كاكتوس هاي سعيدلو
مصطفي شوقي/ اگر هاشمی طبا،مهرعلیزاده و محمد علی آبادی در ورزش دارای مانیفست بودند،علی سعید لو فاقد این مسئله است.
این اتاقی است که گرچه مصطفی هاشمی طبا در آن ننشست اما میراثی بود برای این رییس تکنوکرات ورزش که در سالهای متمادی سفیدی اش چشم های میراث خوران را در بر بگیرد. ساختمان فراخ در ضلع شمالی خیابان سئول و در کنار جاده سلامتی گویی ورزش ایران را برخوردار از هر گونه توجه می کرد. ساختمان چند ضلعی که در دورن خود دایره ای زیر گنبدی شیشه ای دارد که از بس بزرگ است، برای پر کردن آن همه اتقاق بیشتر از ساختمان پارک شهر آدم را در خود جای داده. این ساختمان اتاقی دارد در طبقه چهارم،اتاق رییس.اتاقی که از دوران مهرعلیزاده تا کنون هیچ تغییری نکرده،یعنی همان مبل قرمز- قهوه ای،همان میز در ضلع غربی اتاق و تابلوهایی که همان جا روی دیوار نشسته اند و گل هایی که کنار پنجره جا خوش کرده... اما انگار این طراحی این اتاق تغییر کوچکی دارد از زمان مهرعلیزاده و علی آبادی. رییس سومی که در اتاق ساختمان هاشمی طبا میز کار دارد،فرقی با دیگر روسا در چینش اتاقش دارد که اگر آن دو با کمترین تغییر در آن در ورزش حکم می راندند این یکی تغییری اندک و جالب دارد در اتاقش. کاکتوس هایی که مثل مدیریت او در ورزش گزنده است. اولین بار که این کاکتوس ها را دیدم،روزی بود که برای مصاحبه با او رفتم. پیش از این هم با مهرعلیزاده و علی آبادی در همان اتاق گفت و گو کرده بودم،پشت سر آنها تنها گل های تزئینی بود اما پست سر سعید لو در کنار همان گل های تزئینی تعدادی گلدان کاکتوس بود،با سلیقه ای عجیب کنار هم نشسته بودند و تیغ های تیز سبزشان را نشانمان می دادند.بعد از آن به دلایل مختلف بارها به آن اتاق سرک کشیدم،جالب بود گویی جای هر کدامشان تغییر می کرد،یک روز بالا بودند و روز دیگر پایین، سمت چپ یا راست.بعدها از یکی از کارمندان سازمان که زیاد در رفت و آمد به اتاق رییس بود شنیدم که او با این کاکتوس ها زندگی می کند،حرف می زند و نوازشش می کند. اگر بخواهم تعریضی بزنم به کاکتوس های رییس،مدیریت او نیز بر همین اصل استوار بود. مدیریت کاکتوسی،اگر گفته های آقای واعظ آشتیانی را در نظر بگیرید متوجه می شوید او در ظاهر و در جلسات رودرو مدیری بود که اهل مشورت است و البته حرفش را بدون واسطه می زند و سر قولش است اما واعظ می گوید پایم را از اتاق او بیرون گذاشته بودم که حکم آمد.این موضوع را می توان در بسیاری از وعده های او از خانه دادن به ورزشکاران قهرمان،پاداش های قبل از گوانگ ژو،سوار شدن روی موج چهارمی در حالی که پیش از این وعده رییس سابق را تمسخر می کرد و آن را پهلوانی کمی دانست و شاید از همه مهمتر عدم میل و اراده برای حل مشکل واگذاری استقلال و پیروزی به بخش خصوصی در حالی که او بارها گفته است که از نظر سازمان مشکلی نیست. اما او نمی گوید که مشکل چیست که با گذشت 2 سال هنوز عملیاتی نشده است. از همه اینها جالب تر در مدیریت کاکتوسی این است که براساس همان عدم میل و اراده بیش از یک سال است که این دو با سرپرست و بدون هیات مدیره اداره می شوند. در مدیریت این یعنی تیمی در حالت تعلیق بر سر می برد،یعنی مجاری تصمیم سازی به صورت انفرادی و بر اساس رای و نظر شخصی صورت می گیرد،به گمان ساده تر یعنی چون رییس علاقمند نبوده هیات مدیره ای درست نشده است. در این حالت منابع مالی با مشکلات زیادی همراه می شود و البته مدیریت کاکتوسی در هر مصاحبه زمانی را برای تعیین هیات مدیره انتخاب می کند اما هزار وعده خوبان... مدیریت کاکتوسی سلبی و ایجابی است. یعنی مخالف قانون قرار می گیرد.