علیه پُرخوانی یا بیهوده‌خوانی

کد خبر: 1186343

شخصاً مدت‌هاست که از قانون منحط هر کتابی ارزش یکبار خواندن را دارد، عبور کرده‌ام. امروز وقتی به کتابخانه‌ خودم و دوستانم نگاه می‌کنم، می‌بینم که بیش از 70 درصد همین کتاب‌های دستچین‌شده هم ارزش خواندن ندارند، و حیف وقت و هزینه‌ای که صرف آن‌ها شده است. کمر کتا‌بخانه‌مان زیر سنگینی انبوه کتاب‌ها خم شده اما دریغ از یک کتاب!

علیه پُرخوانی یا بیهوده‌خوانی

علی اصغر عزتی پاک

شخصاً مدت‌هاست که از قانون منحط هر کتابی ارزش یکبار خواندن را دارد، عبور کرده‌ام. امروز وقتی به کتابخانه‌ خودم و دوستانم نگاه می‌کنم، می‌بینم که بیش از 70 درصد همین کتاب‌های دستچین‌شده هم ارزش خواندن ندارند، و حیف وقت و هزینه‌ای که صرف آن‌ها شده است. کمر کتا‌بخانه‌مان زیر سنگینی انبوه کتاب‌ها خم شده اما دریغ از یک کتاب!

تلقی امروز من از کتاب، راهنمای زندگی سعادت‌مندانه است. زندگی‌ای که در آن انسان‌ها روی با رستگاری دارند و نسبت به جامعه و خانواده و شهر و روستا و طبیعت و زیستگاه رفتاری مسئولانه و توأم با احترام و درک منزلت نشان می‌دهند. و این‌‌ها کالاهایی هستند که در اغلب آثار ادبی موجود در بازار، از ایرانی‌اش بگیریم تا ترجمه‌اش، یافت نمی‌شود؛ چرا که عموم مدعیان نویسندگی خود فاقد این ارزش‌ها هستند.

من قصد تخریب کسی یا جریانی را ندارم، اما مطمئنم همگان با من هم‌عقیده هستند که صرف دارا بودن سواد خواندن و نوشتن نمی‌تواند دلیل موجهی برای نویسندگی باشد. لازمه‌ نوشتن حکمت و انوع شناخت است؛ چیزی که بزرگان فرهنگ و هنر در ادوار مختلف تاریخ از آن بهره‌مند بوده‌اند، و با تکیه‌ بر همان‌ها کاغذ سیاه می‌کرده‌اند تا مردمان در ظلمات وقایع و حوادث روزمره خود را گم نکنند، و روی از راه برنتابند. اما آنچه امروزه به چشم می‌آید در بازار کتاب، انبوه آثاری است که خود به تنهایی می‌توانند ما را از خود بی‌خود کنند و راه‌مان را به بی‌راه بکشانند! کتاب باید خاستگاه و آبشخور فکری، فرهنگی و هستی‌شناسانه داشته باشد. باید مشخص باشد که پدیدآورنده‌اش وام‌دار کدام نگاه و نظر تبارمند به زندگی و انسان است، و معلوم باشد که پای درس کدام آدم اهل نشسته و شاگردی کرده، و کدام ارزش این نحله‌ی فکری را بسط داده در اثرش، و یا کدام را به چالش کشیده!

واقعیت غم‌انگیز این است که معمول کتاب‌های این سال‌ها بدون چنین پشتوانه‌هایی نوشته و منتشر شده‌اند. و وقتی این اتفاق می‌افتد، یعنی که نه چیزی نوشته شده، و نه چیزی خوانده شده. انگار که دودی در میانه‌ آسمان پیدا آمده و بعد از لحظاتی محو شده؛ چرا که وقتی ایده و فکری تبار نداشته باشد و در ادامه و در طول جریانی نباشد، اساساً محل توجه و تأثیر نمی‌تواند شد. (و اصلاً کدام تأثیر؟ وقتی که هر کتاب آقا و یا خانم نویسنده ساز جداگانه می‌زند و هر یک متأثر از جهان‌بینی متفاوت و حتی گاه متضادی است؟ و مضحک اینکه او خود هیچ‌گاه نمی‌فهمد این مشکل را!)

اتفاق مصیبت‌بارتر اما جایی رخ می‌دهد که مترجمان هر روز کتاب‌هایی از مغرب و مشرق جهان را بی‌هیچ نقد و توضیح و تشریحی در کف دستمان می‌گذارند، و برایش موج تبلیغاتی راه می‌اندازند. آن‌وقت ما باید برویم این تحفه‌ از آب گذشته را بخوانیم و بعد برای عقب نماندن از موج منورالفکران، به‌به و چه‌چه راه بیندازیم و ستایش کنیم فکر و قلم و قریحه‌ مثلاً آقای مارسل فلان و میرندا بهمان را. حالا اینکه این کتاب و نویسنده‌اش از کجا آمده و چه می‌گوید و کدام اندیشه‌ را گسترش می‌دهد و چه می‌خواهد از جان منِ خواننده در ایران، الله اعلم! لذاست که اگر امروز ما با طیفی از کتابخوانان مواجهیم که ده‌ها کتاب از این‌سو و آن‌سوی عالم خوانده‌اند و هیچ طرفی نبسته‌اند از هیچ‌کدام، نباید در عجب بمانیم.

روشن است که این نحوه مواجهه‌ بدون پشتوانه با امر فرهنگ و فکر نتیجه‌ای جز همان هرهری مذهبی که جلال آل احمد گفت، نخواهد داشت؛ هم در امر تألیف و هم در امر مطالعه؛ بنابراین، به نظر می‌رسد که باید تجدید نظری اتفاق بیفتد در دعوت به مطالعه و کتابخوانی. اگر نه، این چرخه‌ معیوب و بی‌ثمر همچنان تکرار خواهد شد و عمرها و زندگی‌های خیل بزرگی از ما به هدر خواهد رفت. اما تا آن روز، شاید اگر به آثار شاخص و مدرسی خودمان و برخی بزرگان شناسایی‌شده‌ دنیا بسنده کنیم، بتوانیم راهی از روزنی بجوییم. والا، با این حجم از جهالت و غفلت که در قالب کتاب‌های عُمّال جهل بر خود تحمیل می‌کنیم، حتماً باری بر بارهامان افزوده خواهد شد، و از حرکت خواهیم افتاد.

بسیاری از کتاب‌ها ارزش یک‌بار تورق کردن را هم ندارند، چه برسد به خواندن‌. اساساً پُرخوانی هیچ ضرورتی ندارد، و حتی در بیشتر اوقات به زیان است، و باعث دور افتادن انسان از خودش!

 

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت