آیا باید دوگانه نوری/ نبوی در اصلاحات را جدی گرفت؟
«یلتسن تخیلی» دهه ۸۰؛ بازگشت به رادیکالیسم
گروه سیاست فردا: عبدالله نوری به تازگی با نوشته ای که می توان آن را مانیفست اصلاح طلبان رادیکال و تجدیدنظرطلب تصور کرد تلاش نموده تا خود را وارد بخش نمایندگی ناآرامی های اخیر کند تا ماهی سیاسی از فضای اجتماعی موجود صید کند. آیا او در این مسیر موفق می شود؟ یا مانند گذشته در مقابل خاتمی مجبور به سکوت یا عقب نشینی خواهد شد؟
اصلاح طلبان در کل بر خلاف ناآرامی های سال ۹۸ که خود در قدرت حضور داشتند و خود بخشی از وضع موجود بودند، این بار رویه دیگری پیش گرفته و سعی کردند از نآرامی های پاییز ۱۴۰۱ راهی برای احیای سیاسی خود بیابند. گرچه به خوبی می دانستند که بدنه اجتماعی شان نحیف تر از همیشه یا در حالت قهر سیاسی قرار دارد یا از آنها ناامید شده و به دنبال بدیل اصلاحات می گردد، اما از ابتدای ماجرا سعی کردند که به نحوی در شرایط جدید بی تفاوت نبوده و آزمون و خطا کنند و حداقل بذری برای آینده بکارند. یک سر این طیف بهزاد نبوی بود که از ابتدا گفت با براندازی و شعارهای ساختارشکن مخالف است و سر دیگر طیف عبدالله نوری که مانند اواسط دهه ۷۰ که همفکرانش شعار «عبور از خاتمی» دادند، این بار هم مانند تاجزاده ندای رادیکالیسم سر می دهد تا دل از ساختارشکنان برباید. در این میان سید محمد خاتمی هم در این سه ماه تلاش کرده «هم این و هم آن» باشد و در میانه این دو طیف قرار گیرد تا از موضع رهبری اصلاحات خارج نشود.
دوگانه «نبوی- نوری» بازتولید جدال عمل گرایان/ آرمان گرایان یا میانه روها/ رادیکال ها و کارگزاران/ اتحاد است که از سال ۹۸ شدت گرفت و همچنان ادامه دارد. نکته ماجرا اما اینجاست که این بار نبوی سازمان مجاهدین نزدیک تر از همیشه به کارگزاران و سنترالیست ها در نقطه مقابل عبدالله نوری قرار می گیرد که روزگاری در دهه هفتاد کنار او در نقطه مقابل میانه روها می ایستاد. روزگار چرخیده و این بار نبوی نه کنار نوری که در نقطه مقابل او ایستاده.
عبدالله نوری که به همراه تاجزاده در سال ۷۸ نه در قامت وزیر کشور دولت جمهوری اسلامی که به مثابه یاور معترضان خیابانی از مرکز پوزیسیون سیاسی در خیابان فاطمی، دل به اپوزیسیون خیابان انقلاب داده بود و راه رادیکالیسم را با روزنامه خرداد و دادگاه علیه نظام سیاسی تا انتها رفت این بار به خاطره کوی دانشگاه بازگشته و سعی می کند جایگزین خاتمی در اصلاحات شود. تلاشی که نه برای اولین بار و نه احتمالا آخرین بار صورت می گیرد.
او البته مانند بسیاری از اصلاح طلبان رادیکال زمانی که ایده رویاپردازانه همفکرانش مبنی بر « خاتمی؛ گورباچف- نوری؛ یلتسن » را به خاکستر نشسته دید، بار دیگر در دهه ۹۰ سیاست معطوف به قدرت را پیش گرفت و برای مدتها جلساتی را در منطقه دربند برگزار کرد تا راهی برای بازگشت اصلاحات به قدرت بیابد. و حتی از «عبور از خاتمی» به « رای به روحانی» رسید؛ نماد یک «سیاست مدار فصلی». او در تمام این دوران سعی می کرد نه پشت سر خاتمی که جلوتر از او یا موازی با او حرکت کند و هیچگاه دچار این همانی با خاتمی نشود. ابتدا با رادیکالیسم سال ۷۸، سپس با تئوری عبور از خاتمی توسط همفکرانش در سال ۸۰ ، سپس با تئوری بازگشت به سیاست و اکنون که دوباره «یلتسن تخیلی» هوای اواخر دهه ۷۰ کرده است.
این شیخ اصفهانی البته با وجود اختلاف نظر بنیادی در برخی برهه ها با کارگزاران به واسطه هم شهری بودن با طیفی از کارگزاران و زاویه کرباسچی با خاتمی به عنوان آلترناتیو خاتمی تقویت می شد که بیشتر از هر چیز جنبه روشی داشت. حتی در برهه ای پیشنهاد شد که او رهبر و هماهنگ کننده جریان اصلاحات شود که توسط حامیان خاتمی تبدیل به پروژه ای ناتمام شد.نوری نه برای ایران، یلتسن شد نه برای اصلاحات، خاتمی.
عبدالله نوری با نوشته جدیدش و مخاطب قرار دادن حاکمیت و رهبری تلاش برای مرجعیت یافتن میان ساختارشکنان را آغاز و یاد ایام کرده فارغ از آنکه بداند زیرساخت اصلاحات در نیروی انسانی و رسانه بیشتر از هر چیز همچنان در اختیار رهبری اصلاحات یعنی خاتمی است و از سوی دیگر زمان «یلتسن بازی» و «چریک نمایی» - در زمانه ای که «چریک پیر» هم به عمل گرایی بازگشته- گذشته و برای «شیخ دربند» مابه ازایی اجتماعی ندارد همان گونه که در دهه هفتاد و هشتاد هم به جایی نرسید. از این جهت نوشته او چیز جدیدی نیست جز اعلام بازگشت به رادیکالیسم دهه ۷۰ که پیش از این هم تجربه شده.
دیدگاه تان را بنویسید