یادداشتی از فرهاد پاشاوند ؛

با کدام ترامپ طرف هستیم؟

کد خبر: 1326287

کاهش تعهدات واشنگتن برای دفاع از اروپا در کنار پایان بدفرجام احتمالی جنگ اوکراین، ستون‌های امنیتی و نظامی این اتحادیه را به لرزه در می‌آورد. بر همین اساس رویکرد او در قبال اروپا به‌عنوان یک رقیب تجاری و نه یک متحد استراتژیک است. بنابراین پیروزی مجدد او برای اروپایی که به شدت نگران تغییر وضعیت در اوکراین و در تقلای تقویت ناتو و روابط فراآتلانتیکی است، رویدادی مخاطره‌انگیز خواهد بود.

با کدام ترامپ طرف هستیم؟

پس از ماه‌ها ماراتن انتخاباتی بین دو حزب اصلی جمهوری‌خواه و دموکرات در ایالات متحده، در نهایت دونالد ترامپ، جمهوری‌خواه توانست کامالا هریس، دموکرات را شکست دهد و برای بار دوم سکان هدایت کاخ‌ سفید را در دست بگیرد. ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴ یک پیروزی شخصی به دست آورد که همه ایالت‌های چرخشی را فرا گرفت، سهم آرای خود را تقریبا در همه جا بهبود بخشید و -برخلاف پیروزی خود در سال ۲۰۱۶ - اکثریت مطلق آرای مردم را به دست آورد. افزون بر این، او حزب جمهوری‌خواه را به کسب اکثریت بیش از حد انتظار در سنا هدایت کرد. این رویداد چیزی فراتر از امری تدریجی است و می‌توان گفت نمایانگر دوران جدیدی در سیاست آمریکا است.

دوره دوم ترامپ چالش‌های جدیدی را به همراه خواهد داشت. ترامپ حداقل با دو جنگ در خاورمیانه و اوکراین روبه‌رو است. او در طول کارزار انتخاباتی خود وعده‌های گسترده‌ای برای اجرای سیاست‌های جدیدی داد که بر اصل عدم مداخله و حمایت از تولید داخلی، یا به گفته خودش «اول آمریکا» مبتنی بود.

ترامپ معمولا سیاست خارجی خود را با محوریت منافع اقتصادی و توافق‌های دوطرفه صورت‌بندی می‌کند. به نظر می‌رسد افزایش بحران‌های جهانی و تداوم سیاست‌های ملی‌گرایانه و توده‌ای او بسیاری از چالش‌های دور قبلی ریاست‌جمهوری ترامپ را عمیق‌تر خواهد کرد. ترامپ پیش از این بارها منتقد روابط تجاری اروپا با ایالات متحده آمریکا و حمایت آمریکا از کی‌یف بوده است، طوری که زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین را به‌خاطر میزان پولی که از دولت بایدن برای اوکراین به دست آورده است «بزرگ‌ترین کاسب» روی زمین نامیده است. او به‌طور مشخص در مورد جنگ اوکراین، خواستار کاهش تنش شده و بارها ادعا کرده که این جنگ را در عرض ۲۴ ساعت حل می‌کند، هرچند پیشنهادات سیاسی ملموسی در این زمینه ارائه نکرده است.

ترامپ معتقد است که اروپا باید حمایت مالی بیشتری از ناتو داشته باشد. او در ارتباط با ناتو گفته است که آمریکا به‌طور اساسی در «هدف و مأموریت ناتو» تجدیدنظر خواهد کرد. همچنین گفته است که از اروپا ‌خواهد خواست به‌خاطر «تقریبا ۲۰۰ میلیارد دلار» مهمات ارسال شده به اوکراین، به آمریکا بازپرداخت بدهد. دونالد ترامپ پیش از این بودجه نظامی آمریکا به ناتو را در اواخر دوره اول ریاست‌جمهوری اولش قطع کرد، به‌طوری‌که اغلب از ناعادلانه بودن سهم آمریکا در بودجه ناتو شکایت داشت.

کاهش تعهدات واشنگتن برای دفاع از اروپا در کنار پایان بدفرجام احتمالی جنگ اوکراین، ستون‌های امنیتی و نظامی این اتحادیه را به لرزه در می‌آورد. بر همین اساس رویکرد او در قبال اروپا به‌عنوان یک رقیب تجاری و نه یک متحد استراتژیک است. بنابراین پیروزی مجدد او برای اروپایی که به شدت نگران تغییر وضعیت در اوکراین و در تقلای تقویت ناتو و روابط فراآتلانتیکی است، رویدادی مخاطره‌انگیز خواهد بود.

در مورد حوزه چین نیز بازگشت ترامپ می‌تواند موجب اعمال تعرفه ۶۰ درصدی بر کالاهای چینی شود که این ضربه مهلکی بر اقتصاد رو به رشد دومین اقتصاد برتر جهان خواهد بود. بانک سرمایه‌گذاری «مک کواری» در برآوردی اعلام کرد که در صورت اعمال تعرفه ۶۰ درصدی آمریکا بر چین، این امر قادر است رشد اقتصادی این کشور را تا دو درصد کاهش دهد و این موضوع می‌تواند پایانی بر مدل رشد اقتصادی پنج درصدی چین باشد.

از سویی دیگر نیز می‌توان گفت سیاست «اول آمریکا» ترامپ می‌تواند به نفع پکن تمام شود. بر همین اساس اگرچه پکن عمیقا نگران غیرقابل پیش‌بینی بودن سیاست ترامپ در قبال چین است؛ اما این چالش‌ها خود می‌توانند فرصت‌هایی را نیز به همراه داشته باشند. با وجود بیم‌ها از تجدید جنگ تجاری، پکن بر این باور است که سیاست سرسختانه تعرفه‌های (ترامپ) می‌تواند به شدت برای اروپایی‌ها نامطلوب باشد و این موضوع باعث تحکیم روابط اقتصادی میان اروپا و چین شود. در همین حال مسأله بی‌علاقگی ترامپ در حمایت از تایوان نیز فرصتی برای پکن است تا خواست خود در مورد این جزیره را به عمل آورد. با توجه به علاقه‌مندی اندک ترامپ در دفاع از تایوان (در قبال چین) پکن به دنبال امتیازات بیشتری از واشنگتن در امور تایوان خواهد بود و تلاش خواهد کرد ایالات متحده را به کاهش حمایت نظامی و سیاسی از تایوان سوق دهد؛ چراکه تایوان وارد یک دورە چهار ساله وحشت مضاعف خواهد شد.

جنگ تجاری ترامپ با پکن به معنای سرسختی سیاسی بیشتر در قبال آن نیست، بلکه نشانه معاملاتی‌تر شدن روندهای سیاسی و کاهش توجه آمریکا به هنجارهای لیبرالی و دمکراتیک است. بنابراین تایوان از حالا می‌تواند خود را در فهرست قربانی‌های بعدی ببیند.

دولت دوم ترامپ وارثِ وضعیتی مخاطره‌آمیز در خاورمیانه خواهد بود.

ترامپ در طول رقابت‌های انتخاباتی حمایت قدرتمند خود را از رژیم اسرائیل اعلام کرده است؛ اما وعده داد در صورت انتخاب صلح را به خاورمیانه بازگرداند. پیش از این نیز به یاد داریم که دونالد ترامپ در دسامبر سال ۲۰۱۷ در یک اقدام حمایتی اعلام کرد قدس را به‌عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی به رسمیت می‌شناسد و از وزارت خارجه این کشور خواست تا روند انتقال سفارت از تل‌آویو به قدس را آغاز کند. بنابراین ترامپ مطمئنا به روابط نزدیک با رژیم اسرائیل ادامه خواهد داد. بنابراین تمام طرح‌های وی برای پایان دادن به جنگ تا حد زیادی به نفع رژیم صهیونیستی خواهد بود. او برای پایان بخشیدن به جنگ غزه فشار بیشتری بر نتانیاهو وارد کرده و دست او را برای انجام اقداماتی که منجر به شکست جبهه مقاومت شود، بازتر می‌کند.

ترامپ در دولت اول خود روابط کاری خوبی با کشورهای خلیج فارس برقرار کرده بود. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس مانند امارات، عربستان سعودی، قطر، کویت، عمان و بحرین از نظر اقتصادی با ایالات متحده هم‌راستا بوده‌اند که از جمله می‌توان به اتصال ارزهای ملی‌شان به دلار آمریکا و همچنین روابط بلندمدت استراتژیک و امنیتی با واشنگتن اشاره کرد. بنابراین داشتن رابطه گرم با ریاض و تمایل به دستیابی به یک توافق میان عربستان سعودی و رژیم اسرائیل شبیه به توافق ابراهیم در سال 2020، از اصول مهم وی خواهد بود.

در خصوص جمهوری اسلامی ایران نیز پیش‌بینی‌ها بر این پایه استوار است که ترامپ سیاست انزوای ‌تهران را در پیش بگیرد تا به این واسطه بتواند فعالیت منطقه‌ای ایران را تحدید کند. درعین‌حال، ترامپ حمایت آمریکا از اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی را برای مهار نفوذ ایران افزایش خواهد داد.

با قطعیت حضور برایان هوک در تیم انتقال قدرت ترامپ که بر روند سیاستگذاری ابتدایی دولت ترامپ نظارت خواهد کرد و همچنین مطرح شدن اسامی مانند ریچارد گرنل برای وزارت خارجه و مایک پمپئو برای وزارت دفاع می‌توان انتظار داشت که حامیان فشار حداکثری بر ایران با تجربه «استراتژی فشار حداکثری» همچنان به فشار برای اعمال این سیاست‌ها ادامه دهند. در همین راستا می‌توان چند سناریو را در قبال ایران متصور دانست:

تداوم تحریم و افزای فشارهای اقتصادی؛ ترامپ در دوره اول خود، با خروج از توافق هسته‌ای ایران (برجام) و بازگرداندن تحریم‌های شدید علیه این کشور، فشار اقتصادی قابل‌توجهی را به ایران وارد کرد. با توجه به اسامی مطرح شده در تیم سیاست خارجه ترامپ پیش‌بینی تداوم این روند قاب تصور است. در همین راستا با توجه به تقابل آمریکا و چین و احتمال تشدید تحدید اقتصادی چین می‌توان انتظار داشت که روند صادرات نفت ایران به چین دستخوش محدودیت‌هایی بیشتری شود. همچنین پیشبرد سیاست‌های اقتصادی انقباضی نیز پیش‌بینی می‌شود که بر اساس آن موجب کاهش دسترسی ایران به بازارهای جهانی و منابع مالی و در نتیجه باعث رکود اقتصادی و افزایش بیکاری می‌شود.

بهره‌گیری از پوپولیسم اجتماعی برای اهریمن‌سازی از ایران؛ ترامپ نشان داده است که پوپولیسم محدود به سیاست داخلی نیست و ترامپ از آن در راستای رسیدن به اهداف سیاست خارجی استفاده کرده است. ترامپ با استفاده از پوپولیسم، مواضع تهاجمی علیه ایران خواهد داشت، وی با استفاده از شبکه‌های اجتماعی از جمله توئیتر و یوتیوب به بزرگ‌نمایی، خطرناک و خطرساز بودن سیاست‌های ایران علیه آمریکا و متحدانش خواهد پرداخت تا با آماده کردن یک ذهنیت منفی، به فضا و موقعیت مناسبی در منزوی کردن و تشدید تحریم‌های اقتصادی علیه ایران در قالب فشار حداکثری دست یابد.

تقویت جبهه مخالف ایران در منطقه غرب آسیا؛ پروژه آبراهام در منطقه غرب آسیا می‌توانست جبهه متحدی را در مقابل ایران شکل دهد؛ اما عملیات هفت اکتبر ادامه این پروژه را با چالش جدی روبه‌رو کرد به گونه‌ای که با فشار افکار عمومی جهان عرب، پیمان ابراهیم به محاق رفت. با این وجود با توجه به ارتباطات شخصی ترامپ با اعراب به‌ویژه عربستان سعودی پیش‌بینی می‌شود که سعودی‌ها روند عادی‌سازی را از طریق نقش‌آفرینی در طرح‌های صهیونیستی برای آینده غزه پیگیری کرده و همچنین در پروژه‌های اقتصادی منطقه‌ای رژیم به‌عنوان یک عنصر فعال به صورت مستقیم بازیگری کند. همان‌طور که در حال حاضر این روند را در امارات می‌توانیم ببینیم، در واقع امارات به واسطه بازکردن مسیری زمینی برای دور زدن تحدید دریایی رژیم صهیونیستی توسط انصارالله توانسته است روند عادی‌سازی را حفظ کند. افزایش فشارهای نظامی و اطلاعاتی؛ با توجه به حمله رژیم صهیونیستی به جمهوری اسلامی ایران می‌توان این‌گونه متصور بود که اقدامات رژیم به‌ واسطه همکاری‌های امنیتی با برخی از کشورهای منطقه در مقابل ایران تشدید شود. به گونه‌ای که احتمالا در دولت ترامپ تحدید مقاومت در عراق و لبنان با نقش‌آفرینی سیاسی آمریکایی‌ها و تشدید اقدامات نظامی در سوریه علیه مقاومت را می‌توان از مصادیق بارز آن دانست.

افزایش اقدامات هوشمند و تقویت عملیات‌های مخفی و تهاجمی؛ ترامپ در دوران ریاست‌جمهوری خود در عملیات آذرخش کبود و ترور شهید سلیمانی، پیامدهای قابل‌توجهی برای روابط ایران و آمریکا ایجاد کرد. در صورت پیروزی دوباره ترامپ با تداوم سیاست‌های مقابله‌جویی، احتمال دارد که ترامپ با استفاده از توان نظامی و عملیات‌های ویژه، فشار بیشتری به ایران وارد کند.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها