سیاهه کشتارهای پدر و پدربزرگ رضا پهلوی در سیستان و بلوچستان
رضا پهلوی بعد از اغتشاشات چند هفته اخیر در زاهدان، به تازگی در توئیتی به این اتفاقات اشاره کرده و نوشته است که "ملت ایران دو جمعه خونین در زاهدان و خاش را هرگز فراموش نخواهد کرد."
رضا پهلوی بعد از اغتشاشات چند هفته اخیر در زاهدان، بتازگی در توئیتی به این اتفاقات اشاره کرده و نوشته که "ملت ایران دو جمعه خونین در زاهدان و خاش را هرگز فراموش نخواهد کرد" اما به نظر میرسد او باید اقدامات پدر و پدربزرگش را در این مناطق به یاد آورد.
رضا پهلوی بعد از اغتشاشات چند هفته اخیر در زاهدان، به تازگی در توئیتی به این اتفاقات اشاره کرده و نوشته است که "ملت ایران دو جمعه خونین در زاهدان و خاش را هرگز فراموش نخواهد کرد."
اگرچه بخشی از اتفاقات اخیر در زاهدان ناشی از فعالیت برخی گروهها در حمله به کلانتری و فرمانداری بوده، اما به نظر میرسد شاهزاده خود باید اقدامات پدر و پدربزرگش را در مناطق بلوچستان و سیستان به یاد بیاورد.
در دوره پهلوی اول، رضاشاه برای اینکه حاکمیتش را بر سیستان و بلوچستان تثبیت کند، بدون هیچ اقدام زمینهای، دست به انجام کارهای تحکمی زد و در این مسیر متوسل به خشونت هم شد.
رضاخان ابتدا حاکمیت فردی به نام دوست محمدخان بلوچ را پذیرفت، اما سپس با اعزام نیروهای نظامی به مقابله با وی پرداخت و نهادهای حاکمیتی و دولتی را حاکم کرد. آن نهادها به اجرای قوانینی پرداختند که مردم بلوچ نسبت به آن اقدامها واکنش نشان دادند و حتی برخی مجبور به مهاجرت شدند.
پهلوی به جای اینکه مردم را قانع و ترغیب به پذیرش قوانین کند، دست به سلاح برد و تلاش کرد با اسلحه قوانینش را تحمیل کند. به گونهای که حسن ارفع در کتاب در خدمت پنج سلطان آورده است: گزارشهای متعدد در دست است که نشان میدهد نیروهای نظامی با خشونت با مردم رفتار نمودهاند و این برخوردهای خشن یکی از عوامل مخالفت مردم بلوچستان با سجل احوال بود.
همچنین علیرغم اینکه برخی افراد همچون تیمسار جهانبانی و جانشینش سرتیپ محمدخان نخجوان تلاش داشتند رابطه دوستانهای با مردم بلوچستان برقرار کنند، اما در سال 1312 سرتیپ البرز که سابقه اعدام چهل نفر از اقوام لر را داشت با عنوان فرمانده تیپ مکران به بلوچستان رفت. او در بلوچستان با خشونت بسیار با مردم برخورد کرد؛ به گونهای که به «البرز قصاب» معروف شد. او حتی در یک ماجرا در حالی که به مردم و سران بلوچی که به کوهی پناه برده بودند قول داد و سوگند خورد که کاری با آنها ندارد، 74 نفر از آنان را کشت. این جنایت به قدری برای مردم وحشتناک بود که آن منطقه را ترک کردند و به خارج از کشور رفتند.
جنایتهای نیروهای نظامی شاه در سیستان و بلوچستان به حدی بود که مردم سرباز در نامهای به رضاشاه و مجلس شورا ضمن تظلمخواهی پیشنهاد دادند که به دلیل ظلم و ستم نیروهای امنیه بر مردم منطقه بهتر است که «شریه» نامیده شود.
علاوه بر اینها کارمندان دولتی نسبت به مردم بلوچ نیز رفتارهای تحقیرآمیز و غیرهمخوان با فرهنگشان داشتند. به طور مثال نیروهای نظامی در داخل پادگانهای خاش و زاهدان اقدام به برگزاری جشن کشف حجاب کردند که این اقدام موجب وحشت مردم بلوچستان شد.
سال 1305 سرهنگی به نام رحیمی از پادگان ارتش در خاش بازدید کرد و دستور تراشیدن ریش و سبیل سربازان بومی داد. این اقدام موجب شورش مردم بلوچستان شد و آنها پادگان خاش را تصرف و آن سرهنگ را به اسارت گرفتند.