نجات زن جوان ازحبس خانگی
ستاره، دختري كه ميگويد حدود 4 روز توسط همسرش در يك اتاق حبس شده بود با ابتكار خود نجات يافت.
پيدا شدن تكه كاغذي مهم توسط يك رهگذر هفته گذشته يكي از عابريني كه از مقابل اين خانه واقع در يكي ازمناطق مركزي تهران ميگذشت با تكه كاغذي روبهرو شد كه روي آن با خطي ناهموار تقاضاي كمك شده بود. اين فرد پس از برداشتن كاغذ با اين نوشته روبهرو شد: شوهرم مرا در يك اتاق حبس كرده و آزارم ميدهد. من به هيچ تلفني هم دسترسي ندارم لطفا به من كمك كرده و با خانوادهام به شماره تلفن....تماس گرفته و موضوع ر ا به آنها خبر دهيد. اين رهگذر اين نامه را جدي گرفته و با شماره تلفن مورد نظر تماس گرفته و موضوع را به خانواده اين دختر يعني پدر و مادر ستاره خبر داد. تماسهاي مكرر جواب داد البته ظاهرا خانواده ستاره اين تلفن را جدي نگرفتند چرا كه ستاره به تازگي با مسعود آشتي كرده و به سر خانه و زندگياش در تهران برگشته بود. اما وقتي چند تماس ديگر توسط عابريني كه از آن كوچه ميگذشتند با شماره خانواده ستاره در شيراز گرفته شد اين بار پدر ستاره روانه تهران شد و بلافاصله به تهران آمده و روز دوشنبه هفته جاري به دادسراي ناحيه 6 تهران رفته و موضوع را با يكي از دادياران در ميان گذاشت: شوهردخترم، وي را در خانه حبس كرده است. داديار پرونده با توجه به اهميت موضوع بلافاصله حكم قضايي مبني بر رسيدگي قانوني به اين شكايت را صادر و دستور«فك درب» خانه مورد نظر را صادر كرد. اين حكم بلافاصله توسط شاكي به كلانتري مربوطه يعني كلانتري يوسف آباد برده شده و دو مامور به سرعت روانه محل مورد نظر شده و وقتي در خانه به روي آنها باز نشد با صاحب ملك تماس گرفتند و از وي خواستند بلافاصله در خانه را براي آنها باز كند وگرنه قفل خانهاش توسط قفل ساز و با حكم قانوني باز خواهد شد. دقايقي بعد مادر و خواهر شوهر ستاره در محل حاضر شده و در را باز كردند. ماموران پس از حضور در خانه با ستاره روبهرو شدند كه در يكي از اتاقها حبس شده بود. زندگي در جهنم! ستاره در اين باره به تهران امروز ميگويد: من 3 سال پيش با مسعود (همسرم) در دانشگاه آشنا شده و با سماجت وي سرانجام خانوادهام با ازدواج من با وي موافقت كردند. مسعود كه وضع مالي خيلي خوبي دارد 3 سال قبل مرا به تهران آورده و زندگي مشتركمان آغاز شد. اما بعد از مدتي فهميدم وي به من وفادار نيست و با دختران ديگري هم ارتباط دارد. وقتي موضوع را به وي گفتم او پاسخ داد همين است كه هست و اگر بخواهي اعتراضت خود را ادامه دهي برايت يك زندگي جهنمي درست ميكنم! اين اختلافات روز به روز بالا گرفت تا اينكه مسعود يك روز مرا از خانه بيرون كرده و من هم به شيراز پيش پدر و مادرم برگشتم. ولي مدتي بعد وي به شيراز آمده و از من خواست به زندگيام برگردم. سرانجام كارمان به دادگاه كشيده و شوهرم از دادگاه خواست حكم تمكين را براي من صادر كند كه اين درخواست وي از دادگاه رد شد ولي دادگاه پادرمياني كرد و به من توصيه كرد چند روز به سر زندگيام برگردم تا اگر شوهرم دوباره دست از رفتارهايش برنداشت اين بار از وي جدا شوم. نجات از محبس با ابتكار كاغذي ستاره ميافزايد:من هم به تهران برگشتم.ولي به محض اينكه دوباره پايم به خانه 4خوابه وي باز شد او مرا در يكي از اتاقها كه آشپزخانهاي هم داخل آن بود حبس كرده و در را رويم قفل كرد و تلفن و موبايل و هر چه طلا و جواهر داشتم را از من گرفته و گفت: همين جا ميماني تا رفتارت درست شود. وي هر روز صبح زود از خانه خارج شده و شبها ديروقت با دوستدخترش به منزل برگشته و شروع به قليان كشيدن و عياشي ميكرد در حالي كه من به هيچ وسيله ارتباطي براي تماس با پليس يا خانوادهام دسترسي نداشتم. من هم كه هيچ راهي براي نجات خود نميديدم كاغذي را پيدا كرده و روي آن درخواست كمك نوشته و آن را ازگوشه پنجره به بيرون انداختم تا شايد رهگذري آن را ديده و مرا نجات دهد. در تمام اين مدت هم چيزي نميخوردم و در يخچال هم جز مقداري كدوي فاسد شده چيز ديگري نبود. همكاري قاضي و پليس فوقالعاده بود پدر ستاره دراين باره به تهران امروز ميگويد: با تماسهاي تلفني مكرري كه با من گرفته شد به تهران آمده وحوالي ساعت 10 صبح بلافاصله به دادسراي ناحيه 6 رفته و موضوع را يكي از دادياران در ميان گذاشتم. وي بلافاصله رسيدگي به اين شكايت را در اولويت قرار داده و حكم قضايي لازم براي رسيدگي فوري به اين شكايت را مطرح كرد. من هم به كلانتري يوسف آباد رفته و با همكاري خوبي كه در آنجا با من صورت گرفت بلافاصله سوار بر ماشين ماموران روانه خانه دامادم شده و در حالي كه قرار بود قفل در با حكم قانون باز شود مادر و خواهردامادم رسيده و در را باز كردند و با دخترم روبهرو شدم كه در اتاقي حبس شده و در وضعيت جسمي و روحي نامساعدي به سر ميبرد. با رها شدن دخترم حكم جلب متهم نيز صادر و وي بازداشت شده و به داسرا انتقال يافت و امروز با قرار وثيقه آزاد شده و در وقت مقرر به اتهامات وي رسيدگي ميشود.