وداع آخر با حرم الهی/ معامله ثواب با روحانی کاروان!

کد خبر: 276801

در میانه راه روحانی محترم کاروان را دیدم که قصد داشت طواف کند، به ایشان گفتم: شما از جلو هوای ما را داشته باش و در حق ما دعا کن، ما هم از عقب، یعنی از مصلی هوای شما را خواهیم داشت و دعاگو خواهیم بود. این هم یک تجارت سالم با سود طرفینی. ایشان مدتی به من خیره شد، لبخندی زد و قبول کرد و به سمت طواف رفت.

وداع آخر با حرم الهی/  معامله ثواب با روحانی کاروان!

دکتر عماد افروغ: خدای مهربان را شاکرم که در ماه شعبان و رمضان توفیق انجام عمرۀ مفرده را نصیب بنده کمترینش نمود و خدای رئوف و رحیم را شاکرم که در زمانی بخشی از سفر نامه خود با عنوان شراب ناب را تقدیم عزیزان مخاطب می کنم که در ماه مبارک رمضان، ماه دعا و نیایش و تقوا قرار داریم .

*****************************

امروز یکشنبه 23/4/92 است. فبل از عازم شدن به جدّه فرصتی دیگر به دست آمد تا به اتفاق پسرم بار دیگر به مسجد الحرام بیایم، دو جزء قرآن بخوانم و رو به روی کعبه و در حالی که مدتی به او خیره بودم، نماز تحیت و ظهر و عصر را بجا بیاورم. تمام حرف هایی که در جایی دیگر با خدا زده بودم و مکتوب کرده بودم، با خدا در میان گذاشتم. در مدینه النبی(ص) این دفترچه را با خود همراه داشتم و در مسجد یادداشت های خود را می نوشتم، دوستی روحانی که اتفاقاً روحانی کاروان هم بود به بنده گفت: امکان دارد دفترچه ات گم شود یا از تو بگیرند و یک عمر حسرتش را بخوری. آخر این دفترچه، حاوی مطالب روزانه بنده از تاریخ 9/7/91 است. از آن روز به بعد مطالبم را خارج از مسجد می نویسم. الحمدلله امروز در حالی که به کعبه خیره شده بودم، عاشقانه تمام حرف هایم را به او زدم. در میانه راه روحانی محترم کاروان را دیدم که قصد داشت طواف کند، به ایشان گفتم: شما از جلو هوای ما را داشته باش و در حق ما دعا کن، ما هم از عقب، یعنی از مصلی هوای شما را خواهیم داشت و دعاگو خواهیم بود. این هم یک تجارت سالم با سود طرفینی. ایشان مدتی به من خیره شد، لبخندی زد و قبول کرد و به سمت طواف رفت. خب، این هم از سفر ما به سرزمین وحی و انجام عمره مفرده، از این به بعد باید با ره توشه برگرفته از این سفر به فکر بازسازی خویش و دیگران باشیم. مسائل داخلی و خارجی و رصد کردن، تبیین و ارائه راه کار برای این مسائل، از دغدغه های اصلی ماست. موضوعات علمی و دانشگاهی در حوزه فلسفه علوم اجتماعی و فلسفه اجتماعی و ریشه های فکری- فلسفی محض تر آن، با همین روندی که هم اکنون پیش می رود، موضوعات سیاسی و موضوعات حوزه روشن فکری، موضوعات مربوط به جهان اسلام و وحدت مسلمین، تفکر در مورد وجه جلالی و تبرایی حج، آشنایی بیشتر و عمیق تر با آهنگ و مضامین قرآنی در پاسخ به برخی سؤالات و مقولات و آموزش و تربیت نیروی انسانی ار محورهای عمده فعالیت های آتی ما، انشاءالله خواهد بود. شاید تشکیل یک حلقه فکری- روشن فکری و طبقه بندی موضوعات گام ضروری نخست در این خصوص باشد. جمعی از افراد سالم و به دور از تمایلات مالی و قدرت طلبانه و متعلق به عرصه مدنی و عمومی. در مورد مقتضیات مالی این جمع نیز باید فکر کرد. اقدام اول باید شناسایی افراد و دعوت آنان به کار جمعی باشد. در غیر این صورت، همان کار فردی را با هر بُردی باید ادامه داد. بهتر از آن است که اسیر جمعی با دغدغه های مالی و سیاسی و با عنوانی غیر مالی و سیاسی شویم. در حال حاضر، همان کارهای گذشته و با همان قصد و آهنگ را ادامه می دهیم تا به حول و قوه الهی تلاش های بعدی به ثمر بنشیند و نتیجه دهد. ************************ ساعت 3 بعد از ظهر کارت اتاق را تحویل دادیم و ساعت 4 اتاق را ترک کردیم. در لابی محل اقامت منتظر ماندیم تا اتوبوس های جدّه بیایند و به قصد ایران، اینجا را ترک کنیم. آرام گوشه ای نشسته ایم و بازی بچه ها را تماشا می کنیم. تقریباً به استثنای صدای تلویزیون و بازی کودکان سکوتی حکمفرماست. ساعت 5:45 عازم جدّه شدیم. راننده اتوبوس بیست دقیقه مانده به اذان، برای صرف افطاری توقف کرد و پس از صرف افطاری، سریع به راه افتاد و ما نیز تقریباً ربع ساعت بعد در همان اتوبوس افطار کردیم. راننده پس از صرف افطار و به هنگام رانندگی شروع به سیگار کشیدن کرد و با اعتراض برخی زایران رو به رو شد. راننده در جواب اعتراض گفت: توقف که نکنیم، سیگار که نکشیم، خب، بفرمایید چه بکنیم؟ بنده با لبخند و و مزاح به او گفتم: ناراحت نشو، چند دقیقه دیگر ما نیز به شما ملحق می شویم و سیگار می کشیم، شما فقط چند دقیقه سیگار کشیدنت را به تعویق بینداز. حدود ساعت 8 شب به جدّه رسیدیم و پس از اقامه نماز مغرب و عشا و انجام تشریفات اولیه پرواز و با یک ساعت تأخیر به سوی ایران پرواز کردیم و ساعت 4:10 به وقت ایران هواپیما به زمین دوست داشتنی و پر افتخار ایران نشست. نماز صبح را در نمازخانه فرودگاه اقامه کردیم و به اتفاق پسر اول که به دیدار ما آمده بود راهی منزل شدیم. بعد از ساعاتی استراحت، بلافاصله حسب وعده قبلی به تایپ و آماده سازی سفر نامه با عنوان شراب ناب پرداختم. کاری که به طور فشرده تا سحرگاه شنبه 29/4/92 ادامه یافت. انشاءالله که روزی شما باشد. والسلام عماد افروغ
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندیها

    تازه های سایت

    سایر رسانه ها