افتضاحات برجام بالا زد حالا ژست شرطگذاری بگیریم(!)
یکی از حامیان دوآتشه برجام با بیان اینکه آمریکا در موضوع عدم اجرای برجام به ایران ۲۴۰ میلیارد دلار خسارت وارد کرده، اذعان کرد که برجام از جهات مختلف، ضد منافع ایران نوشته شده است.
یکی از حامیان دوآتشه برجام با بیان اینکه آمریکا در موضوع عدم اجرای برجام به ایران ۲۴۰ میلیارد دلار خسارت وارد کرده، اذعان کرد که برجام از جهات مختلف، ضد منافع ایران نوشته شده است.
فقدان تضمین و مکانیسم راستیآزمایی، فرستادن مواد غنیسازیشده به خارج کشور (و خالیشدن ایران از تضمین)، و تعبیه مکانیسم ماشه از جمله این غفلتهاست.
روزنامه ایران به قلم ناصر هادیان نوشت: «حضور برخی چهرهها در کابینه ترامپ، نگرانی و ملاحظاتی را مبنی بر امکان همسویی با سیاستهای تقابلی نسبت به ایران پیش میآورد؛ امری که شرایط را پیچیده و نیازمند رویکردی دقیق و مدبرانه از سوی ایران میسازد. قابل پیشبینی است که پایگاهها، ناوگان دریایی و ناوهای هواپیمابر آمریکا در این منطقه همچنان پابرجا باقی بماند. احتمال کمی پیرامون ورود آمریکا به جنگ با ایران یا چین وجود دارد، اما رویکرد اصلی ترامپ که مبتنی بر مذاکره و اعمال فشار است، ادامه خواهد یافت. آنچه مشخص است، اینکه او در راستای برقراری میز مذاکره با ایران، نگاهی جدی به سیاست «فشار حداکثری» از طریق افزایش تحریمها خواهد داشت.
این رویکرد که مبتنی بر سیاست پرهیز از جنگ و تداوم فشار خواهد بود، در صورتی میتواند در مسیر اجرا با مانع روبهرو شود که تهران رویکردی متفاوت و مبتکرانه در مسیر کاهش تنش در پیش گیرد... اکنون این فرصت مهیا شده تا این روند معکوس و حرکت به سمت تعامل همهجانبه آغاز شود. ایران در پیگیری رویکرد جدید با آمریکا باید خواستها و اهداف خود از مذاکره را روشن و اولویتبندی کند؛ بهعنوان نمونه در مسیر مذاکره برای رفع تحریمها، میتوان مشخص کرد که تحریمهای اولیه، ثانویه و حتی تحریمهای ایالتی بهتدریج لغو شوند. من بهعنوان مثال در چارچوب حل پرونده هستهای، پیشنهادهای مشخصی را ارائه دادهام؛ نخست- ذخیرهسازی اورانیوم در داخل کشور تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی در داخل کشور برای ممانعت از کارشکنی طرف مقابل. دوم- تعیین مکانیزمی مشخص و شفاف برای راستیآزمایی اجرای تعهدات طرف مقابل که میتواند با توافق دوطرف برای تشکیل کمیتهای متشکل از افراد سرشناس مستقل بینالمللی باشد که وظیفه نظارت را بر عهده داشته باشند. سوم- تفاهم بر سر جبران خسارت از دست رفته ایران در چارچوب برجام؛ ایران از توافق هستهای خارج نشد، اما آمریکا از برجام خارج شد و این امر خسارتی بالغ بر ۲۴۰ میلیارد دلار به ایران وارد کرد. هرچند نمیتوان انتظار داشت که این مبلغ بهطور کامل جبران شود، اما میتوان راهکارهایی برای جبران خسارت مطرح کرد. چهارم- مکانیزم ماشه باید مورد بازنگری قرار گیرد.».
نویسنده در اثر رو شدن دست دولتهای اوباما و ترامپ و بایدن، ناچار است برای توجیه مذاکره دوباره (آن هم با طرف ابطالکننده توافق) خواستار اخذ تضمین شود و موضوع خسارت ایران را پیش بکشد. اما او همان کسی است که ۴ شهریور ۹۲ (قبل از شروع مذاکرات برجام)، طی یادداشتی در روزنامه زنجیرهای بهار و با عنوان «ابتکار یکجانبه در موضوع هستهای» پیشنهاد «امتیاز دادن به آمریکا و امتیاز نخواستن» را مطرح کرده و نوشته بود: «آنچه مسلم است، تداوم مسیر پیشین در پرونده هستهای دیگر به صلاح نیست. اما راهحل چیست و چه باید کرد که ضمن حفظ منافع کشور و حقوق هستهای بتوان موضوع را حل کرد؟ یکی از پاسخها در سیاست «ابتکار یکجانبه» نهفته است. تاکنون موضوع هستهای، عمدتا تمرکز بر معامله (بده- بستان) بوده، اما سیاست «ابتکار یکجانبه» خروج از این چارچوب را پیشنهاد و یک اقدام اعتمادساز یکطرفه را توصیه میکند. در واقع در موضوع هستهای، دستگاه دیپلماسی ایران باید دست به یک «ابتکار یکجانبه» اعتمادساز بزند. بدون آنکه بخواهد مابهازا و امتیازی در قبال آن دریافت کند»!
همین مشورتهای مسموم برای دستودلبازی و واگذاری امتیازات یکطرفه بود که موجب نگارش سراسر معیوب و زیانبار متن برجام شد. نکته قابلتاملتر این که آقای هادیان زمانی دانشجوی وزیر خارجه اسبق آمریکا بوده است. مادلین آلبرایت که چندی پیش مُرد و در محافل سیاسی آمریکا به «جانور سیاسی» شهرت داشت، ناصر هادیان را در کنار برخی دیگر از شاگردانش، «فرزندان فکری» خود معرفی میکند و میگوید: من به فرزندان فکریام در ایران امیدوارم.
همچنین کیان تاجبخش یکی از افراد دستگیرشده در فتنه سال ۱۳۸۸ در یک نشست خبری که در حاشیه اولین جلسه رسیدگی به اتهامات وی برگزار شده بود از آقای هادیان به عنوان یکی از افراد فعال در پروژه مذاکره و گفتوگوی نیمهپنهان میان ایران و آمریکا موسوم به «ردیف۲» یاد کرده و میگوید: «عوامل مستقیم فعال در پروژه «ردیف۲» آقایان «ناصر هادیان» و «هادی سمتی» بودند که به سوئد و سوئیس میرفتند و جریانات دیگر یعنی احزاب سیاسی اصلاحطلب مانند حزب مشارکت نیز از طریق این افراد با نهادهای آمریکایی ارتباط برقرار میکردند و اشخاصی، چون مصطفی تاجزاده و سعید حجاریان از طریق عوامل پروژه مذکور در قالب پروژههای تحقیقاتی و عملیاتی با بنیاد سوروس و دیگر مؤسسات فعال در عرصه انقلابهای رنگین ارتباط داشتند»./کیهان
دیدگاه تان را بنویسید