سختترین کار پزشکیان از دید روزنامه جوان
رئیسجمهور منتخب دیروز بعد از حضور در مجلس، شرح کوتاهی از سازوکار انتخاب وزیران داد و تأکید کرد که «کار سختی است واقعاً»! اما سختترین کار او به باور من انطباق شورای بهاصطلاح راهبری با ارکان نظام است؛ شورایی که نیمی از آنان سخنان ثبتشده درباره «سقوط نظام» دارند و پشت به نظام کرده بودند تا این سقوط دردناک را نبینند، اما حالا «ناگهان» در خود توانایی شگرف ارتفاعدادن به نظام را یافتهاند!
رئیسجمهور منتخب دیروز بعد از حضور در مجلس، شرح کوتاهی از سازوکار انتخاب وزیران داد و تأکید کرد که «کار سختی است واقعاً»! اما سختترین کار او به باور من انطباق شورای بهاصطلاح راهبری با ارکان نظام است؛ شورایی که نیمی از آنان سخنان ثبتشده درباره «سقوط نظام» دارند و پشت به نظام کرده بودند تا این سقوط دردناک را نبینند، اما حالا «ناگهان» در خود توانایی شگرف ارتفاعدادن به نظام را یافتهاند! میتوان استدلال کرد کسانی که در اطراف دکتر پزشکیان تجمع کردهاند، باور راستینی به خود او ندارند! او نیز به احتمال زیاد این حقیقت را درک کرده و برای همین چندینبار یادآور شده است که کسی نمیتواند به او دیکته کند و باید کسانی انتخاب شوند که با ارکان نظام بتوانند هماهنگ عمل کنند. کسی که به این حقیقت باور داشته باشد، بهخوبی میداند که از آن شورا خروجی اینچنینی، سخت به دست میآید، مگر با دخالت مستقیم خود رئیسجمهور در پالایش گزینهها قبل از اعلام رسمی. اگر شرحی از چگونگی قرارگرفتن و درواقع چسبیدن اصلاحطلبان به پزشکیان داده شود، خواهیم فهمید که چرا مشکل اصلی او در آینده همانها هستند، نه انتخاب وزیرانی کارآمد و هماهنگ.
اصلاحطلبان که اکنون هویتی دیگرگون شده دارند و این نام فقط عاریتی است از گذشته، در شرایط بسیار رقتانگیزی بهسر میبردند. نظام را در خط آخر سقوط میدیدند. اما به خودشان هم عناوین «سقوطکرده» و «ناتوان از عرضه ایدههای جدید و باورپذیر» و «فاقد پایگاه اجتماعی» میدادند. شاید نظام را آیینهای از خودشان میدیدند! بر سر تعیین رئیس جبهه اصلاحات به جان هم افتادند و بخشی از آنها که سعی میکردند نشان دهند از آن ایدههای سکولارسازی نظام فاصله گرفتهاند و اکنون به جای اصلاحگری به «بهبودگری» روآوردهاند، بخش افراطی حلقه اطرافیان خاتمی را دیکتاتورهایی شبیه یلتسین و رجوی نامیدند. گروه جدیدی از آنها با نام «روزنهگشا» تصمیم گرفت در انتخابات مجلس شرکت کند، اما با اخم تند حلقه تندرو روبهرو شدند. میانهروهای آنان حتی علیه اینکه تندروها نقش براندازان را بازی میکنند یا به براندازی امید دارند، مصاحبهها کردند. بازگشت به قدرت برای آنان امری محال شده بود، و حتی به پنج سال دیگر هم فکر نمیکردند. تا اینکه ورق برگشت و انتخابات ریاستجمهوری کلید خورد. اما بازهم در نوشتههای خود رئیسجمهور جدید را «از قبلانتخابشده» میدانستند و شانس مخبر و قالیباف را بالاتر از هر گزینه احتمالی دیگر میدیدند. سپس مخبر نیامد و پزشکیان احراز شد. دقیقاً یک روز تمام هیچصدای مشخصی از آنها شنیده نشد. پشتصحنه مشغول غلبه بر غافلگیری خود بودند. بالاخره با این ایده که چیزی برای از دستدادن ندارند، پشت پزشکیان ایستادند. بحث سقوط را موقتاً کنار گذاشتند. بهیکباره وحدت عجیبی شکل دادند. این از هنرهای آنهاست. دیگر نه یلتسینی بود و نه رجوی. نه براندازها شماتت شدند و نه تحریمکنندگان سه انتخابات قبل! بارها نوشتند که اگر مخبر آمده بود، شانس اول بود و حالا که نیامد، اگر نامزدهای رقیب ائتلاف کنند، پزشکیان شانسی ندارد. در مرحله دوم گفتند اگر جلیلی به نفع قالیباف کنار میرفت باز هم این قالیباف بود که پیروز میشد. اما شد آنچه که شد. اکنون آنها فرصت یافتند که این پیروزی را پیروزی خود بدانند. رقیب هم نجیب بود، و برخلاف خودشان که رئیسجمهور شهید را «استصوابی و حداقلی» نامیدند، وارد این جدلها نشد. با آنکه هر رئیسجمهوری، استصوابی است و حداقلیبودن هم با رقم بالاتر اتفاق افتاد و به علاوه خودشان عنوان شانسی (اشاره به احتمال ائتلاف رقیب) را اضافه کرده بودند. تا اینجای کار شگفتی اصلی این بود که چگونه باورمندان به سقوط، کار نجات را دست گرفتهاند! جناح موسوم به جبهه انقلاب نهایت همراهی و همدلی و پشتیبانی را از پزشکیان بهعمل آورد؛ چیزی تقریباً کمسابقه حتی برای رئیسجمهور شهید. سخنان دیروز رهبر معظم نیز حمایتها را اکمل کرد، آنجا که موفقیت و پیروزی رئیسجمهور منتخب را «پیروزی همه ما» [ملت و قوای دیگر]دانستند و مجلس را به کار فوری «رأی به کابینهای که آقای پزشکیان حفظهالله ارائه خواهند کرد» فرمان دادند. در چنین بهشتی که همه چیز بر وفق مراد است، چرا انتخاب وزیران کارآمد «واقعاً» باید سخت باشد؟! معتقدم آنچه نگرانیهای رئیسجمهور منتخب را افزون ساخته است، شیوه هماهنگ کردن شورایی متشکل از سکولاریستها، «عیبجویان» به اقدام راهبردی مجلس، کسانی که دنبال ساختن کلاه از آشوب پاییزی بودند، «پیرمردهای فرصتطلب وزارت» و قماشی از این انواع با ارکان نظام است. ارکان که بحمدالله از سقوط نجات یافته و مستحکم شده است، حال باید بین این ارکان و آن دسته انتخاب کرد. دکتر مسعود پزشکیان بسیار عاقلتر از اطرافیان خود است. فقط باید مانند پیرمرد اصلاحات، بهزاد نبوی به اطرافیان او گفت پزشکیان خود صلاح مملکت خویش را بهتر میداند، اگر شما به دولت آینده چونان گوشت قربانی نگاه نکنید.
روزنامخ جوان