کوله‌پشتی گردی در ییلاق‌های مرتفع و جنگل‌های بکر/ پیاده‌روی از زنجان تا گیلان!

کد خبر: 551730

کوله پشتی گردی این هفته یک تفاوت مهم و جالب با قبلی ها دارد و آن هم این است که ما از یک مسیر می رویم و از یک مسیر دیگر باز می گردیم. پیاده روی مان ما را از یک استان به یک استان دیگر می برد و در طول مسیر، تغییر آب و هوا و پوشش گیاهی را به وضح خواهیم دید.

کوله‌پشتی گردی در ییلاق‌های مرتفع و جنگل‌های بکر/ پیاده‌روی از زنجان تا گیلان!
پیاده‌روی زنجان گیلان رودخانه میان جنگل اسپی خونی
سرویس سبک‌زندگی فردا؛ محسن آجرلو: قدمت کوچ به ییلاق‌ها در تابستان به اندازه تاریخ دامداری و دامپروری بشر می‌رسد. اگر احیانا نمی‌دانید، باید بگویم که ییلاق یک کلمه ترکی است و از «یِی» به معنای تابستان و «لاق» که پسوند مکان است تشکیل شده. یا به عبارتی بنا بر نامی که در فرهنگ لغات آمده می‌شود آن را تابستانگاه نامید. حالا کاملا مشخص است که در فصل تابستان به ییلاق می‌روند، پس قطعا باید سردسیر باشد و نسبت به مکان‌های دیگر مرتفع‌تر و خنک‌تر.
در بهار و تابستان هم بهترین مکان برای مسافرات همین ییلاق‌هاست. عشایر که مجبورند و همیشه این کار را می‌کرده و می‌کنند. گله‌دارها هم بسته به مکان ییلاقشان، از اوایل تا اواخر بهار وارد ییلاق های‌شان می‌شوند تا دام‌های‌شان به علوفه تازه دسترسی پیدا کنند و به جبران ماه‌های سرد، برگ‌ها و علف‌های سبز و تازه بخورند.
منطقه دیزاب منطقه ییلاقی دیزاب
پیاده‌روی در جنگل‌های زیبا و بکر از زنجان تا گیلان
ما هم این بار در کوله‌پشتی گردی این هفته می‌خواهیم برویم به یک ییلاق و چون اهل یک‌جا ماندن نیستیم، از آنجا هم یک مسیر یک روزه را پیاده برویم تا برسیم به یک جنگل زیبا و بکر. کوله پشتی گردی این هفته یک تفاوت مهم و جالب با قبلی‌ها دارد و آن هم این است که ما از یک مسیر می‌رویم و از یک مسیر دیگر باز می‌گردیم. پیاده‌روی‌مان ما را از یک استان به یک استان دیگر می‌برد و در طول مسیر، تغییر آب و هوا و پوشش گیاهی را به وضوح خواهیم دید.
سفر این هفته ما ابتدایش از جاده زنجان آغاز می‌شود. جاده‌ای که البته تا انتهایش نمی‌رویم و سر دوراهی طارم پیاده می‌شویم. طارم یکی از خوش آب و هوا‌ترین شهرهای زنجان است که برنج و زیتون‌های معروفی دارد. ما هم وقتی سر دو راهی طارم پیاده شدیم، لب جاده ایستادیم و فهمیدیم که دیر یا زود حتما برای طارم ماشین گیرمان می‌آید. دیگر حوالی ظهر شده بود که یک شورلت قدیمی ولی سرحال جلوی پایمان ترمز کرد و مارا به طارم برد. از ان جا هم باید سراغ "آب بر" را بگیرید که همه راهنمایی‌تان می‌کنند.
کوله پشتی گردی در ییلاق های مرتفع و جنگل های بکر/پیاده روی از زنجان تا گیلان! منطقع ییلاقی دیزاب
پشت وانت تا گردنه جمال آباد
از این جا به بعد مسیر دیگر ماشین‌های عادی نمی‌توانند کمک‌تان کنند. شما باید از «آب بر» بروید گردنه «جمال آباد». گردنه‌ای که یک جاده خاکی و پر پیچ خم را باید برای رسیدن به آن پشت‌سر بگذارید و برای این کار نیاز به وسیله مثل وانت دارید. پس یا از قصد و با جستجو در اینترنت، از قبل راننده مورد نظرتان را پیدا کنید و یا زمان مناسبی به «آب بر» برسید تا وانت گیرتان بیاید.
القصه چهار یا پنج بعد از ظهر شده بود که ما در «آب بر» مقداری خرید کردیم و کوله های‌مان را انداختیم پشت وانت و البته خودمان هم همان پشت نشستیم و راهی گردنه «جمال آباد» شدیم. درست همان جایی که جاده تمام می‌شود و در مقابلتان یک تابلو زرد رنگ می‌بینید که نام این گردنه ییلاقی را نوشته است. تابلو مربوط به سازمان منابع طبیعی است که چراگاه‌ها و مراتع را جهت جلوگیری از چرای بی‌رویه دام زیر نظر دارد.
تابلو مربوط به سازمان منابع طبیعی تابلو مربوط به سازمان منابع طبیعی
لباس گرم و فکر سرپناه در ییلاق سبزه میدان
ما پنج بعد از ظهر در گردنه از ماشین پیاده شدیم و مسیر پاکوب مشخصی را در پیش گرفتیم. نیم ساعتی که راه رفتیم و چند یال را پشت‌سر گذاشتیم، به ییلاق مورد نظر رسیدیم. "سبزه میدان" اسم این ییلاق است که البته چوپان پیری که همان ابتدا به تورمان خورد، می‌گفت که دیگر چمنی این جا نمانده و باید دو یا سه دهه پیش اینجا را می‌دیدید. با این حال ما بعد از گذراندن چند یال و منطقه‌ای کوهستانی، به چراگاه وسیعی رسیده بودیم که اطرافش را تپه‌های بلندی فراگرفته بود و همین که آفتاب شروع کرد به پایین رفتن، باد سردی وزیدن گرفت که مجبورمان کرد وسط تابستان لباس گرم بپوشیم و به فکر سرپناه باشیم.
غروب آفتاب در چراگاه سبزه میدان غروب آفتاب در چراگاه سبزه‌میدان
پیاده‌روی اصلی بماند برای فردا صبح
هم برنامه‌مان این بود و هم تاریک شدن هوا به ما می‌گفت که باید شب را همین جا بمانیم. پس به خاطر باد شدید، صخره‌ای را سپر باد کردیم و چادر را علم کردیم تا استراحت کنیم و پیاده‌روی اصلی را از صبح بعدش آغاز کنیم. خستگی سفر ما تا اینجا بیشتر برای نشستن در ماشین و بیست سی کیلومتر تکان‌های شدید پشت وانت تا گردنه جمال آباد بود و هنوز خیلی راه نرفته بودیم.
چادر ما در ییلاق سبزه میدان صبح مه گرفته
هوای صاف غروب همان مه صبح‌گاهی شد
حوالی پنج صبح بود که از چادر بیرون زدیم اما از دشت بزرگ و کوه‌های اطرافش هیچ چیز ندیدیم. هوای صاف غروب و شب گذشته تبدیل شده بود به مه غلیظی که اجازه دید بیشتر از ده متر را نمی‌داد. از ته دره و جایی که رود باریکی از آب چشمه جریان داشت، صدای گله شنیده می‌شد که داشت برای چرا می‌رفت ما فقط جهت صدا را تشخیص می‌دادیم و هیچ چیز نمی‌دیدیم.
با این حال باید خیلی زود راه می‌افتادیم. وسایل و چادر را جمع کردیم و راه افتادیم به سمت مقصد بعدی. یادم رفت بگویم، سبزه میدان یکی از آخرین نقاط استان زنجان است و بعد از ان آب و هوا و پوشش گیاهی نم نم عوض می‌شود تا وارد استان سرسبز گیلان شوی. قصد ما هم خب همین بود.
