تحلیل از چپ و راست؛

مذاکره؛ از غرب تا عربستان

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

کد خبر : 1103152

گروه سیاست سایت فردا – طبیعی و واضح است که تحلیل‌گران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود می‌نگرند و می‌نویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیل‌ها ، مسائل را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بررسی کنیم.

 

در بسته پیش‌رو تحلیل‌های سیاسی را فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی بخوانید.

 

مگر چند تا میدان خراسان داریم؟!

حسین شریعتمداری، امروز در «کیهان» نوشته است: « چند سال پیش در یکی از یادداشت‌های کیهان به خاطره‌ای از مرحوم پدرم اشاره شده بود که تکرار آن بی‌مناسبت نیست. بخوانید !«خدا رحمت کند مشهدی عبدالله را. در میدان خراسان گاراژدار بود و اتوبوس‌ها و کامیون‌ها از گاراژش بار و مسافر می‌گرفتند. ... آن روزها برخی از اتوبوس‌ها که قصد مسافرت به مشهد مقدس را داشتند به علت خرابی جاده‌ها و طولانی بودن راه یکی از افرادی را که با راه و جاده آشنا بودند‌، به عنوان بلد - راهنما- با خود می‌بردند. مشهدی عبدالله از جمله این بلدها بود که گاهی اوقات همراه رانندگان نابلد اتوبوس‌ها به مشهد می‌رفت تا به قول خودش، هم به پابوس امام ‌رضا علیه‌السلام رفته باشد و هم به زوار آقا خدمتی کرده باشد. آن روز، نزدیک غروب آفتاب بود که اتوبوس با سلام و صلوات راهی مشهد شد. در حالی که مشهدی عبدالله را هم به‌عنوان بلد همراه خود داشت. نیمه‌های شب بود که اتوبوس به میدان یک شهر رسید و راننده، مشهدی عبدالله را که روی صندلی عقب اتوبوس به خواب عمیقی رفته بود، بیدار کرد. مشهدی عبدالله نگاهی به میدان ‌انداخت و گفت اینجا گرمسار است و بعداز نشان دادن مسیر بعدی دوباره به عقب اتوبوس رفت و خوابید چند ساعت بعد، هوا گرگ ومیش شده بود که اتوبوس به میدان بعدی رسید.

این میدان، برخلاف میدان گرمسار، خالی از رفت و آمد نبود. راننده پیاده شد و از رهگذری پرسید؛ اینجا کجاست؟ و جواب شنید؛ میدان خراسان! با تعجب پرسید کدام میدان خراسان؟

و رهگذر گفت: مگر چند تا میدان خراسان داریم؟!... میدان خراسان تهران! این دفعه مشهدی عبدالله را که هنوز خواب بود، با ملامت بیدار کردند ولی دیگر کار از کار گذشته بود و راننده

زیر لب غرغر می‌کرد؛ بعد از اون همه دنده صدمن یک‌غاز که عوض کردیم تازه رسیدیم به جای اولمون!» 

۲- دیروز آقای غریب‌آبادی نماینده محترم کشورمان در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به سکوت رافائل گروسی در قبال برنامه هسته‌ای رژیم صهیونیستی واکنش نشان داد. رافائل گروسی از محکومیت رژیم صهیونیستی به خاطر عملیات خرابکارانه در تاسیسات هسته‌ای نطنز و ترور دانشمندان هسته‌ای کشورمان طفره رفته و اعلام کرده بود « وظیفه ندارم در این خصوص سخنی بگویم»! و به اصطلاح توضیح داده بود که: « اسرائیل عضو NPT نیست و حتی آن را امضا نیز نکرده است، در حالی که ایران عضو معاهده است و تعهدات حقوقی در این زمینه دارد!» و برادر عزیزمان آقای غریب‌آبادی در واکنش به اظهارات مدیرکل آژانس، توئیت زده است که « در این صورت، فایده عضویت در معاهده عدم اشاعه و اجرای کامل پادمان‌های آژانس چیست؟ چگونه می‌توان آژانس را به عنوان یک نهاد جدی، حرفه‌ای و بی‌طرف دید، در حالی که اجرای رژیم پادمانی خود را به طور برابر و عادلانه برای تمامی اعضایش دنبال نمی‌کند»! و تاکید کرده بود که؛ « سکوت و غفلت در برابر برنامه هسته‌ای اسرائیل پیام منفی را به اعضای معاهده ان.پی.تی می‌فرستد، مبنی بر اینکه؛ عضویت در معاهده مساوی است با پذیرش قوی‌ترین راستی‌آزمایی و نظارت، در حالی که بیرون ماندن از آن به معنای رهایی از هرگونه تعهد و انتقاد و حتی دریافت پاداش است!»

۳- ضمن تشکر از آقای غریب‌آبادی نماینده دائم ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و همچنین گلایه‌ای دوستانه از ایشان که چرا طی ۸ سال گذشته به اینگونه موارد نپرداخته‌اند؟ باید از مسئولان هسته‌ای کشورمان پرسید آژانس و گردانندگان اصلی آن، یعنی آمریکا و انگلیس و کارتل‌های بزرگ سرمایه‌داری و صهیونیستی تاکنون کدام گام مثبت را به نفع برنامه هسته‌ای کشورمان برداشته؟! و کدام فرصت و بهانه‌ای را برای توطئه علیه فعالیت هسته‌ای ایران، از دست داده‌اند؟! پاسخ این سؤال را فقط با نگاهی گذرا به برخوردهای دو دهه اخیر آژانس با برنامه هسته‌ای کشورمان به وضوح و بدون کمترین ابهام و تردیدی، می‌توان یافت.

۴- کیهان بعد از سومین سفر محمد البرادعی، مدیرکل وقت آژانس با ارائه دلایلی که تاکنون هیچیک از آنها از سوی هیچیک از مسئولان محترم رد نشده است، شرایط کنونی را پیش‌بینی کرده و با استناد به ماده ۱۰ معاهده NPT پیشنهاد کرده بود که تنها و بهترین گزینه پیش روی خروج از معاهده NPT است. »

 

ایران وطن ما است

فیاض زاهد، فعال سیاسی اصلاح‌طلب امروز در یادداشتی برای «اعتماد» نوشته است: «ایران کشوری تاریخی است. 2500 سال تاریخ مکتوب با همین هویت امروزی دارد ... در ساختن تخت‌جمشید هاضمه قوی خود را در استفاده از دانش ملت‌های تابعه از سریانی تا عبرانی، از بابلی تا یونانی، از کلدانی یا لیدیه و مصر و ایونی نشان دادند. تخت‌جمشید نماد این امپراتوری است. هر کاخ و بنایش بر فلسفه‌ای بنا نهاده شده است. این بنا که در دوره سه پادشاه اول هخامنشی سامان یافت و در هر دوره‌ای تکه‌ای بر آن افزون شد، بازتاب اراده، قدرت و شکوه ایرانیان بود. نظمی جهانی را نمایندگی می‌کرد. بر سر جاده بین‌المللی راه ابریشم قرار داشت تا کاروان‌هایی که از این مسیر رد می‌شوند، اهمیت این امپراتوری را دریابند. نماد قدرت ملتی بود که خداپرستی و انسانیت را تبلیغ می‌کرد. اگر بخواهیم با استانداردهای امروزی سراغ‌شان برویم حتما ده‌ها ایراد و اشکال را می‌توان سراغ گرفت.  ...  دوران انقلاب بود و نگرش انقلابی همه پادشاهان را باید ظالم تصویر می‌کرد. اما نمی‌توانست به این سوال پاسخ دهد که اگر همه آن گذشته سیاه بود، چه چیزی برای افتخار کردن، برای ایرانی بودن، برای مسلمان ماندن باقی می‌ماند؟ ... جناب رییس‌جمهور! چه خوش‌تان بیاید چه بدتان؛ شما اول ایرانی هستید، بعد مسلمان. دلیلش روشن است. آحاد مسلمانان تابع طریقت سنت هستند، اما من و شما ایرانی شیعه هستیم. به این دو نیز افتخار می‌کنیم. اهل‌بیت وجه مذهبی ما را ساخته‌اند، تاریخ ملی‌مان هویت ایرانی‌مان را. 

امروز بزرگ‌ترین تهدید هویت ماست. به نوجوانان و جوانان‌مان بنگرید. هیچ می‌دانید که بسیاری از نوجوانان‌مان از راه دیدن فیلم‌های کره‌ای و موسیقی کره‌ای، زبان کره‌ای یاد گرفته‌اند؟ هیچ می‌دانید کره بعد از جنگ تنها آهک برای صادرات داشت و از تاریخ هیچ! ببینید با جومونگ و یانگوم خیالی چه کرده‌اند! داستان تلاش صنعتی آنها نیز که دیگر جای گفتن نیست. - شاید وزیر خارجه ما با تکیه بر این اطلاعات تهدید کرده دیگر سریال کره‌ای پخش نمی‌کنیم! هر چند یادش رفته که دارد تماشاگران ایرانی را تهدید می‌کند نه کره‌ای‌ها!!-

حتی نتوانستیم داستان‌های شاهان بزرگ خود از جمله کوروش و داریوش و اردشیر را روایت کنیم. هرکه گفته اینها در تعارض با دیانت ما است غلط گفته است. ایرانی ترکیبی از تاریخ ملی و هویت مذهبی خویش بوده است. راه غلط را نروید. کاری که سلسله پهلوی کرد را تکرار نکنید. آنها هویت اسلامی ما را انکار می‌کردند، شما هویت ملی ما را انکار نکنید. ایرانی به هردوی اینها نیاز دارد. ... می‌دانم شما به ایران بزرگ علاقه‌مندید و می‌دانم به این سخنان منصفانه خواهید نگریست. اما یادمان باشد، هم لنین و استالین به عنوان انقلابیون روسیه و هم مائو تسه‌دونگ و بعدها دنگ شیائوپینگ در چین، هیچگاه از ارزش‌های ملی و سرزمینی خود به نام انقلاب گذر نکردند. شما نیز چنین نکنید.»

 

محدودیت‌های بیشتر غرب برای مذاکرات آینده

عباس حاجی نجاری امروز در یادداشتی برای روزنامه «جوان» نوشته است: « تردیدی نیست که غربی‌ها به‌شدت تحت تأثیر راهبرد صهیونیست‌ها در زمینه مذاکرات قرارگرفته‌اند، چراکه درحالی‌که نتانیاهو نخست‌وزیر سابق رژیم صهیونیستی مخالف برجام بود و نخست‌وزیر کنونی این رژیم نیز در ابتدا مخالف برجام بود، اما بعداً تغییر موضع داده و بر اجرای برجام تأکید می‌کند و این نشان‌دهنده آن است که تصور آن‌ها این است که با اصرار و پافشاری بر برجام بتوانند فرصت مجدد مهار توان هسته‌ای ایران و تعمیم آن به دیگر عرصه‌ها را به دست آورند.

اما فارغ از پیشینه نحوه اجرای توافق برجام، تجربه هشت ساله گذشته و بدعهدی‌های امریکایی‌ها و اروپایی‌ها در اجرای برجام به‌ویژه خروج ترامپ از آن و عدم اقدام جدی دیگر اعضای برجام برای جبران خسارات ایران و خصوصاً مواضع متزلزل دولت کنونی امریکا که نشان می‌دهد بیش از گذشته تحت سلطه لابی صهیونیستی قرار دارد هیچ چشم‌انداز روشنی در زمینه تمکین غرب نسبت به مطالبات اصلی ایران در زمینه تحریم‌هایی که این روز‌ها مورد تأیید روس‌ها و چینی‌ها هم قرارگرفته است دیده نمی‌شود، اما مهم‌تر آنکه ایران به دنبال تضمین این است که امریکا دیگر قادر نباشد با تغییر سیاست در این دولت یا دولت آینده مجدداً شرایط را برگرداند.

این واقعیت‌ها سبب تعامل هوشمندانه ایران درروند مذاکرات آتی شده به‌گونه‌ای که رئیس محترم جمهور اعلام کرده است که اگرچه ایران قصد ترک میز مذاکرات را ندارد، اما مذاکره برای مذاکره برای ایران سودی ندارد، بلکه مذاکره‌ای اهمیت دارد که رفع‌کننده فشار‌ها و تحریم‌ها و شناسایی حقوق هسته‌ای مردم ایران و تضمین‌کننده عدم تکرار خروج از برجام و رفتار‌های دوگانه از سوی غربی‌ها نظیر نادیده گرفته شدن توان هسته‌ای صهیونیست‌ها و چشم بستن بر روی اقدامات خرابکارانه آن‌ها باشد.

در این میان خروج از انفعال عوامل هزینه‌ساز برای ایران درروند مذاکرات هسته‌ای در دولت گذشته و توصیه به آغاز زودهنگام مذاکرات نیز داستان دیگری است کسانی که در دولت روحانی بیشترین هزینه‌ها را به کشور به خاطر غفلت‌هایشان (در خوش‌بینانه‌ترین حالت) تحمیل کرده و اکنون اعتراف می‌کنند که برجام را نخوانده بودند، این روز‌ها هم‌صدا با غرب از ضرورت تسریع در آغاز مذاکرات هسته‌ای سخن به میان می‌آورند و این در حالی است که در مورد سیاست دولت بایدن برای رفع تحریم‌ها، این نظریه مورد تأکید کارشناسان قرار دارد که رفع تحریم‌ها اساساً در دستور کار امریکا قرار ندارد و اگر اقدامی برای رفع برخی از تحریم‌ها صورت گیرد، هیچ ضمانتی برای عدم تکرار رفتار امثال ترامپ و خروج از برجام و بازگرداندن تحریم‌ها در همین دولت و یا دولت آینده امریکا، داده نمی‌شود. هدف اصلی دولت بایدن از شعار در مورد دیپلماسی هسته‌ای، رسیدن به یک «توافق کاغذی» ونه واقعی برای ترمیم چهره امریکا و شکل دادن به ائتلاف بین‌المللی با محوریت امریکا، به‌منظور بازگرداندن اجماع جهانی علیه ایران است.

روشن‌ترین پیام ایران برای غربی‌ها و دیگر طرف‌های برجام این است که باید تحول در ایران را باور کنند و بدانند که شرایط تغییر کرده است، جمهوری اسلامی ایران در عین پیشبرد سیاست‌های داخلی خود، فارغ از مذاکرات هسته‌ای، آمادگی مواجهه با هر واکنشی را دارد و به لحاظ موقعیت و ظرفیت هسته‌ای دست برتر را دارد و در این نیز تردیدی نیست که اصرار زیاد غربی‌ها و صهیونیست‌ها برای تعجیل در ازسرگیری مذاکرات، به این دلیل است که متغیر «زمان» در شرایط کنونی به نفع آن‌ها نیست.

ایران استراتژی خود را بر جداسازی روند مذاکرات از روند اداره کشور قرار داده و توانسته است در عین مقابله با چالش‌های ناشی از تحریم‌ها، با موفقیت زیرساخت‌های هسته‌ای خود را تقویت و برخی از تخریب‌های شتاب‌زده گذشته و عقب‌ماندگی‌های ناشی از آن را جبران کند و دیگر مانند گذشته فریب وعده‌های دروغ غرب را نخواهد خورد، چراکه غرب ماهیت خود را درگذشته کاملاً آشکار و طرف قابل‌اطمینانی برای مذاکرات نخواهد بود و ازاین‌رو ایران بر مواضع به‌حق خود پافشاری خواهد کرد، چراکه هم‌دست برتر را دارد وهم غرب گزینه دیگری برای برخورد با ایران ندارد، چراکه همه گزینه‌ها را تجربه کرده و شکست‌خورده است و تنها یک جنگ روانی برایش باقی‌مانده، که در آن جنگ نیز رسانه‌ای بیرونی‌اش رسوا و سرپل‌های داخلی‌اش هم همه سوخته‌اند. به همین دلیل است که غرب باید خود را برای شرایط متفاوتی نسبت به گذشته آماده کنند، شرایطی که چندان برایش آسان نخواهد بود.»

 

نکاتی درباره احیای روابط عربستان با ایران

فریدون مجلسی، تحلیلگر مسائل بین‌الملل امروز در یادداشتی برای روزنامه «آرمان ملی» نوشت: «احیای برجام موتور محرکه احیای روابط ایران و عربستان است، اگر در ادامه تهران و دولت رئیسی آغاز مذاکرات با اعضای 1+4 و آمریکا را برای احیای برجام در دستور کار قرار دهد، بی‌شک عربستان با دور تندتری به سمت احیای مناسبات با ایران پیش خواهد رفت، چون هم باعث کاهش هزینه‌های اقتصادی و امنیتی برای ریاض در جنگ یمن خواهد شد و هم این تنش‌زدایی می‌تواند امتیازات دیگری برای سعودی‌ها درخصوص دیگر پرونده‌ها را به دنبال داشته باشد. زمانی که آمریکا و کشورهای اروپایی، چه در دوره حسن روحانی و چه در دولت سید‌ابراهیم رئیسی نتوانسته‌اند جمهوری اسلامی را به پای میز مذاکره برای احیای برجام بکشانند، احتمالا سعی شده است از مسیر دیگری یعنی احیای روابط با عربستان‌سعودی این مسأله در دستور کار قرار گیرد. چون اینجا مسأله دولت حسن روحانی، سید‌ابراهیم رئیسی یا هر رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب و یا اصولگرا نیست، بلکه مسأله حاکمیت و نظام است. بنابراین آمریکایی‌ها و سه کشور اروپایی سناریوی دیگری را در دستور کار قرار دادند، به‌خصوص آنکه جمهوری اسلامی، هم در زمان دولت سید‌ابراهیم رئیسی و پیش‌تر در دوره حسن روحانی و از همه مهم‌تر در سطح نظام، سعی داشته و دارند که مناسبات خود را در سطح منطقه به‌خصوص با کشورهای حاشیه خلیج‌فارس با محوریت عربستان‌سعودی احیا کنند. این یک فرصت مغتنم برای واشنگتن و اروپایی‌هاست تا از مسیر احیای روابط تهران – ریاض، احیای برجام محقق شود. اینجاست که نشان می‌دهد پروژه مهندسی معکوس مدنظرتان برای احیای برجام از طریق احیای روابط ایران و عربستان می‌تواند تا اندازه‌ای نزدیک به واقعیت باشد. احیای روابط ایران و عربستان به معنای پایان رقابت‌های دو کشور در سطح منطقه خاورمیانه نیست، بلکه به معنای مدیریت درست و عقلانی این رقابت خواهد بود. به معنای درست‌تر کلمه، باید عنوان کرد که احیای روابط ایران و عربستان‌سعودی یعنی مدیریت تبعات و آثار مخرب و نیز تلاش برای کاهش هزینه‌های انسانی، امنیتی، دیپلماتیک، لجستیکی و نظامی رقابت ایران و عربستان در غرب آسیا است. به هر حال به دلیل رقابت‌های تهران و ریاض در خاورمیانه، نه تنها هزینه‌های بسیار زیادی را به ایران و عربستان وارد کرده که حتی کشورهای منطقه از یمن، لبنان، سوریه، عراق و فلسطین گرفته تا خود قطری‌ها، اماراتی‌ها و دیگر کشورها به طور مستقیم یا غیرمستقیم و با شدت و ضعف از این رقابت‌های ایران و عربستان‌سعودی و جنگ‌های نیابتی دو طرف متضرر شده‌اند. بنابراین اگر روابط ایران و عربستان‌سعودی احیا شود دو طرف با توجه به اتفاقاتی که در این چند سال روی داده است به سمت نوعی مدیریت رقابت پیش خواهند رفت تا هزینه‌های کمتری برای آنها و در کل منطقه به وجود آید. ایران اکنون کارش به جایی رسیده که باید به هند نفت بفروشد و در ازایش برنج بگیرد، به سریلانکا نفت بدهد در‌ ازایش چای بگیرد و...؛ آیا این در شأن ملت و مردم ایران است؟! تمام این مسائل به مناسبات آزاد بانکی و رفع تحریم‌ها نیاز دارد. از طرف دیگر تا زمانی که برجام احیا و تحریم‌ها لغو نشود، بستر برای مناسبات اقتصادی ایران با کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای وجود ندارد. یعنی شاید در عمل، روابط و مناسبات سیاسی و دیپلماتیک وجود داشته باشد، ولی بی‌شک بدون احیای برجام این روابط نمی‌تواند آورده و دستاورد اقتصادی و تجاری برای ما به دنبال داشته باشد، خصوصاً که دولت رئیسی سعی می‌کند از احیای روابط با همسایگان به آورده اقتصادی دست پیدا کند. این در حالی است که رسیدن به این مهم عملا غیر ممکن است، چراکه کشورهای همسایه تا زمان احیای برجام نمی‌توانند و نمی‌خواهند که روابط تجاری با ایران را احیا کنند.»

 

آفرین بر وزیر گردشگری

مجید ابهری، امروز در یادداشتی که روزنامه «آفتاب یزد» منتشر کرده، نوشته: «تاریخ هر ملت حاوی اسناد وشواهد ضروری برای یافتن راه‌های رشد و تکامل در آینده است. یک ملت بدون تاریخ، هویت و جایگاه نداشته وهمواره با دیگر اقوام وملل در چالش وکشمکش است. اینکه در بین چهره‌ها و حاکمان گذشته، افراد ظالم، زورگو و دوراز منطق وجود داشتند را نمی‌توان به همه افراد مانده در تاریخ تسری داد. در بسیاری از کشورها با ساخت فیلم‌ها وسریال‌های تاریخی و بزرگنمایی افراد وپادشاهان گذشته حتی انتصاب نکات واقعا کذب که هیچ ردی در کتب تاریخی آن کشورها وجود ندارد، سعی در معرفی گذشته خود دارند. متاسفانه در کشور، اصحاب سینما خیلی کمتر به وقایع وچهره‌های تاریخی می‌پردازند. گاهی نیز با چاشنی طنز وتمسخر اینگونه افراد و حوادث را به تصویر می‌کشند. برخی از دست اندرکاران هنرهای نمایشی تلاش می‌نمایندعدم تمایل خودرا که ناشی از کمبود مطالعه یا دشواری انجام اینگونه کارها می‌باشد را به گردن دولت و یا سازمان‌های مسئول در این زمینه‌ها بیندازند. معلوم نیست نسل‌های آینده در مورد تاریخ کشور وجامعه خود برای فرزندانشان چه نکاتی را بیان خواهند کرد؟ اگر در مورد وقایع تاریخی وبعضی از جنگ‌ها و پیروزی‌ها، حقایق را برای فرزندان خود و مخاطبان جهانی بیان نکنیم، اتفاقاتی رخ می‌دهند که باعث محو آثار و چهره‌های تاریخی خواهند شد. کشوری، مولوی را مصادره می‌کند و دیگری سازهای تاریخی ساخت ایران را به عنوان دستاورد خود قلمداد می‌نماید. از این‌گونه حوادث تلخ واهانت‌آمیز کم نیستند، اما وقتی در این شرایط می‌خوانیم ومی شنویم که وزیر گردشگری ومیراث فرهنگی «کوروش» را مورد تقدیر قرارداده ودر مورد وی گفته است که: «کوروش اولین کسی است که برای وحدت اقوام تلاش کرد» باید گفت که آفرین بر این وزیر فرهیخته. براساس عقیده بسیاری از دانشمندان و متفکران، کوروش همان کسی است که قرآن کریم از وی به عنوان «ذوالقرنین» نام می‌برد. همین چهره تاریخی یهودیان را از اسارت کشنده نجات داده وبرای ابد نام خودرا به عنوان ناجی این قوم ثبت کرد. لازم است که اصحاب هنر بویژه سینما وتئاتر از استعدادهای خویش در جهت چهره‌ها و وقایع دینی وتاریخی بهره گرفته و برای نسل‌های آینده یادگارهای ارزشمندی بجای گذارند.»

 

از قُندوز تا قندهار بانی جنایت یکی است

محمد ایمانی، در یادداشتی که در کانال تلگرامی خود منتشر کرده نوشته است: « هر هفته صد ها نفر از شهروندان مظلوم افغانستان، در اثر اقدامات تروریستی علیه مساجد شیعیان به خاک و خون کشیده می شوند.  امروز هم در اثر انفجار تروریستی در نماز جمعه مسجد شیعیان قندهار، دست کم ۳۳ نمازگزار شهید و ۵۷ نفر مجروح شدند. چندی قبل هم جنایت مشابهی در مسجد شیعیان در قُندوز رخ داد. این اقدامات تروریستی به نام داعش انجام می شود. اما کیست که نداند داعش، عروسک دست ساز آمریکاست و با دلار های سعودی تغذیه می شود. داعش را دولت آمریکا در دوره اوباما ساخت. سر این افعی در عراق و سوریه کوبیده شد، اما بقایای آن با مدیریت آمریکا و برخی دولت ها به افغانستان انتقال یافتند. دولت آمریکا، متهم اول جنایت ها در افغانستان است. نوع حضور بهانه جویانه آمریکا و نحوه خروجش در افغانستان، میراثی جز بی ثباتی سیاسی و تقویت نا امنی و ترور در افغانستان به همراه نداشته است. آنها سه دهه قبل، از طالبان در برابر شوروی حمایت کردند؛ سپس، طالبان را تروریست نامیدند و بهانه اشغال افغانستان قرار دادند؛ و سرانجام با خالی کردن پشت دولت مستقر، مقدمات تشدید نا امنی و جنگ و ترور را فراهم ساختند. آمریکا، همین چرخه  "حمایت/ تظاهر به مخالفت"/ بهانه کردن برای مداخله" را درباره داعش هم در پیش گرفت. دولت طالبان، متهم دوم جنایت هایی است که در دوره حکومت داری توام با بی تفاوتی  آنها انجام می شود. »

 

دموکراسی تسکینی

احمد غلامی، سردبیر روزنامه «شرق» امروز در سرمقاله نوشته است: «دموکراسی، مفهومی روشن و یک‌دست در میان دولت‌ها و آحاد مردم ایران ندارد. دولت‌ها و بخش‌های مختلف کشور، برداشت و تعریف خودشان را از این مفهوم دارند و مردم با تعریف و انتظار خودشان از دموکراسی پای صندوق‌های رأی می‌روند و نمایندگان مجلس و رؤسای جمهور را انتخاب می‌کنند. ... با تساهل می‌توان گفت در اینجا ما با نوعی «دموکراسی روستایی» روبه‌رو هستیم. دموکراسی روستایی، بیش از هر چیز به منافع کاربردی و ملموس در زندگی روزانه وابستگی دارد و مردم از انتخابات، این شیوه دموکراتیک، استفاده ابزاری می‌کنند تا مسائل و مشکلات مبتلابه جامعه خود را مرتفع سازد، اما در «دموکراسی شهری» که وابسته به شهروندان است هم با یکدستی روبه‌رو نیستیم. ... دموکراسی وابسته به شهروندان (شهروندی) در بخش‌هایی از مراکز استان و پایتخت، نمود و معنایی واقعی دارد.  ...  آنچه جملگی بر سر آن توافق دارند، صورتِ دموکراسی یعنی انتخابات است که آن‌هم در انتخابات سیزدهمین دوره ریاست‌جمهوری و انتخابات دوره یازدهم مجلس مورد تردید قرار گرفت. پس بی‌دلیل نیست که هر نامزدی در آستانه انتخابات چنان وارد کارزار می‌شود که گویا قرار است برخلاف دولت پیشین طرحی نو در همه ابعاد دراندازد. این مواجهه با دولت‌های پیشین چندان دور از انتظار نیست، چراکه تلاش در تغییر معانی و مفاهیم، عملکردها را هم تغییر خواهد داد. اغراق نیست اگر بگوییم دولت‌های ایران با یک روحیه انقلابی روی کار می‌آیند که خود را ادامه یا پیوسته دولت قبلی نمی‌دانند و حتی تلاش می‌کنند خود را از نحوه دولت‌داریِ دولت‌های سابق یا پیشین مبرا کنند. شاید در این زمینه دو دولت اصلاحات و سازندگی استثنا باشند که حفظ ظاهر کرده‌اند و اگرچه کاملا برداشت متفاوتی از دموکراسی و اداره جامعه داشتند، خصم یکدیگر نشدند. طرفه آنکه در این میان حتی دولت‌هایی که به دموکراسی باور داشتند نتوانستند این معنا را تبیین کرده و نهادهای آن را مستقر کنند؛ اما همه دولت‌ها در یک برداشت از یک دموکراسی همداستان هستند. آنان دموکراسی و انتخابات را دستمایه تسکین آلام و رنج‌های یک ملت می‌دانند. از سوی دیگر نهادهای رسمی نیز دموکراسی را تسکینی برای برون‌رفت از جدال‌های طبقاتی می‌دانند و از سوی دیگر برای ازمیان‌برداشتنِ نزاع‌های‌ جدی جریان‌های سیاسی، با جابه‌جایی محل نزاع این جریان‌ها و به‌عرصه‌کشاندن آنان به میدان تنگ و ترشِ مدیریت اجرائی کشور از این نزاع‌ها جلوگیری کرده و آن را از ریخت می‌اندازند. در واقع اینجا برداشت از دموکراسی چیزی شبیه دموکراسی تسکینی است که با دموکراسی واقعی فاصله زیادی دارد. دموکراسی واقعی از طریق انتخابات، زمانی محقق می‌شود که نخبگان ملی متعدد ناگزیر شوند در جریان رقابتشان برای کسب قدرت دولتی، متحدانی از بین نخبگان غیردولتی (مردم) به کار بگیرند، چیزی که در همه دولت‌ها بعد از برگزاری انتخابات جایش  خالی است.»

 

 

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: