بحران غیربومیها در راه شمال ایران
تقریبا تمامی سه استان شمالی در چند دهه اخیر مورد هجوم غیربومیها و سهمخواهی آنها از طبیعت شمال قرار گرفتهاند که در استان مازندران و شهرهای نزدیک به تهران به بالاترین حد خود رسیده است.
ساختوساز در دل طبیعت در درجه اول باعث دور شدن حیات وحش از آن منطقه یا نزدیک شدن آنها به فضای روستایی میشود که خطرات حمله حیوانات به انسانها و برعکس را افزایش میدهد.
پناه بردن به کوهها در طبیعتی بکر با منظرهای بینظیر یکی از علاقهمندیهای افراد در تمامی دههها بوده که اکنون به یکی از شکلهای مهم گردشگری تبدیل شده است. طبیعتگردی، گردشگری روستایی و کشاورزی و کوهنوردی روشهای سفر به طبیعت و روستاهاست که بهویژه از زمان همهگیری کرونا بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است. اما نکته مهمی که در اینجا مطرح میشود اینکه، زمانی سفر به طبیعت در شکل طبیعتگردی و گردشگری معنا پیدا میکند که محل گذر و عبور گردشگران در مدت کوتاه باشد و پس از پایان سفر بدون ردپایی آن محل را ترک کنند و در جستوجوی مقصد جدید برای سفر بعدی باشند.
اما آنچه شاهد آن هستیم، سهمخواهی برخی از گردشگران از طبیعت (منابع طبیعی که مطابق قانون، مقررات و عرف، نباید تغییرکاربری به نفع خواص پیدا کند) و ماندگاری در آنجا برای بهرهبرداری دائم از زیباییهای یک منطقه است که پیامد آن، محرومیت عموم گردشگران از همان منابع طبیعی و تبعات بعدی این دستدرازی به ثروت عمومی است.
در اینجاست که تقسیم اراضی و خرد شدن زمینهای روستایی و کشاورزی آغاز شده و با واگذاری زمینها به غیربومیها، ساختوسازهای جدید و در برخی موارد بسیار بیشتر از تراکم روستاها افزایش مییابد. در کنار این ساختوسازهای بیرویه و هجومی، شاهد تخریب کوهها، یا جادهسازی در یک کوه برای ساخت ویلاهای لوکس، هتل و گاهی آپارتمان در نوک کوه هستیم که علاوه بر تغییر هویت و بافت منطقه، آسیبهای زیست محیطی گستردهای را وارد میکند که در درازمدت خود را به شکلهای مختلف چون رانش زمین یا سقوط سنگها و… نشان میدهند.
شرق گیلان که یکی از زیباترین و بکرترین طبیعتها را در کشور داراست، در دهه اخیر بهدلیل مورد توجه قرار گرفتن بیش از حد، شاهد ساختوسازهای بیرویه بهویژه در ارتفاعات و نوک کوهها بوده است تا صرفا نمایی بینظیر سهم افراد خاصی شود که از تماشای یک منظره سیراب شوند. اگرچه تماشای زیبایی حق همه افراد از هر جای جهان است، اما تصرف و تعرض به یک منطقه نه تنها آسیبهای جدی به منطقه و محیطزیست وارد کرده و بومیان را با چالشهای گوناگون فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و گردشگری مواجه میکند، بلکه در حق سایرین که در قالب گردشگر به منطقه سفر میکنند نیز اجحاف میشود. زیرا، مالکیت بر قسمتی از منطقه طبیعی توسط افراد حقیقی و حقوقی، مانع آزادانه ورود دیگر افراد برای تماشای طبیعت میشود.
با توجه به اینکه طی سالهای اخیر شاهد ساختوسازهای بیرویه در دل کوههای شرق گیلان بودهایم و هر روز ویلایی جدید در نوک کوهی سر برمیآورد، امکان اسکان گردشگران با چالشهایی جدی مواجه شده، زیرا پیدا کردن دشت یا مسیر صاف برای کمپینگ یا عبور موقت به واسطه تعدد بیش از حد خانههای روستایی در دل کوهها با دشواری همراه است.
نکته مهم دیگر در ویلاهای لوکس در دل کوهها نحوه مجوز ساخت آنهاست که چگونه بر اساس تکالیفی که قانون و مقررات مرتبط با منابع طبیعی برای دهیاریها، بنیاد مسکن، محیطزیست و منابع طبیعی تعیین کرده است، اجازه ساخت این ویلاها با وجود غیرقانونی شمردن آنها در مادهها و تبصرههای مختلف قوانین صادر میشود؟
بر اساس قوانین مسکن روستایی، امکان ساخت در زمینهای کشاورزی وجود ندارد و تغییر کاربری امکانپذیر نیست، اما در کنار آن تبصرههایی برای ممکن شدن این امر وجود دارد که در اصطلاح قوانین ساختوساز را دور میزند و امکان ساخت در هر منطقهای را میسر میکند.
برخی از شرکتها در قالب پروژههای ساخت مسکن، اقدام به ساخت ویلاهای لوکس یا مجتمعهای اقامتی بزرگ در دل کوهها کردهاند که مانعی بر سر راه ساختمانسازی آنها وجود نداشته باشد در نتیجه شاهد تخریب هرچه بیشتر کوههای شرق گیلان هستیم که نقصهای وارد بر قانون نمیتواند مانعی بر روند افزایشی ساختوسازهای آسیبپذیر در منطقه شود.
بحران مشترک سه استان
البته این مشکلی نیست که تنها در شرق گیلان وجود داشته باشد و تقریبا تمامی سه استان شمالی در چند دهه اخیر مورد هجوم غیربومیها و سهمخواهی آنها از طبیعت شمال قرار گرفتهاند که در استان مازندران و شهرهای نزدیک به تهران به بالاترین حد خود رسیده است.
کافی است در مسیر روستایی منتهی به فیلبند قرار بگیرید، نهتنها شاهد تراکم بیش از حد ویلاها و آپارتمانها خواهید بود بلکه شکل، بافت و هویت روستایی نیز بهدلیل ساختوساز بیرویه به کلی تغییر یافته و دیگر خبری از طبیعت بکر و زیبا وجود ندارد و گردشگران به راحتی امکان دسترسی به همه منطقه را ندارند، مگر اینکه برای اسکان، ویلا یا خانهای را اجاره کنند.
این موضوع، بومیان منطقه را نیز به شدت تحتتاثیر قرار میدهد و چالشهای جدیدی را برایشان فراهم کرده است. اگرچه نبود شغل و کمبود درآمد در روستاها دلیلی بر فروش زمینها و خانههای روستایی بوده، اما این امر منجر به ورود غیربومیان بیش از ظرفیت روستا و بیشتر از جمعیت روستاییان شده است. نتیجه این امر تغییراتی در شکل و روش و ماهیت زندگی روستانشینی میشود که با تحمیل فرهنگ شهری همراه خواهد بود که میتواند فرهنگ روستایی را کمرنگ کند یا بهطور کلی از بین ببرد. از بین رفتن فرهنگ یک منطقه به معنای از دست دادن هویت آن است.
علاوه بر مشکلات فرهنگی، سلطهگری و برتریجویی شهریها نسبت به روستاییان، منجر به ترویج فرهنگ ارباب و نوکری به شکل غیرمستقیم شده است. بهطوری که در پارهای از مواقع روستاییان مجبور به گذشتن از حقوق خود و زیربار رفتن درخواستهای مهاجرانی شدهاند که گاهی به منطقه سفر میکنند، اما مالک اصلی منطقه بهشمار میروند.
نکته حائز اهمیت بعدی در اینباره، آسیبهایی است که این ساختوسازها بر طبیعت، محیطزیست و حیات وحش وارد کردهاند. ساختوساز در دل طبیعت در درجه اول باعث دور شدن حیات وحش از آن منطقه یا نزدیک شدن آنها به فضای روستایی میشود که خطرات حمله حیوانات به انسانها و برعکس را افزایش میدهد.
تخریب بخشهایی از مسیر برای ساخت ویلا در نوک کوه به دلیل عبور ماشینهای سنگین، باعث فرونشست جادهها یا رانش زمین در میانمدت میشود و از همه مهمتر تاثیراتی جدی در تغییرات اقلیمی وارد میکند.
بنابراین باتوجه به ایرادات گستردهای که بر ساخت ویلاها و خانهها در کوهها و روستاها وجود دارد، نبود قوانین کافی یا نهاد قدرتمندی در جهت جلوگیری از این تخریبها کاملا مشهود است. زیرا در حال حاضر تغییرات اقلیمی بزرگترین چالش سیاره به شمار میرود که در صورت عدم تغییر در روند زندگی، زمان رسیدن به پایان زمین نزدیکتر خواهد شد.
از همین رو، بسیاری از کشورها قوانین سختگیرانهای را در جهت حفاظت از منابع طبیعی و محیطزیست در پیش گرفتهاند و قوانین ساختوساز به مراتب با سختگیریهای بیشتری همراه است. چرا که از عمده عوامل تغییرات اقلیمی را باید در تخریب منابع طبیعی جهت ساخت ساختمانهای تجاری و اقامتی دانست که ضربه مهلکی را بر شرایط جوی زمین وارد آورده است.
دیدگاه تان را بنویسید