بانک مرکزی؛ هر روز غیرقابل اعتمادتر از دیروز!
بانک مرکزی به عنوان مهمترین نهاد پولی کشور که وظیفه سیاست گذاری در حوزه کلان را بر عهده دارد این روزها در بی ثباتی کامل به سر برده و مسولیت مشکلات حاصل از خطاهای این بانک را کسی بر عهده نمی گیرد.
افکار: بانک مرکزی به عنوان مهمترین نهاد پولی کشور که وظیفه سیاست گذاری در حوزه کلان را بر عهده دارد این روزها در بی ثباتی کامل به سر برده و مسولیت مشکلات حاصل از خطاهای این بانک را کسی بر عهده نمی گیرد. در طول سا ل۸۷ تا کنون فعالیت بانک مرکزی از زوایای مختلفی نقد و بررسی شده و بارها و بارها به مشکلات موجود در ساختارهای این بانک از سوی کارشناسان و مسولین پرداخته شده است اما کلیه نظریه پردازی ها تنها در حوزه سخن باقی مانده است و خبری از اقدام اساسی برای رفع این مشکلات در میان نیست. اختلاس ۳ هزار میلیاردی در سال ۹۰، نرخ رشد اقتصادی پایین، عدم گشایش ال سی، رشد نقدینگی تا ۳۵۰ هزار میلیارد تومان، عدم اعلام آمارهای رسمی در زمان مناسب، عدم نظارت بر بانکها، رشد قارچ گونه قرض الحسنه ها و موسسات مالی و اعتباری که سود های کلان برای تسهیلات می گیرند، بی ارزش شدن ریال در برابر سایر ارزها؛ نوسانهای ارزی شدید در کشور، نوسان در نرخ پایه پولی، نوسان در نرخ طلا، تورم ۲۱ درصدی که بسیاری از نمایندگان مجلس آن را غیر واقعی می دانند و افشای شماره حساب و رمزهای مشتریان بانکها بخشی از نواقص بانک مرکزی بود که تنها در سال ۹۰ رخ داده است. چه کسی مسول پاسخ گویی به این همه مشکلات اقتصادی در کشور است زمانی که وزیر اقتصاد خود را ملزم به برگزاری نشست خبری و پاسخ گویی به افکار عمومی نمی داند و رییس کل بانک مرکزی از خبرنگاران گریزان است؟ گویا تنها مسولیتی که مدیران اقتصادی کشور برای خود قائل نیستند مسولیت پاسخگویی در برابر عملکرد است! نابسامانی در اقتصاد کشور به جایی رسیده که ریال ایران ( پول هر کشور نماد هویت و موجودیت هر کشور است) در صرافی های هیچ کشوری (به جز عراق) پیدا نمی شود و حتی عراق نیز تلاش می کند تا ریال ایران را از صرافی ها خود خارج کند. با این وجود کسی به فکر احیای بانک مرکزی نیست و حتی نمایندگان مجلس نیز دیگر تلاشی برای برگرداندن اقتدار به این نهاد اقتصادی نمی کنند. رسانه گریزی سخنگوی اقتصادی دولت و رئیس کل بانک مرکزی سال گذشته در چنین روزهایی شمس الدین حسینی بیشترین فعالیت ها را در حوزه اقتصاد داشت و در نشست خبری و یا برنامه های مختلف پاسخگوی افکار عمومی بود در حالی که پس از برگزاری جلسه استیضاح عملکرد وی رو به ضعف رفت و کمتر در جمع رسانه ها حاضر شد. گویا افکار عمومی اهمیت خود را از دست داد و آقای وزیر مسائل مهمتری نسبت به پاسخگویی داشتند. بیماری اقتصاد ایران چیست؟ محمود بهمنی در جمع بازرگانان کشور به راحتی همه مشکلات را بر دوش تحریم های خارجی گذاشت تا به این وسیله سر پوشی بر سوئ مدیریت های خود نهاده باشد. اما بر کسی پوشیده نیست که در ۳۰ سال گذشته شرایط تحریم برای ایران همیشه بوده و تحریم این روزها سخت تر از دوران جنگ نیست. در دوران جنگ شاهد رشد ۲ برابری قیمت کالاهای اساسی نبودیم و مردم فشار فقر را اینگونه تحمل نمی کردند. اختلاف طبقاتی این روزها به شدت در حال رشد است در حالی که شعار عدالت هنوز در گوش مردم طنین انداز می شود. بیماری اصلی اقتصاد ایران آنگونه که اکثر اقتصاددانان در مقاله های خود اعلام می کنند به دلیل سوء مدیریت است. بانک مرکزی در ۳ سال گذشته نتوانسته است حتی بر بانکها که زیر مجموعه اصلی آن هستند نظارت درست داشته باشد و نمونه آن پرونده هایی همچون امیر منصور آرایا است و هزاران پرونده از این دست است که از دل بانکهای اصلی زیر مجموعه بانک مرکزی خارج می شود. بیماری بانک مرکزی این است که تصیمات اقتصادی در آن گرفته نمی شود و با ابلاغیه از سوی هیات دولت کنترل کنترل می شود در حالی که شمس الدین حسینی بانک مرکزی را به طور کامل مستقل می داند. ماندن یا رفتن بهمنی از بانک مرکزی دردی از اقتصاد دوا نمی کند زیرا ریشه اصلی این مشکلات در نفوذ تصمیمات سیاسی از سوی دولت بر قوانین اقتصادی بانک مرکزی است. زمانی که بانک مرکزی بخواهد سیاسی عمل کند بدون شک بازیگران اقتصادی نیز باید سیاسی بیاندیشند و شاید به همین دلیل است که اقتصاد ایران به شدت متاثر از سیاست شده است. سیاسی بودن اقتصاد ایران در واکنش بازار نسبت به مذاکرات اولیه ایران با ۵+۱ کاملا مشخص است. مدیریت سیاسی نهادهای اقتصادی در تمامی مکاتب اقتصادی جهان منسوخ شده و راهی است که بسیاری رفته و شکست خورده اند. اکنون دولت نهم و دهم بازهم همان مسیر را در پیش گرفته و از شکست دیگران عبرت نگرفتند. در شرایط بی سروسامانی اقتصادی موجود که هر روز قیمت کالاهای اساسی روند صعودی می رود و بازار ارز آماده است تا قیمت دلار را از مرز ۲ هزار تومان عبور دهد، وقت آن است که دولت شکست سیاست اقتصادی خود را بپذیرند و اقتصاد را به دست صاحبان اصلی خود که همان اقتصاددانان هستند واگذار کند. نمایندگان مجلس چه می کنند؟ از سوی دیگر نمایندگان مجلس نیز فراموش کرده اند که در برابر همه مردم ایران متعهد هستند و باید از حقوق آنها دفاع کنند و اجازه ندهند اقتصاد ایران سلیقه ای مدیریت شود؛ در حالی که تنها به مصاحبه و رد سیاست های دولت اکتفا می کنند. در حال حاضر هر نماینده مجلس تنها به فکر حوزه انتخابیه خود بوده و در صورتی که دولت یک پروژه در آن منطقه انجام دهد به خود می بالند؛ گویا از قدرت و حوزه نفوذ خود بی خبرند. در جلسه روز سه شنبه مجلس از وزیر اقتصاد در خصوص عملکرد اقتصادی این نهاد سوال شد و وزیر اقتصاد پاسخ های قانع کننده ارایه نکرد اما در مقابل مجلس تنها به دادن یک کارت زرد به وزیر اکتفا کرد. این در حالی است که وضعیت وخیم اقتصاد ایران به توضیحات و عملکرد بیشتری از سوی وزیر اقتصاد و رییس کل بانک مرکزی نیاز دارد. حال با وجود شرایط اینچنین در اقتصاد کشور و با توجه به اینکه مدیران اقتصادی کشور پاسخگو نیستند از مخاطبین می پرسیم از چه کسی باید انتظار استمداد برای اقتصاد را داشت؟ وقتی وزیر اقتصاد و رییس کل بانک مرکزی پاسخگو نیستند از چه کسی باید پاسخ خواست؟ زمانی که نمایندگان مجلس در برابر سلیقه ای عمل کردن مدیران اقتصادی دولت اقدامی نمی کنند پس چه کسی از حقوق اقتصادی مردم دفاع می کند؟