تغییر آرام پوشش گیاهی تغییر آرام آرام پوشش گیاهی
صدای زنگوله گوسفندان و پِی چوپان گشتن
به هر زحمتی که بود یکی از چوپان‌ها را پیدا کردیم و با توجه به مه، راه درست را پرسیدیم. از سبزه میدان با توجه به ارتفاع مناسبی که داشتیم، قرار نبود که کوه پیمایی سنگینی تا گیلان و مقصدمان «گشت رودخان» داشته باشیم. پس راه در پیش گرفتیم و گردنه‌ها را یکی یکی رد کردیم. مسیر پاکوب تقربا مشخص است اما در طول مسیر هر کجا صدای زنگوله گوسفندان را شنیدید، گوش تیز کنید و به دنبال چوپان‌ها بگردید تا مطمئن شوید مسیر درستی را می‌روید. در طول مسیر قطعا به چندین گوسفندسرا و چوپان برخواهید خورد. در این مسیر تنها یک دو راهی وجود دارد که سمت راستی شما را به «قلعه رودخان» می‌برد و سمت چپی راهی «گشت رودخان»تان می‌کند. قصد ما مسیر سمت چپ بود پس همین راه را در پیش گرفتیم و رفتیم.
جنگل‌ اسپی خونی
راه رفتن روی مه غلیظ و قطرات درشت باران
مه غلیظ در ارتفاع بالا‌تر با وزش باد شدید قدری حرکت را دشوار کرد اما قدری جلوتر و روی بلندترین نقطه‌ای که قرار گرفتیم، تمام مه مانند دریایی از ابر زیر پایمان قرار گرفت. در این مسیر تقریبا در اکثر ماه‌های سال یا بالای ابر و مه در حرکت اید و یا درونش. ما بیشتر در مه حرکت می‌کردیم و هرچه به گیلان نزدیک‌تر می‌شدیم، قطره‌های باران درشت‌تر می‌شدند و تعدادشان هم بیشتر می‌شد!
تمام طول این مسیر شاید حدود ده الی پانزده کیلومتر باشد که البته بیشتر آن با شیب منفی و به سمت پایین است . هر چه به گیلان نزدیک‌تر می‌شوید گیاهان قد می‌کشند و چند ساعت بعد، کم کم اولین درخت‌ها و بوته‌های بلند را در کنارتان می‌بینید.
ما بعد از چهار الی پنج ساعت کوه‌پیمایی سبک کم‌کم به جنگل رسیدیم. جنگلی که در مه و باران شدید، جلوه‌ای عجیب و مرموز گرفته بود و آنقدر بکر بود که دلت نمی‌خواست هیچ‌گاه تمام شود.
جنگل اسپی خونی جنگل «اسپی خونی»
چوپانِ گشت رودخانی با ما هم‌راه شد
اسم جنگل «اسپی خونی» بود. این را چوپانی برایمان تعریف کرد که از میانه‌های راه همراه‌مان شد و اهل گشت روخان و هم مسیرمان بود. یکی دیگر از مردمان فوق العاده روستایی که طبع بزرگ و معرفت‌شان ما شهری‌ها را شرمنده می‌کند. وقتی خستگی یکی از همسفران را دید، کوله‌اش را گرفت و روی اسب انداخت و خودش از اسب پیاده شد! می‌توانست با سرعت برود و یک ساعت دیگر در خانه‌اش باشد اما قدم اهسته کرد و پا به پای ما استراحت می‌کرد و تمام جنگل و جای چشمه‌ها را بهمان نشان می‌داد. از چشمه‌ها غافل نشوید و حتما از دو چشمه واقع در جنگل بنوشید.
چوپان در میانه راه چوپان میان راه گشت رودخان
مسیر گشت رودخان همراه با چوپان ما و چوپان در راه گشت رودخان
بعد از هشت ساعت پیاده‌روی، آب‌تنی در رودخانه می‌چسبد
جنگل اسپی خونی یکی از بکرترین جنگل‌های گیلان است و درختان بلندش در نقاط بسیاری سایه‌ای دائمی را در این جنگل ایجاد کرده‌اند.
انتهای سفر ما گشت رودخان بود. روستای زیبایی که چسبیده بود به اسپی خونی و در نزدیکی‌اش رودخانه‌ای جریان داشت که جان می‌دهد بعد از هشت نه ساعت پیاده روی، تنت را بسپاری به آبش تا تمام خستگی‌هایش را بشوید و با خودش ببرد.
جنگل اسپی خونی جنگل بکر و زیبای اسپی‌خونی
راه بازگشت هم رفتن از گشت رودخان به فومن و از آن جا طی کردن مسیر بازگشت بود. آن هم مسیری غیر از آنی که آمده بودیم!
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت