چه بفروش بفروشی است در ورزش؟

براي خطاهاي بزرگ مديران هيچ هيئتي وجود ندارد كه بررسي كرده از چرايي اقدامات پرسش كند. گويا ديگر گرفتن گريبان ضعيفان و بي‌پناهان و چشم‌پوشي كردن از بزرگان تبديل به سنتي همه باور در ورزش ما شده است و هركسي با اين تفكر بزرگ مي‌شود.

کد خبر : 250902

مشرق: چه فروشگاهي شده است اين ورزش و چه بفروش، بفروشي در آن راه افتاده است. همه جور كالا هم در آن موجود است؛ از پست و مقام بگيريد تا ساختمان. تفاوتي هم نمي‌كند كه مشتري داخلي باشد يا خارجي. وقتي گزارش سايت تسنيم در خصوص صندوق حمايت از قهرمانان و پيشكسوتان را خواندم، داغ دلم تازه شد و باز هم اين سؤال در ذهنم نقش بست كه آيا هيچ دستگاه نظارتي وجود ندارد تا بررسي كند كه در ورزش چه مي‌گذرد؟ آقايان براي خطاهاي كوچك كارمندان هيئت رسيدگي به تخلفات و ... تشكيل مي‌دهند؛ اما براي خطاهاي بزرگ مديران هيچ هيئتي وجود ندارد كه بررسي كرده از چرايي اقدامات پرسش كند. گويا ديگر گرفتن گريبان ضعيفان و بي‌پناهان و چشم‌پوشي كردن از بزرگان تبديل به سنتي همه باور در ورزش ما شده است و هركسي با اين تفكر بزرگ مي‌شود. خلق را خون‌خوارگي اصل خوشي است شادي مخلوق از مردم‌كشي است كودكان از كشتن موري خوشند مردمان از كودكي مردم كشند آري به نظر مي‌رسد ضعيف‌كشي در ما، از همان دوران كودكي و با كشتن مورها آغاز مي‌شود. اگر به اين نكته واقف شوي و با آن كنار بيايي، به طور قطع روزگار خوشي خواهي داشت و اگر بخواهي چند و چون كني، نه تنها هيچ كاري نمي‌‌تواني بكني بلكه چه بسا از آنچه هم كه داري محروم شوي. مي‌شناسم مديران ميانه‌اي را، هم در وزارت ورزش و هم در كميته ملي المپيك كه به راحتي با تمام آنچه كه به ظن آن‌ها باطل است كنار مي‌آيند و در عين حال كه در خفا عليه رئيس سخن مي‌گويند و مدرك مي‌دهند، در ظاهر چنان مي‌نمايانند كه وفادارترين يار به او هستند. اينگونه افراد كه توان كنار آمدن با هر چيزي را دارند، بهترين بهره‌برداران ورزش هستند. عجب است كه در ميدان ورزش كه بايد محل صداقت باشد، چنين افرادي اين گونه رشد مي‌كنند. نمونه‌ اينگونه سكوت‌ها را، از سوي رئيس صندوق حمايت از قهرمانان و پيشكسوتان مي‌بينيم. در انتهاي گزارش سايت تسنيم كه بخشي است از مشكلات صندوق در آن نوشته شده، آمده كه موفق به صحبت با مدير صندوق نشده‌ و اطرافيان ايشان گفته‌اند كه آقاي ولايتي چندان علاقمند به مصاحبه و مطرح شدن ندارند. و اين هم يعني سكوت مقابل سؤالات تا فراموش شدن! اميد داشتيم نهادهاي نظارتي كه براي كوچكترين خطاي يك ورزشكار سخت‌گيري‌هاي بسياري دارند، بطور جدي وارد اين عرصه ها شوند و چرائي و چگونگي آن را بررسي كنند؛ اما زهي خيال خام و زهي تصور باطل. مگر مي‌شود آقايان كساني را كه با آنها بر سر يك ميز مي‌نشينند، رها كنند و به سخن درويش يك لاقبايي گوش كنند؟ عقل معاش چه مي‌گويد؟ خوب معلوم است و نبايد انتظاري داشته باشيم؛ اما مگر قرار است هر گفته‌اي به نتيجه برسد؟ مگر هزاران وعده تحقق نيافته را در ذهن و ضمير خود نداريم؟ اينها را هم به آنها اضافه مي‌كنيم. حالا از فروش ديگري سخن مي‌گويم. بعد از آنكه ساختمان خيابان گاندي كميته المپيك به فروش رفت و پول آن در كميته پس‌انداز شد، حالا مي‌بينيم كه ساختمان صندوق حمايت هم به فروش مي‌رسد. و عجبا از نحوه فروش‌ها! در خصوص فروش ساختمان گاندي، هيئت اجرايي اختيار تام به رئيس مي‌دهد تا ايشان هرگونه مي‌خواهند كار را انجام دهند و ايشان هم همانگونه كه مصلحت مي‌دانستند ساختمان را فروختند. بعد از آن هم قصد فروش ملك ديگر كميته را داشتند كه خوشبختانه موفق به اين كار نشدند. حالا آيا يك نفر نبايد بيايد سؤال كند كه ارزش آن ساختمان امروز چقدر است و پولي كه نزد آقايان است، چقدر ارزش افزوده پيدا كرده است؟ طبيعي است كه نه چرا كه اينكار را يك كارمند معمولي انجام نداده كه مورد بازخواست قرار بگيرد؛ بلكه تصميمي‌است كه مديران گرفته‌اند. جالب آنكه وقتي از برخي اعضا راجع به چگونگي كار سؤال مي‌كنیم، كاملاً اظهار بي‌اطلاعي مي‌كنند. آري چنين است و وا اسفا كه جامعه ورزش اين افراد را به عنوان نمايندگان خود انتخاب مي‌كند. حالا چنانكه گفتم خبر مي‌رسد كه ساختمان صندوق حمايت به فروش رسيده است. با چند نفر از اعضاي هيئت‌ امنا تماس گرفتم و اظهار بي‌اطلاعي كردند. موفق به تماس با مديران صندوق هم نشديم و شايد چنانكه ذكر شده بود آقايان مايل به مصاحبه و مطرح شدن نيستند خوب حالا ما بايد پاسخ سؤالات خود را از چه كسي بخواهيم. 1ـ تا كي بايد شاهد آن باشيم تا بر سر صندوقي كه براي حمايت از قهرمانان و پيشكسوتان تشكيل شده افرادي گمارده شوند كه هيچ سابقه‌اي در ورزش كشور ندارند؟ نه مدير قبلي و نه مدير فعلي. 2ـ ساختمان به چه قيمتي فروخته شد و قرار است مبلغ آن چگونه پرداخت شود؟ آيا كل پول پرداخت شد؟ اساساً چه نيازي به فروش آن بود؛ آن هم در شرايطي كه بسياري از فدراسيو‌ن هاي ما از داشتن مكان مناسب محروم هستند. 3ـ نكته جالب آن است كه در زمان مديريت قبلي صندوق ساختماني در غرب تهران براي فدراسيون‌ها خريداري شد كه اين ساختمان مسكوني بود و از نقاط شلوغ و دورافتاده نسبت به وزارتخانه و حالا ساختماني كه از بعد مسافت به وزارتخانه و كميته ملي المپيك نزديك است به فروش مي‌رود. يعني ساختمان دورتري خريداري مي‌شود و ساختمان نزديك به فروش مي‌رسد. تصور كنيد در اين ترافيك اگر مسئول فدراسيون‌هايي كه در آن ساختمان مستقر هستند، بخواهند به كميته يا وزارتخانه بروند؛ بايد چه مسافتي را طي كنند؟ حالا چه حكمتي در پس آن خريد و اين فروش وجود دارد؟ از آنجا كه فقط اهل ورزش هستم نمي‌توانم درك كنم فقط خدا كند كسي پيدا شود كه توضيحي بدهد. 4ـ حالا كه سخن از مشكلات و بيماري برخي قهرمانان و عدم كمك صندوق شده، بايد خدمت دوستان بگوييم در عوض هيچ مشكلي براي پرداخت وام براي خريد اتومبيل و پيش پرداخت اجاره مسكن مديران وجود ندارد. 5ـ نكته جالب‌تر آنكه با برخي اعضاي هيئت ‌امنا صندوق و هيئت‌ اجرايي كميته ملي المپيك تماس گرفتم تا از چگونگي فروش مطلع شوم؛ اما عجبا كه آن‌ها بي‌خبرتر از من بودند. روزگار و حكايت شيريني است چنين فكر نمي‌كنيد؟ كلام آخر آن كه در اوج نااميدي از پيگيري ماجرا، فقط اميدواريم حالا كه كسي از آقايان سؤال از چرايي نمي‌كند، ناگهان كار معكوس نشده و گريبان ما را نگيرند كه چرا مي‌گويي!

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: