راهنمای قدم‌زدن در تهرانِ بهارزده

کد خبر: 645248

با این یکی می‌شود ٢٣١ بهار. یعنی تاریخ اسکلت زن معروف هفت‌هزارساله را اگر کنار بگذاریم، ٢٣١‌سال است که اینجا، پایتخت شده و از آبادی کوچکی که روزی تهرانش می‌خواندند، خبری نیست

سرویس اجتماعی فردا؛ روزنامه شهروند نوشت:

با این یکی می‌شود ٢٣١ بهار. یعنی تاریخ اسکلت زن معروف هفت‌هزارساله را اگر کنار بگذاریم، ٢٣١‌سال است که اینجا، پایتخت شده و از آبادی کوچکی که روزی تهرانش می‌خواندند، خبری نیست، از روزگار بر تخت نشستن آقا محمدخان قاجار تا همین بهار و بهارهای درپیش. فرصت دیدن تهران دراین سال‌ها که برج‌ها در آسمانش قد کشیده و باغ‌ها یک به یک خشکیده و بازمانده‌ها درگوشه و کنار شهر کز کرده‌اند، خیلی فراهم نیست. صحبتِ وقتی است که دود سیاه شهر را خفه کرده، خیابان از فشار خودرو‌های ریز و درشت قفل شده و هیچ رهگذر عاشقی رغبت نمی‌کند که شهر را پیدا کند و از تمام قصه‌هایش سر دربیاورد. نوروز همین ساعتِ آرامش تهران است، ساعت‌های خلوتیِ دور از دلهره‌های معمول، بی‌خیالِ پریشانیِ دیررسیدن‌ها و درترافیک گیرکردن‌ها. عید و بهار درست همان وقتی است که می‌شود با دوستی وعده کرد به گشتن در شهر؛ به حوصله دیدش، حکایت روزها و شب‌هایش را شنید، غرق آبی‌های کاشی‌هایش شد و از سبزی باغ‌های به جامانده‌اش نفس گرفت: ابرهای سفید بر آسمان آبی سوار شده‌اند، کوه‌های شمال شهر پیداست؛ انگاری که فقط چند قدم تا آنها فاصله است و صدای عمو نوروز هم درشلوغی گم نمی‌شود: «عمو نوروزه، سالی یه روزه»

روایت تهران‌شدنِ تهران هم خود داستانی است که شاه‌طهماسب اول صفوی در‌ سال ۹۱۶ خورشیدی، وقتی که ازتهران گذر می‌کرد، شیفته باغ و بوستان‌های تهران شد و قصد ماندن کرد. همان وقت او به عدد سوره‌های قرآن ١١٤ برج و چهار دروازه رو به چهارسوی جهان اطراف بنا کرد تا این‌که چرخ روزگار چرخید و آقا محمدخان قاجار در ٢٢ اسفند یک‌هزارو١٦٤ خورشیدی، پایه‌های تخت سلطنت را دراین شهر کوبید و تهران را پایتخت خواند و در‌ سال ١٢٨٥ خورشیدی همزمان با دوران مشروطه این تصمیم، قانون شد. از آن دروازه‌های تاریخی حالا فقط نام‌ها مانده؛ دولاب، شمیران، قزوین و شاه‌عبدالعظیم. دور جهان گذشته تا به امروز که پای گردشگران به بیست‌وهفتمین شهر بزرگ دنیا باز شده تا این شهر را کشف کنند؛ کوچه‌های آشتی‌کنان و بن‌بست‌هایش، خیابان‌های بلند و سینما‌هاش، چهار‌هزار کافه تهران و دمنوش‌ها و قهوه‌هایش و باغ‌ها و موزه‌های مختلف و کاخ‌ها و عمارت‌هایش.
گذرکردن از سردر باغ ملی
تاریخ تهران قدیم را می‌توان پشت دروازه «میدان مشق» پیدا کرد، روی طاق‌نماهای آجری و کاشی کاری‌های رنگ به رنگ که تصویر نظامیان قاجار روی آن نقش شده است. باید از ایستگاه مترو امام خمینی پیاده گز کرد تا به باغ ملی رسید و درمسیر چندین و چند موزه و ساختمان تاریخی را پشت سر گذاشت. جایی که زمان فتحعلی‌شاه قاجار بنا شد تا قشون نظامی فنون مدرن را مشق کنند، بلکه شکست‌های دنباله‌دار ایران از ارتش روسیه جبران شود. قدیمی‌ترین ساختمان اين مجموعه عمارت قزاقخانه است که به تاریخ ۱۲۸۰ هجری‌قمری در زمان حکومت ناصرالدین‌شاه پی‌ریزی شده و جدیدترین آن كتابخانه و موزه ملی ملک كه اولویت موزه خصوصی ایران است و ١٥‌سال از عمرش می‌گذرد. درحصار همین میدان می‌توان «توپ مرواری» معروف را دید که صادق هدایت، نویسنده نامدار قصه‌ای درباره‌اش نوشته و زمانی وسط میدان «توپخانه» بود. در ١٣٠١ خورشیدی ساختمان تازه تأسیس بلدیه (شهرداری)، محل میدان مشق را به باغ و پارکی بزرگ تبدیل کرد که «باغ ملی» نام گرفت و سردر کاشی‌کاری همان‌وقت ساخته شد.

وزارت امورخارجه که دفتر به جز ساختمان شهربانی و پستخانه که حالا موزه پست و تلگراف شده و ساختمان وزارت امورخارجه هم درهمین میدان است. درست درهمسایگی این میدان هم موزه ایران باستان قرار گرفته که همیشه حرف تازه‌ای از تاریخ ایران دارد.

میدان مشق تنها میدانی است که برای ورود به آن باید از سردر باغ ملی گذر کرد. از دیدن این‌جا نه فقط برای معماری و موزه‌هایش، بلکه به خاطر هویت تاریخی‌اش نباید گذشت؛ که نخستین هواپیما در دوران جنگ جهانی اول همین‌جا فرود آمد، نمایش‌های دوچرخه‌سواری و موتورسواری برای نخستین‌بار این‌جا برگزار شد، ‌سال ۱۳۱۴ درست وسط همین میدان میرزا رضا کرمانی، ضارب ناصرالدین‌شاه پیش چشم پنج‌هزار نفر از اهالی تهران اعدام شد و جسدش دو روز تمام بر دار ماند و حتی شیخ فضل‌الله نوری هم همین‌جا به دار آویخته شد.
اعیانی‌ترین خانه دنیا، بیخ گوش تهران
بین خانه‌ها و مغازه‌های کوچک و بزرگ میدان حسن‌آباد، «موزه مقدم» گم شده است، اما اگر پیدا شود، محال است که از فکرش بیرون بیاید. فقط کافی است عکس‌های این خانه را ببینید؛ ساختمان اربابی، ایوان قاجاری، پلکان مارپیچ، دیوار تجدد، حوض ژاپنی و ستون‌هایی که از کاخ خواهر ناصرالدین‌شاه به این خانه اضافه شده است. این‌جا را گران‌ترین خانه جهان معرفی می‌کنند. بنایی که محمدتقی‌خان احتساب‌الملک، یکی از درباریان قاجاری برای دوپسرش به جای گذاشت؛ حسن که نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ آمده» را نوشته، در جوانی از دنیا رفت و محسن در رشته‌های نقاشی، تاریخ هنر و باستان‌شناسی تحصیل کرد و ١٣١٥ هجری شمسی با همسرش «سلما» در این خانه قاجاری ساکن شد. استاد محسن مقدم از نخستین باستان‌شناسان ایرانی و استاد ممتاز دانشگاه تهران بود، با همسرش در کنار فعالیت علمی بنا کرد به گردآوردن آثار فاخر ایرانی درخانه. این‌جا سرانجام ٤٥‌سال پیش وقف دانشگاه تهران شد و در‌ سال ۱۳۷۹ با شماره ۲۹۲۹ در فهرست آثار ملی جای گرفت.
همین که به موزه مقدم پا بگذارید، محو زیبایی‌اش می‌شوید؛ حوض و ماهی قرمز و نیلوفر آبی و گل مرداب. آدرس موزه مقدم از این قرار است: خیابان امام خمینی، بین خیابان شیخ ‌هادی و ولیعصر، کنار بانک ملت، پلاک ۲۴۹.
فیلم‌دیدن در ییلاق شاهان قاجار
باغ و عمارت فردوس از عصر قاجار، ییلاق‌نشین شاهان بوده است که موزه سینما هم ضمیمه آن شده و هم فال است، هم تماشا. برای رسیدن به گچبری‌ها و ستون‌هایی گرد و قطوری که دور تا دور عمارت نقش زده، باید کمی زیر سایه درختان پیاده پیش رفت. کم‌کم مجسمه‌های برنزی سهروردی و ابن هیثم (نخستین دانشمند فیزیک نور جهان) به چشم می‌آید و جلوتر می‌شود از کتابفروشی حوض نقره و غرفه‌های صنایع دستی فیض برد و در کافه سینما و کافه ویونا هم قهوه‌ای چشید.
پانزده‌سالی است که با راه افتادن موزه سینما، باغ فردوس بدل شده به یکی از مراکز فرهنگی و هنری شهر. به‌جز تجهیزات قدیمی فیلمسازی و فیلمبرداری و جوایز مختلف سینمای ایران و عکس‌ها و خاطرات سینمای ایران، نخستین تصویرسازی‌ها از شاهنامه و عروسک‌های خاطره‌ساز کودکی‌هایمان هم به نمایش درآمده است. باغ فردوس برای نمایش فیلم دو سالن دارد و نام فیلم‌ها را می‌توان از تابلوهای نصب شده در محوطه باغ خواند و به سمت ضلع شرقی عمارت پیش رفت. علاوه بر معماری شگفت‌انگیز گچبری‌های سقف سالن سینما، آنچه خاصِ سینمای باغ فردوس است، سکوت و آرامش عجیب آن برای دیدن فیلم است.
برای آمدن به باغ فردوس، چنارهای کهنسال بهترین راهنماها هستند. یا خیابان ولیعصر که چنارهایش یک‌درمیان قطع شده را بالا بیایید، بالاتر از سه‌راه زعفرانیه، انتهای خیابان باغ فردوس، ضلع شرقی خیابان. یا اینکه از میدان تجریش خیابان ولیعصر را کمی به سمت جنوب رد کنید؛ باغ موزه سینما پیش روی شماست و چند کافه برای شکم سیرکردن هم هست، در راسته‌ای که به ورودی باغ می‌رسد.
گورگردی در پایتختِ زنده
گورگردی هنوز بین ایرانیان طرفداران زیادی ندارد اما گورستان‌های عجیب و دیدنی هست که باید زنده ماند و آنها را دید. از میان چندین گورستان پایتخت «ابن‌بابویه» از شناخته‌شده‌هاست؛ گورستان ٢٠٠ ساله‌ای که نامش را از دانشمند قرن چهارم، شیخ صدوق؛ معروف به ابن‌بابویه گرفته و نخستین گورستان شهرری است. بعد از کشف جسد شیخ صدوق در زمان فتحعلی‌شاه قاجار و ساخت بقعه او بود که این‌جا به‌عنوان گورستان رونق گرفت و پس از آن بسیاری از نام‌آوران در آن آرمیدند. با این‌که گورستان ابن‌بابویه نیز در‌ سال ١٣٧٥ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید، حدود ١٧‌سال پیش بود که بسیاری از آرامگاه‌های خانوادگی، ازجمله آرامگاه‌های خانوادگی امیراعلم، دهخدا و زراندوز به بهانه ساخت باغ مشاهیر تخریب شدند و نه باغ مشاهیری ساخته شد و نه مقبره‌های تخریب‌شده بازسازی شدند. از ایستگاه متروی شهرری با اتوبوس‌های دولت‌آباد می‌توان به در اصلی این گورستان رسید؛ جایی که میرزاده عشقی، شاعر مشهور مشروطه؛ سیدحسین فاطمی، وزیر خارجه دکتر محمدمصدق و مدیر روزنامه باختر امروز؛ سیداشرف‌الدین حسینی‌گیلانی، شاعر ملی دوران مشروطه و مدیر روزنامه نسیم شمال و جهان‌پهلوان تختی در آن آرام گرفته‌اند و گلزار شهدای ٣٠ تیر و شهدای موتلفه هم در آن جای گرفته است.
گورستان قدیمی ظهیرالدوله در خیابان دربند تهران هم آرامستان دیگری است که درخت‌هایش تا آسمان قد کشیده است. داستان از این قرار است که بعد از مرگ علی‌خان ظهیرالدوله در دوره قاجار، او در گورستانی کهن بین امامزاده قاسم و تجریش در زیر درختی دفن شد و بعد‌ها، آن گورستان عمومی حصارکشی و رفته‌رفته باغ و خانقاه ظهیرالدوله به گورستان بدل شد. بعد از این دیگر هنرمندان و سیاستمداران وصیت کردند که این‌جا به خاک سپرده شوند تا این‌که از ‌سال ١٣٤٠ دفن اموات در این منطقه ممنوع شد. ملک‌الشعرای بهار، رهی‌معیری، ایرج‌میرزا، غلامحسین درویش‌خان، رضا محجوبی، حسین یاحقی، قمرالملوک وزیری و حسین یاسمی از چهره‌های سرشناس آرمیده در این گورستان‌اند. این‌جا که در ‌سال ١٣٧٧ در فهرست آثار ملی ثبت شد، شهرت خود را مدیون بزرگان ادب، هنر و آزادیخواهان است و در دو روز پنجشنبه و جمعه از ساعت ٩ تا ١٦ بعد از ظهر برای بازدید باز است.
«دولاب» هم یکی از تاریخی‌ترین‌هاست؛ گورستان کاتولیک لهستانی‌های تهران که قبر ٤٠٩ سرباز و ٥٢٨ تن غیرنظامی را در خود جای داده و تاریخ کهنی دارد. سیلویا لوییجی، عکاسی که در عصر قاجار از بازار تهران عکاسی کرد، نیکولاس؛ برگرداننده رباعیات خیام به زبان فرانسوی، پرودسکی؛ تندیس‌ساز لهستانی، اسپرلینگ ماریا؛ مسافری که سوار کشتی تایتانیک نشد و از حادثه نجات پیدا کرد و ٢٢٠٠ سرباز لهستانی جنگ جهانی دوم در این‌جا آرام گرفته‌اند.
یک فنجان قهوه در زندان
آن زمان که در دومین‌ سال سلطنت فتحعلی شاه (۱۱۷۶ه.ش)، اندرونی و بیرونی، باغ و کلاه فرنگی خارج از محدوده شهر ساخته و به «قصر» معروف شد، کسی فکر نمی‌کرد که اینجا روزگاری یکی از مخوف‌ترین زندان‌ها باشد و حتی وقتی که زندانیان اینجا حبس می‌کشیدند و «آب خنک» می‌خوردند، به خیالشان نمی‌رسید روزی آدمی امروزی، اینجا قراری بگذارد و بنشیند به نوشیدن قهوه. قرار نبود که «قصر» زندان بشود و قرار نبود که دیوارهای بلندش فرو بریزد و موزه شود. درباره قصر جالب آنکه سازنده‌اش نخستين زندانی آن شد. حسین مکی در کتاب تاریخ بیست ساله ایران نوشته که «اولین زندانی زندان قصر، سازنده آن یعنی سرتیپ درگاهی بود. او تنها دو روز پس از همراهی رضا شاه در مراسم افتتاح زندان، در همان زندان محبوس شد.»
از اواخر حکومت ناصرالدین شاه بود که با دلبری «کاخ گلستان»، «قصر» کارایی اصلی‌اش را از دست داد و در ۱۲۸۴ ه.ش زیر باران و سیلاب ویران شد. روزگار گذشت و پهلوی اول، برای حبس معترضان و زندانیان سیاسی قصر را در نظر گرفت و نخستين زندان متمرکز را بنا کرد. به تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۰۸ برای حبس ۸۰۰ نفر زندانی ساخته شد و پهلوی دوم هم ساختمان‌های دیگری به آن اضافه کرد؛ ازجمله ساختمان سیاسی؛ جایی که خیلی از مبارزان و مخالفان رژیم پهلوی در آن حبس کشیدند. حالا در ساختمان موزه در هر سلول نشانی است از سال‌های مبارزه؛ از محمد فرخی یزدی که روی دیوار می‌نویسد: «من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید...»، روحانیون مبارز، عبدالحسین تیمورتاش، بزرگ علوی و علیمردان خان بختیاری و پنجاه و سه نفر...
تمام این مجموعه بزرگ که معماری ویژه‌ای هم دارد، به کافه و کتابخانه و آمفی‌تئاتر و گالری‌ تبدیل شده و از این میان عمارت مارکوف و زندان سیاسی شکل خود را حفظ کرده است. در باغ موزه قصر به جز نیایشگاه، زورخانه و مرکز اسناد، مراکز فروش محصولات فرهنگی، کافی‌شاپ و رستوران هم پا گرفته و بنا شده در‌ سال ١٣٩٦«لقانطه» نخستين کافه تهران هم در فضای قصر و با همان حال و هوای کافه صد‌سال پیش احیا شود.
کهن دیار تهران؛ مُلک ری
ری تنها منطقه باستانی تهران است به قدمت سه‌هزار‌سال پیش از میلاد مسیح. شهر ری که حالا در ١٤ کیلومتری تهران کز کرده، از قدیمی‌ترین شهرهای ایران و جهان است. تاریخ پیدایش اینجا به اقوام آریایی می‌رسد؛ شهری بزرگتر از تمام شهرهای ماد. ساکنان ری را رازی می‌خوانند مثل زکریای رازی کاشف الکل و ری که یعنی شهر سلطنتی، زمانی پایتخت ایران بود و نام‌های دیگری داشت؛ مثلا راگا. برای دیدن ری بهانه کم نیست از بقعه ٨٠٠ ساله شاه عبدالعظیم حسنی که مقصد بسیاری از گردشگران مذهبی است تا برج طغرل و استودان‌ها و برج و باروی ری.
در کنار بازار تجریش که برای تهرانی‌ها شناخته شده است، ری هم بازاری ٥٠٠ ساله دارد. بازاری که در مسیر صحن حرم عبدالعظیم قرار گرفته و در میانه‌اش پوششی گنبدی دارد. گردشگران زیادی جذب کهنه بازار ری می‌شوند، آنجا در کنار اجناسی که در این سال‌ها به آن اضافه شده؛ ادویه و داروهای گیاهی می‌خرند و مهر و سجاده و تسبیح و نقره‌جات.
در ری، چشمه علی یا «چشمه سورن» سال‌هاست که می‌جوشد، هرچند کم‌رمق‌تر از زمانی که اهالی شهر عید به عید فرش‌هایشان را در آن می‌شستند و تابستان‌ها تنی به آبش می‌زدند. بالای این چشمه هشت‌هزار ساله که برج طغرل، دژ رشکان و ابن بابویه از آن چندان دور نیست، سنگ تراشه فتحعلی‌شاه نقش شده و صندلی که فتحعلی‌شاه خسته که می‌شد روی آن می‌نشست تا در زمان تراشیدن سنگ، ناظر و حاضر باشد.

آتشکده بهرام، دژرشکان، کاروانسرای شاه عباسی، کوه نقارخانه، گنبد اینانج (گورستان سلطنتی)، زندان‌ هارون، تپه میل (آتشکده ری) و قلعه گبری از مکان‌های دیدنی دیگر این شهر است. دورتر از اینجا می‌شود به تالاب عشق‌آباد سر زد و پرنده‌ها را دید.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت