؛ زیرا آنچه به عنوان تاریخ در ذیل این نامه آمده سال 1801 است که با توجه به این که پیش از آن احدی و ثمانون بعد الف آمده، معلوم است که مقصود 1081 است. به هر حال این حکم باید از دبیرخانه شاه سلیمان باشد.
9. آنچه در ادامه می آید، حکمی است که در نسخه مزبور [ص 20 ـ 22] آمده و اغلاط چندی هم در آن از سوی کاتب وارد شده است. بنده با توجه به تجربه ای که نسبت به این احکام داشتم، تا آنجا که امکانش بود آن را اصلاح کرده و آوردم. طبعا چون اینجا، جای شرح و بسط نسخه بدل نیست، به همین که متن تایپی خودم را همراه با تصویر اصل نامه بیاورم اکتفا می کنم. اگر اشتباهی مرتکب شده ام، لاجرم دوستان علاقه مند یادآور خواهد شد. برای تکمیل بحث، دو حکم قضاوت و شیخ الاسلامی چاپ شده دیگر را هم پس از این خواهم آورد تا دوستانی که چندان با بحث شیخ الاسلامی دوره صفوی و نقش علما در این حکومت که رسالتش را اجرای شریعت نبوی می دانسته ندارند، با جزئیات آن آشنا شوند. حکم قضاوت، از شاه سلیمان برای میرزا محمد زاهد در کتاب «تاریخ پانصد ساله تبریز از آغاز دوره مغولان تا پایان دوره صفویان» [سید آقا عون اللهی، ترجمه پرویز زارع شاهمرسی، تهران، امیر کبیر، 1387، صص 270 - 271] چاپ شده و تصویری از آن هم در صفحه 264 ـ 265 به صورت بسیار کم رنگ آمده است. در متن تایپی آنجا هم اغلاط متعددی بود که اصلاح کردم. فرمان یاد شده از سال 1078 یعنی چهار سال قبل از این فرمان و البته مربوط به تبریز است نه اردوباد. فرمان یاد شده در باره بحث قضاوت و تقسیم نواحی تبریز نکات تازه ای دارد. وظایف قاضی هم در این فرمان، غالبا شبیه همانهایی است که برای شیخ الاسلام گفته شده است. دوم فرمان شیخ الاسلامی محمد صالح تبریزی از سال 1093 که در کتاب دین و سیاست در دوره صفوی ص 398 ـ 399 چاپ کرده ام و ننوشتم اصلش از مجموعه ای خطی است یا چاپی! همان طور که از تاریخ ها بدست می آید، هر سه فرمان که مربوط به نواحی آذربایجان است، میان سالهای 1078 تا 1093 یعنی حدودا شانزده سال است.
10. توضیحی در باره محتوای فرمان شیخ الاسلامی
فرمان یاد شده که برای حکم شیخ الاسلامی است، به لحاظ متن، موارد مشابه فراوانی دارد، هرچند شاید در گوشه و کنار آن برخی تعابیر تازه هم وجود داشته باشد. در این فرمان، علی الرسم، فلسفه وجودی شیخ الاسلام بر پایه این نکته که قرار است در ممالک محروسه، شریعت نبوی پیاده شود و برای این کار « وجود جمعی که در نهایت امانت و دیانت و دیندرای و وفور فضل و کمال و حقانیت و پرهیزکاری بوده باشند» لازم است، بحث آغاز شده و در نهایت، با اشاره به شیخ الاسلام قبلی که به دلایلی کنار گذاشته شده یا درگذشته، شیخ الاسلام تازه ای معرفی می شود. در اینجا تاکید می شود که این شیخ الاسلام مربوط به فلان شهر و فلان بخش و نواحی آن است. سپس شروع به بیان شرح وظایف شیخ الاسلام کرده که شامل تمامی امور شرعی تنظیم اسناد شرعی، عقود و مناکحات، رفع منازعات میان مردم یعنی امر قضا، امر به معروف و نهی از منکر، ممانعت از فعالیت فساق و فجار، از بین بردن آلات لهو و لعب، ریختن خمره های شراب، تقسیم ارث، گرفتن خمس و زکات و رساندن آن به مستحق، ضبط اموال ایتام و موارد مشابه برای حراست از آن، از آن جمله است. در فرمان سومی که در اینجا آوردم، وظایف دیگری هم معین شده که از آن جمله، تعمیر و تنسیق و مدارس و مساجد است.
در اینجا و پس از بیان این وظایف، از وی خواسته شده که بدون فوت وقت این امور را انجام دهد.
از سوی دیگر، تمامی مالکان و کدخدایان و ریش سفیدان به علاوه مترددین و مردم عادی، همه باید او را شیخ الاسلام بالاستقلال شناخته و امور جاری خود را نزد روحانیون دیگر نبرند. گرچه به نکته اخیر اشاره نشده اما این تأکید که «اوامر و نواهی مشروعه او را مطیع و منقاد بوده، اسناد و نوشتجات و سایری خطوط شرعیه خود را مسجل به مهر فضیلت پناه شیخ الاسلام مشارالیه معتبر دانسته» معنایش همین است.
در ادامه، با اشاره به کارگزاران دولتی که در منطقه هستند، و این که بخشی منصوب از طرف مرکز هستند و بخشی نه، به بخش دوم گفته است که تنها وقتی شغل آنان اعتبار دارد که از طرف شیخ الاسلام نصب شوند. طبعا کسانی که خود مرکز فرستاده، شامل این امر نمی شوند.
در اینجا معلوم می شود که در منطقه قضات و شیخ الاسلام دیگری هم در آن نواحی، طبعا خارج از حیط اختیارات وی بوده اند که از آنان نیز خواسته شده تا دخالتی در کارهای این شیخ الاسلام نداشته باشند.
این مسأله، شامل موذنان و معرفان [عریف: نقبا، روسای عشایر] و غسالان هم می شود و این که اگر حکمی از دیوان صدارات عظمی ندارند، همه نصب و عزلشان در اختیار شیخ الاسلام است.
در ادامه، از شیخ الاسلام می خواهد کاری کند که مردم از او راضی باشند و به پادشاه دعا کنند. یعنی این دو نکته که به هم مرتبط است، بر عهده شیخ الاسلام است. از فرمان دوم که در قضاوت است باز عامل نصب شخص، رضایت مردم از عملکرد او دانسته شده و این که « الوهابى دو طغرا مجله معتبره به خطوط و امهار جمعى كثير از معتبرين سادات و علماى ولايات و اهالى دارالسلطنه تبريز به نظر رسانيد، مشتمل بر اينكه همگى از حسن سلوك مشار اليه راضىاند...». گویی باید استشهاد محلی پر می کرده که مردم از کارهای قبلی او راضی هستند.
در ادامه باز برای جلوگیری از هر گونه برخوردی که برای شیخ الاسلام شکننده باشد، از بیگلربیگیان [استانداران] و دیگر امرای بزرگ محلی خواسته است که احترام شیخ الاسلام را حفظ کرده و اگر خودشان درگیر یک مسأله قضایی هستند، شیخ الاسلام را به خانه خود نکشند بلکه به محضر او بروند.
در ضمن، این حکم تا رسیدن حکم بعدی دایمی است و چنین نیست که بیگلربیگی یا دیگران، هر ساله از شیخ الاسلام حکم جدید مطالبه کنند.
در حکم قضاوت برای میرزا محمد زاهد، نکات دیگری هم آمده که یکی از مهم ترین آنها توصیه ای است که در فرمان به قاضی شده که « و در امور شرعيه لوازم دقت و احتياط مرعى دارد».
11. حکم شیخ الاسلامی جلال الدین محمد اردوبادی
هو الله تعالی شانه العزیز
فرمان همیون اعلی ـ خلد الله ملکه و سلطانه
چون همگی همت والا و جملگی نیت حقانیت اقتضاء، مصروف و معطوف بر آن است که در کل ممالک محروسه، احکام شریعت مستقیمه بر وفق قوانین دین مبین حضرت خیر البریّه صورت یافته، حیف و میلی واقع نشود،
و در تمشیت این مهمّ اهمّ، ناچار است از وجود جمعی که در نهایت امانت و دیانت و دینداری، و وفور فضل و کمال و حقانیت و پرهیزکاری بوده باشند،
مصداق این مقال، صورت احوال خیرمآل نجابت و شریعت پناه فضیلت و افادت و کمالات دستگاه نتیجة النجباء و المتشرعین الکرام نظاما للنجابة و الشریعة و الفضیلة و الکمالات جلال الدین محمد اردوبادی [است].
لهذا از ابتدای تنکوزئیل منصب جلیل المرتبه شیخ الاسلامی قصبه طیبه اردوباد از اوچران و اکلیس [؟] و شروط و توابع اردوباد و قبانات به نحوی که قضاء آن با شریعت و فضیلت پناه قاضی عنایت الله مرحوم ولد مرحوم قاضی یحیی [بوده] است، به نجابت و فضیلت و کمالات پناه مشار الیه مفوّض و مرجوع شد که،
کما ینبغی و یلیق به امر مزبور و لوازم آن از کتبت صکوک و مجلات و ایقاع و عقود و مناکحات و رفع منازعات و مناقشات بین المسلمین و المسلمات، بطریق مصالحات و امر به معروف و نهی از منکرات، و ترغیب و تحریص خلایق به وظایف طاعات و مراسم عبادات، و منع و زجر فسَقه و فجره از نامشروعات و کسر آلات لهو و لعب و اراقه خمور و مسکرات، و تقسیم مواریث و ترَکات، و اخراج اخماس و زکوات و ایصال آن بسوی مستحقین و مستحقات، و ضبط اموال ایتام و غیّب و سفها و مجانین و محجوز علیهم در حضور عدول مومنین دامت برکاتهم، و سایر ما یکون من هذا القبیل، قیام و اقدام نموده، دقیقه ای از دقایق فوت و فروگذاشت ننماید.
سادات عظام و علماء کرام و ارباب و اهالی ذوی الاحترام، و جمهور سکنه و متوطنین آن حدود، و عابرین و نازلین و مترددین و مالکان و ریش سفیدان و کدخدایان و غیره، شریعت پناه مشار الیه را شیخ الاسلام من حیث الاستقلال و الانفراد محال مزبوره دانسته، اوامر و نواهی مشروعه او را مطیع و منقاد بوده، اسناد و نوشتجات و سایر خطوط شرعیه خود را [به] مهر و سجل فضیلت پناه شیخ الاسلام مشار الیه معتبر دانسته، امر مزبور را بلامشارکت و مساهمت احدی مخصوص و متعلق بدو شناسند؛ و دعاوی مشروعه خود را به شریعت و نجابت پناه مومی الیه رفع نمایند.
ملایان و محرّران و متقاضیان جزو که از دیوان الصدارة العلیة العالیة منصوب نبوده باشند، خودسر دخل در امور شرعیه آن محال ننموده، خود را به عزل مشار الیه معزول و به نصب او منصوب شناسند، و احدی از قضات و شیخ الاسلامان آن ولایت دخل در مهم شیخ الاسلامی مشار الیه ننموده، مشار الیه را در [ولایت] مزبور مستقل و منفرد دانند. مؤذنان و معرّفان و غسالان بدون امثله و اخطبه دیوان الصدارة العلیة العالیة خودسر دخل [یا: مدخل] در امور مسفوره ننمایند.
طریق نجابت و شریعت پناه مشار الیه آن که، نوعی سلوک مسلوک دارد که عند الخلایق مرضی و مستحسن بوده، در هر باب دعای خیر به جهت ذات اقدس و وجود مقدس نواب کامیاب سپهر رکاب اشرف اقدس ارفع اجل حاصل گردد.
به عهده بیگلربیگیان عظیم الشان و حکام کرام و وزرای ذو الاحترام و کلانتران آن حدود [است] که امداد و اعانت و تقویت و مراقبت فضیلت و شریعت پناه مومی الیه به تقدیم رسانیده، به جهت فیصل مهمات شرعیه، تعظیما للشرع الاقدس، او را به مجالس خود طلب ننموده، به محکمه او رجوع نمایند و در این باب اهتمام تمام لازم دانسته، هر ساله مثال و خطاب مورد طلب ندارند و در عهده شناسند.
تحریرا فی شهر ذی الحجه الحرام من شهور سنه احدی و ثمانون بعد الف سنه 1081
طغرا: «ابو صالح محمد محسن الرضوى المصطفوى الحسينى»
چون از تصديق مستوفى موقوفات ممالك محروسه مستفاد شد كه به موجب مثال لازم الامتثال هميون اعلى ـ خلد اللّه ملكه ـ از ابتداى پيچى ئيل 1078 ثلث قضاى دار السلطنه تبريز و نواحى بتغير مير معز الدين محمد، به سيادت و نجابت پناه ميرزا محمد زاهد عبد الوهابى مفوض شده بود، و به موجب مثال لازم الامتثال از ابتداى تنگوزئيل ثلث قضاى مزبور، بتغير ميرزا محمد زاهد مشار اليه به سيادت و نجابت پناه مير محمد مقيم عبد الوهابى ولد مرحوم مير معز الدين مرجوع شده، و به موجب مثال لازم الامتثال از ابتداى قوى ئيل 1077 ثلث ديگر قضا و اقضى القضائى دار السلطنه تبريز و نواحى، به مير محمد فصيح بن مرحمت پناه مير محمد هاشم عبد الوهابى مرجوعست،
و درين وقت سيادت و نجابت پناه شريعت و فضيلت دستگاه نتيجة السادات و النجبائى شمسا للسيادة و النجابة و الشريعة ميرزا محمد زاهد عبد الوهابى دو طغرا مجله معتبره به خطوط و امهار جمعى كثير از معتبرين سادات و علماى ولايات و اهالى دارالسلطنه تبريز به نظر رسانيد، مشتمل بر اينكه همگى از حسن سلوك مشار اليه راضىاند؛ لهذا جهت ترفيه احوال سكنه آن ولايت، و تحصيل دعاى خير جهت ذات اقدس و وجود اقدس، از ابتداى شش ماهه سچقان ئيل، يك ثلث قضا و اقضائى دار السلطنه مزبوره و نواحى، به دستورى كه به سيادات و نجابت پناه مير محمد فصيح مفوض و مرجوع بوده، به تغير مومى اليه، به سيادت و شريعت پناه ميرزا محمد زاهد مشار اليه مفوض و مرجوع شد كه،
كما ينبغى و یلیق به لوازم امر مزبور از كتبت صكوك و مجلات، و ايقاع عقود و مناكحات و رفع منازعات و مناقشات بين السلمين و المسلمات به طريق مصالحات و ترغيب خلايق به وظايف عبادات و مراسم طاعات و تقسيم مواريث و تركات و اخراج اخماس و زكوات و ايصال آنها به سوى مستحقين و مستحقات و تعمير مساجد و مدارس و بقاع الخيرات و اراقه خمور و مسكرات و منع و زجر فسقه از مناهى و محرمات و ضبط اموال ايتام و غيب و سفها و مجانين و محجوز عليهم در حضور عدول مؤمنين و امر به معروف و نهى از منكرات و ساير ما يكونه من هذه القبيل قيام و اقدام نموده، دقيقه فوت و فروگذاشت ننمايد.
سادات عظام و نقباى كرام و ارباب و اهالى ذو الاحترام و جمهور سكنه و متوطنين و صادرين و واردين دار السلطنه مزبوره و نواحى، شريعت پناه مشار اليه را قاضى و اقض القضات دار السلطنه مزبوره دانسته، اسناد و قبالجات و ساير خطوط شرعيه خود را به مهر و سجل او معتبر دانسته، دعاوى جزو و كل خود را به مومى اليه رفع نمايند، و از سخن و صلاح شرعى او بيرون نرفته، اوامر و نواهى مشروعه او را مطيع و منقاد بوده، اعزاز و احترام او لازم دانند.
ملايان و محرران و متقاضيان و غسالان كه از ديوان الصدارة العلية العاليه منصوب نباشند، بدون اذن شريعت پناه مشار اليه، مدخل در امور مزبوره ننموده خود را به عزل او معزول و به نصب او منصوب دانند طريق شريعت پناه مشار اليه آنكه به نوعى سلوك نمايد كه عند الخالق و الخلايق مرضى و مستحسن بوده، دعاى خير جهت ذات با بركات نواب كامياب سپهر ركاب اشرف اقدس حاصل گردد.
و در امور شرعيه لوازم دقت و احتياط مرعى دارد.
به عهده وكلاى عاليجاه بيگلر بيگى عظيم الشأن آذربايجان كه امداد و اعانت و تقويت و تمشيت و مراعات شريعت پناه مشار اليه به تقديم رسانيده، مجال تمرد احدى از مضمون مسطور ندهد، و تعظيما للشرع الاقدس به جهت قطع دعاوى شرعيه، او را به مجالس خود طلب ننموده به محكمه او رجوع نمايند، و در هر باب اهتمام تمام لازم دانسته هر ساله مثال مجدد طلب ندارند.
تحرير شد شهر جمادى الثانى من شهور سنه 1083.
13. فرمان شیخ الاسلامی محمد صالح تبریزی از سوی شاه سلیمان صفوی در سال 1093
حكم جهان مطاع شد، آن كه چون مركوز رأى و آراى سديد و خاطر حق گذار حق بين را پيش ديد آن است كه پيوسته همّت علياى شاهى، صرف ترويج قواعد شرع مبين و تشييد احكام طيبين و طاهرين گشته، صيت بيدارى نواب همايون ما... گوش كروبيان و آوازه شريعت پرورى ما جلوه نماى فرزانه آسمان گردد تا در اداى آن بهرهمند فيوض سبحانى و كامياب عنايت صمدانى گرديم و اوراق مجموعه اين مراحم مربوط به تعيين اماجد كرام است... به زيور و سداد آراسته، در تحصيل دعاى دوام دولت اين خانواده كرامت همگى همّت خويش را مصروف در تنسيق قوانين شريعت، جمگلى نيّت خود را معطوف داشتهاند، لاجرم بنا بر شفقت شاهانه در باره شريعت و افادت پناه، فضيلت و كمالات دستگاه، شيخ الاسلامى نظاما للافادة و الفضيلة مولانا محمد صالح تبريزى را از ابتداى نه ماه تخاقوى ئيل منصب جليل القدر سامى نامى شيخ الاسلامى و پيشنمازى دارالسلطنه تبريز و نواحى را به دستورى كه با والد مشاريه اليه بوده، به افادت و افاضت پناه مومى اليه شفقت فرموديم كه به واجبى به امر مزبور و لوازم آن قيام و اقدام نموده، دقيقهاى از دقايق شرع پرورى نامرعى مگذارد.
سادات عظام و موالى كرام و متصدّيان شرعيّات و ارباب و اهالى و اصول و اعيان و جمهور مقيمان و متوطنان دارالسلطنه تبريز و نواحى وتوابع، افادت پناه مشاراليه را من حيث الاستقلال و الانفراد شيخ الاسلام و پيشنماز نافذ الاوامر و النواهى خود دانسته، جميع مهمّات شرعيه آن ولايت را از انواع عقود و مناكحات و قسمت و مواريث و تركات و فيصل دعاوى و مرافعات و ساير عقود شرعيه و مهام ملّيه را در حضور او به فيصل رسانند. قضات و متصدّيان شرعيات دارالسلطنه تبريز و نواحى، قضاياى كليه را بىوقوف شيخ الاسلام مشاراليه فيصل ندهند و قبالات و اسناد و تملكات و ارجاع... و ايقاع صيغه طلاق را به سجلّ و مُهْر او معتبر دانسته، ضبط بيت المال و اموال غُيّب و سفها و مجانين و امثال ذلک را كه خالى از ولىّ و وصىّ شرعى بوده باشد، به رأى شرع آراى او متعلق و مربوط شناسند. متصديان جزو شرعيات و پيشنمازان و غسالان و معرفان و رفاعان و مؤذنان و عمله موتى حسب المسطور مقرّر دانسته، خود را به عزل او معزول و به نصب او منصوب شناخته، دست تصدّى او را در جميع امور شرعيه قوى و مطلق دانند و از سخن و صلاح شرعى او بيرون نروند و احدى در امور متعلقه به شيخ الاسلام مدخل نسازد. وظيفه شريعت و افادت پناه مشاراليه آن كه در ترغيب خلايق به طاعات و عبادات و منع و زجر فَسَقه و فَجَره از نامشروعات و تعمير و تنسيق مساجد و مدارس و بقاع الخيرات و اخراج اخماس و زكوات و ايصال آن به مستحقين، سدالابواب نامشروعات و قلع و قمع بِدَع و منهيّات و ساير ما يتعلق بهذه الامور الجليله، سعى موفور به ظهور آورده، نهايت اهتمام لازم داند و از احدى ملاحظه و محابا نكند و نوعى نمايد كه به طريق والد ماجد و جد مرحوم خود مساعى جميله او را در رواج امور شرعيه آن ملک سمت ظهور پذيرد و حكام كرام دارالسلطنه تبريز در جميع امور امداد و اعانت و تقويت و تمشيت امور شيخ الاسلام مومى اليه بجاى آورده، اعزاز و احترام لازم دانند و تعظيما للشرع الانور مشاراليه و نايبان او را جهت فيصل مهمات شرعيه به مجالس عريضه طلب ندارند، و در اين باب قدغن دانسته، از فرموده تخلف نورزند و از جوانب بر اين جمله روند و هر ساله رقم مجدد نطلبند و در عهده شناسند. تحريرا فى شهر المحرم الحرام شهور سنه 1093.
اعتراف می کنم که این وبلاگ گنجایش بحث های مفصل را ندارد. در بحث حاضر هم به طور خاص ممکن بود که بنده دو فرمان اخیر را نیاورم. اما حیفم آمد از این فضا که سهل الوصول و کم هزینه است، و در مقابل، هیچ وقت و هیچ زمانی هم نگارش در آن از یادداشت گرفته تا چیزهای دیگر، منفعت مادی برای بنده نداشته و ندارد، استفاده بهینه نکنم. لاجرم باز هم عذرخواهم و از این که گهگاه دوستانی در کامنت ها بنده را می نوازند! خوشحال خوشحالم.
منبع: خبرآنلاین