قانون می گوید وزارت ورزش باید تشکیل شود،او 20 ایراد کارشناسی را بیان می کند که ایرادی ندارد،به هر حال او از مدیران نظام بوده است،اما به راه انداختن هیاتی برای مخالف خوانی با این مصوبه در نوع خود جالب است. روسای فدراسیون های ورزشی در این مدیریت که تنها مختص به او نبوده است سلب الاختیار هستند. سید جلال یحیی زاده نماینده و رییس کمیسیون تربیت بدنی مجلس می گفت که گروهی از این روسای فدراسیون های ورزشی به اجبار نامه انتقادی بر علیه نمایندگان مجلس را امضا کرده اند. مدیریت کاکتوسی حاکم بر ورزش،از هر فدراسیونی که بدش بیاید منابع مالی را به روی او می بندد. اکر موفق نشد بر سر راهش سنگ می اندازد،تهمت می زند و... مثال واضح اش فدراسیون تیراندازی بود. فدراسیونی که اولین کسب سهیمه المپیک را برای ایران کسب کرد. فدراسیونی که با برنامه ریزی که توسط مهدی هاشمی از مدیران خوب کشور صورت گرفته است توانست دومین سهمیه را نیز در ابتدای سال کسب کند. اما نه تنها به گفته رییس فدراسیون منابع مالی به رویش بسته شد که از اعزام تیم به مسابقات کسب سهمیه نیر جلوگیری شد. این یک اتفاق نادر و عجیب در ورزش بود. در تعامل با فدراسیون های ورزشی،آنها به دو فدراسیون خودی و غیرخودی تقسیم شده اند. در جلسه هفته گذشته یکی از نهادهای ورزشی که مشغول برنامه ریزی در مورد مسابقات آینده است،رییس فدراسیون کشتی در حالتی سخت و ناراحت کننده موضوعات مالی را به عنوان مهمترین دلیل ناکامی عنوان می کرد؛او می گفت که بسیاری از اردوها و مسابقات به دلایل زیاد تحت الشعاع موضوعات مالی قرار گرفته است و این در حالی است که سازمان تربیت بدنی هیچ پولی به فدراسیون او نداده است؛ او می گفت روی ما در المپیک حساب نکنید. البته این رییس فدراسیون بارها به دلایل زیاد در سالهای پایانی ریاست روسای سازمان تربیت بدنی در حرکتی تاکتیکی از او به انتقاد می نشست؛رویه ای که بسیاری از روسای فدراسیون های ورزشی پیرو آن هستند. مشکلات مالی فدراسیون ها در شرایطی است که به طور مثال یک فدراسیون ورزشی بدهی های خود را بیش از 500 میلیون تومان عنوان کرده است.در این شرایط آیا ورزش دچار مشکل شده است؟ پاسخ این سوال را حمید سجادی دونده سابق رکوردار ایران و قهرمان آسیا که این روزها معاون ورزشی سازمان تربیت بدنی است می گوید:«چرا می گویند ورزش روزگار خوبی ندارد.» سعید لو مدیری بدی برای ورزش نبود چه آنکه اندازه ورزش ایران همین است.ساختار سازمان تربیت بدنی به دلایل زیاد دچار مشکلاتی است،یعنی مرکز تصمیم سازی ورزش ایران هیچ گاه نتوانسته از کارشناسان خودش استفاده کند و به همین دلیل دچار مرگ مغزی شده است؛سعید لو،علی آبادی و مهرعلیزاده و حتی هاشمی طبا نیز نتوانسته اند طبیب خوبی برای این بیمار مغزی باشند. هاشمی طبا با تدوین ساختار جدید و آیین نامه های پر اشکال در واقع زمانه اش را صرف موضوعی کرد که بر زیربنای خوبی ساخته نشد،یعنی آیین نامه های او در عین ازرشمندی نتوانست نیازهای ورزش را در مکان و زمان پیش رو محقق کند.گرچه به گمانم بهترین رییس ورزش در 20 سال اخیر است اما در نهادسازی ورزش نتوانست زیرساخت ها را بسازد حتی اگر در بسیاری از موارد از جمله برگزاری انتخابات فدراسیون ها ورزش را مدیون خود ساخت. مهرعلیزاده با طرح جامعه ورزش اش و ورود نخبگان خانه تکانی اساسی را در ورزش رقم زد که حاصلش بازگشت دوباره نقش حداکثری سازمان تربیت بدنی و دخالت در جزءترین امور ورزش نمود،جایی که سازمان تربیت بدنی با طرح جامعی که هیچ گاه در حالت و شکل عملیاتی نشد فربه شد و ...او مدل قهرمان پروری به هر وسیله در ورزش نهادینه کرد. محمد علی آبادی وارث مشکلات مهرعلیزاده بود با این تفاوت که این مهندس عمران به ورزش طوری نگاه می کرد که ساختمانی نیمه ساز را می نگرد و باید هر چه سریعتر او را بسازد. محمد علی آبادی دخالت در امور فدراسیون های ورزشی را بسیار بیشتر از مهرعلیزاده به یک عادت و رسم در سازمان ورزش تبدیل ساخت. اگر هاشمی طبا،مهرعلیزاده و محمد علی آبادی در ورزش دارای مانیفست بودند،علی سعید لو فاقد این مسئله است. هاشمی طبا با نهادسازی،توسعه منابع،زیرساخت و تدوین آیین نامه دوران خود را سپری کرد.مهرعلیزاده با طرح جامع اهداف کمی و کیفی را برای ورزش متصور شد،او به نهادسازی هاشمی طبا در ورزش ادامه داد. محمد علی آبادی نیز انقلاب ساخت و ساز اماکن ورزشی را به عنوان کاری که آن را می داند عمل نمود و طبق آمارهایی که بارها توسط منتقدان به چالش کشیده شد دوران خوبی را رقم زد. اما مانیفست سعید لو چه بود؟او در سال نخست در ورزش ارزیابی کرد،سال دوم توجه به ورزش همگانی عنوان کرد. همزمان روزشماری راه انداخت که 51 هفته قهرمانی را حاصل 51 هفته مدیریت خود ارزیابی نمود. و بعد علی رغم پیش بینی چهارمی در گوانگ ژو آن را یک شوخی و تحقق اش را پهلوانی عنوان کرد. بعد از اینکه کاروان ورزشی ایران چهارم شد او آن را حاصل پیش بینی خود دانست و مدیران اش در ورزش کسب 20 مدال طلا را حاصل این پیش بینی دانستند و نوشتند این کار شجاعت بسیاری داشت. سعید لو به جای رونمایی دست آوردهایی سازمان تربیت بدنی در رسانه ها،چه مدل کاری دیگری داشت؟مانیفست او 51 قهرمانی در 51 هفته بود؟ که پیش از این نیز سازمان تربیت بدنی علی آبادی همین آمار را داده بود و مهرعلیزاده رشد ورزش قهرمانی را حاصل کار زیربنایی خود می دانست. آیا می توان گفت سعید لو همانند علی آبادی استادیوم ساخته است؟مدل توسعه عمرانی مانیفست سعید لو بود؟توسعه ورزش همگانی و تشکیل شورای راهبردی که تنها چند جلسه ای برای تدوین آیین نامه را برگزار نمود،مدل کاری سعید لو است؟اگر این بود که آخرین جلسه این شورا در چه زمانی تشکیل شده است؟ مگر نه اینکه بعد از مسابقات در سخنان سعید لو که روی سایت خبری سازمان تربیت بدنی بازتاب می یابد کمتر سخن از توجه به ورش همگانی به چشم می خورد.چرا؟!آیا نباید گفت که سعید لو در سازمان تربیت بدنی برنامه کاری نداشت؟این جمله غلط است که سعید لو وارث برنامه کاری همه روسای سابق ورزش است؛51 قهرمانی را در 2 مدیریت اش در کسب کرده یا پیشینیان با استعدادیابی کرده اند،بهداد سلیمی در زمان سعید لو کشف شد؟پروژهایی که این روزها پیامک اش ناگاه در شب و روز برای خبرنگاران ورزشی می آید در زمان او زمین خورده است؟ *** یکی می گفت؛کاکتوس گیاه عجیبی است. قهر می کند، می خندد. باید با او سخن گفت،توجه اش کرد،باید دلداری اش داد باید