ميراث عنايت،مايه خجالت!
آنچه پنجشنبه شب در قطر گذشت، بايد به حساب ميراث مردي گذاشت كه هرگز نخواست قبول كند «ضعيف» هستيم.
اگرچه عدم انتخاب هيچكدام از داوران وسط ايراني براي قضاوت در جام ملتهاي آسيا باعث شده بود سوتهاي مسابقات دوحه دور از دسترس قاضيان كشورمان به نظر برسد، اما مصدوميت ابراهيم الغمدي عربستاني ورق را برگرداند و محسن تركي را به عنوان نفر اول مسابقه مهم ژاپن و سوريه معرفي كرد. بعد از انبوه رجزخوانيهاي رييس سابق كميته داوران كشورمان در مورد اينكه نوع انتخاب داوران اين جام، غيراصولي بوده و به ناحق دست ايرانيان از قضاوت رقابتهاي اين تورنمنت كوتاه مانده است، انتظار ميرفت فرصت بادآورده داوري اين مسابقه از سوي محسن تركي - بهترين قاضي حال حاضر كشورمان - چنان نيكو پاس داشته شود كه خود AFC انگشت حسرت به دهان بگذارد و به صرافت تصحيح فوري اشتباهش در اسرع وقت بيفتد! نتيجه اما، چه بود؟ قضاوت بحثبرانگيز و سرشار از اشتباهات و ناهماهنگيهاي متنوع كادر تمام ايراني داوري اين مسابقه، به بحث روز محافل رسانهاي تبديل شد و جنجالهاي فراواني به وجود آورد. برخي به درستي بر اين باورند كه چه بسا خطاهاي تركي در اين بازي و به ويژه اعلام پنالتي او به سود ژاپن، سرنوشت نهايي قهرمان جام را تغيير بدهد و تيمي را كه ميتوانست در همين مرحله گروهي حذف شود، تا مراحل پاياني پيش ببرد. با اين اوصاف، آنچه را پنجشنبه شب در قطر گذشت، بايد به حساب ميراث ماترك مردي گذاشت كه هرگز نخواست قبول كند «ضعيف» هستيم. 2) شايد خيلي جاهاي ديگر بشود با لفاظي، ادعاهاي بيسند و مانورهاي پرشمار تبليغاتي، ضعف را قوت، كژي را راستي و پسرفت را پيشرفت جلوه داد و سوار بر موج كاذب خوشبختيهاي مصنوعي باقي ماند، اما ماجراي «فوتبال» حكايت متفاوتي است و در آن به اين راحتي ها نميشود قلب واقعيت كرد. به رغم همه خودستاييهاي دوستان مسوول در كميته داوران و با وجود كوششهاي بيوقفه آنان در زمينه جوسازي براي تظاهر بهبود اوضاع داوري در كشورمان كه با انتخاب قاضي ايراني براي داربي به اوج خودش رسيد، امروز شاهد پس لرزههاي بيآبروكننده ماهيت واقعي داوري ايران، در عرصه بينالمللي هستيم؛ آنجا كه تنها قضاوت تصادفي داور وسط كشورمان در اين بازيها، محل جدلهاي گوناگون ميشود و حتي كار را به انتشار زمزمههايي در مورد شكايت طرفين از داور ايراني به AFC ميكشاند. جدا كه گوارايمان باد، اين همه اعتبار و افتخار...! 3) ميتوانستيم به جاي دعوا كردن با منتقد و دفاع از سياهي ماستي كه قاعدتا بايد سفيد باشد(!) به علاج يا دست كم تسكين اوضاع داوري در كشورمان بپردازيم، ميتوانستيم به جاي دفاع از خطاي ديد مرگبار كمك داور موتورسوار داربي، جلوي ضرر را بگيريم تا خود او سه هفته بعد بازي كرمان را با اشتباهي ديگر به جنجال نكشاند، ميتوانستيم به جاي درافتادن با مربياني كه سوگوار حق ناديده گرفته شدهشان بودند، دست كم در امر «آموزش كتابي» داوران كوشاتر باشيم تا گاف بينظير قاضي بينالملليمان در ميدان فولادشهر، جمعي را به فوتبال ايران نخنداند، ميتوانستيم به جاي «نق زدن» پس از غيبت در جام جهاني و حتي جام ملتهاي آسيا، شكست را بپذيريم و براي جبران زحمت بكشيم تا امروز اين گونه مورد سرزنش توام با تحقير همقارهايها قرار نگيريم، اما افسوس كه عادت كردهايم «زمان» را به نفع جدالهاي بيهوده روزمره و «منم» كردنهاي خودخواهانه به كشتن بدهيم. حقيقت آن است كه اگر مطابق انتظارات اوليه، سوتي از اين بازيها به كف داوران ما نميرسيد، خوش اقبالتر ميبوديم و كماكان ميتوانستيم روي ادعاهاي واهيمان پافشاري كنيم، اما حالا چنان نمايش اسفباري ارايه كردهايم كه حتي با وجود پيشرفتهاي احتمالي آتي هم بعيد است بتوانيم AFC را براي «صاحب حق» بودنمان اقناع كنيم و تصوير خرابمان را به اين آسانيها مورد ترميم و بازسازي قرار بدهيم. 4) عملكرد دور از ذهن محسن تركي و شركا در جام ملتهاي آسيا، آيينه تمام نماي وضعيت اين حوزه در كشورمان به شمار ميرود. فقط اميدواريم مسوولان سابق، فعلي و آتي كميته داوران و نيز دستاندركاران ارشد فدراسيون فوتبال كه تاكنون به نقدهاي «فارسي» منتشر شده، عكسالعملي غير از «بيتفاوتي» نشان نداده بودند، به انتقادات جاري ژاپني، عربي و .... توجه بيشتري كنند و كمي به فكر فرو بروند! رسول بهروش گل