خبرگزاری مهر: در هیچ یک از منابع و کتب تاریخی و اظهارات پژوهشگران چهارشنبهسوری به عنوان رسمی که صرفاً شلوغکاری و سر و صدای بیحاصل باشد، عنوان نشده است. اردبیلیها به حدی در برگزاری مراسمات این ایام حساسیت دارند که ته ماندههای فرهنگ با قدمتی به اندازه سکونت مردم در این منطقه هنوز که هنوز است در لابهلای بمبها و فشفشههای چینیها مشاهده میشود.
پیشازاین در گزارشی با عنوان «آب و آتش و باد و خاک در کار تدارک «بایرام»» تقسیمبندیهای زمستان به ویژه ماه پایانی سال و چهار چهارشنبه آخر سال را تشریح کرد. تقسیمبندی که نه تنها متداول نیست بلکه به دلیل غفلت در نگه داشت آن و اجازه تسلط برنامههای مجزا و غیر مرتبط با باورهای بومی از خاطر اردبیلیها پاک شده است. امروز اردبیلیها در چهارشنبه ماقبل آخر سال که به «کول چرشنبه» یعنی چهارشنبه پر گرد و خاک و خاکستری مشهور است رفت و روب عید و نونوار کردن خانه و کاشانه خود را آغاز میکنند. تا در آخرین چهارشنبه که به «گول چرشنبه» یا چهارشنبه تمیز مثل دستهگل بتوانند نونوار به استقبال عید نوروز بروند.
این رسم که بهنوعی تجدید بیعت با تازه شدن طبیعت و وداع با زمستان سرد است همراه با خانهتکانی، سفید و قلع اندود کردن ظروف مسی، تهیه لباس جدید، دور ریختن لباسهای کهنه و پاره به خصوص کفشهای کهنه سال قبل، خرید لیوان و کوزه سفالی و خرید قاشق چوبی و سفره نونوار همراه است، به دنبال تازه شدن به مانند طبیعت است و بانوان اردبیلی حتی کارهای پاکسازی منزل که در طول سال انجام نمیدهند در این مدت به طور کامل انجام میدهند و تمام گوشههای خانه را گردگیری و رفت و روب میکنند تا کثیفی و چرکی از سال قبل به سال جدید نرسید. چراغ خانه در چهارشنبهسوری روشن است اردبیلیها از دیرباز مسافرت در چهارشنبه آخر سال را نادرست میدانند و معتقدند در این روز باید زیر سقف خانه روشن و زندگی در آن جریان داشته باشد. بطوریکه از ساعات اولیه شب و در برخی خانوادهها از ساعات اولیه صبح در تمامی اتاقهای خانه شمع روشن میکنند و هیچکس شمعها را تا زمانی که خود خاموش نشده، خاموش نمیکند. یکی از کهنسالان اردبیلی معتقد است با اینکار روشنی امسال به سال بعد گره میخورد و در چهارشنبه آخر سال که مردم بدی، تاریکی و مشکلات را به آتش چهارشنبه
میسپارند به این ترتیب تمایل دارند نور و روشنی را در زندگی خود دائمی. پوراندخت سپاسی در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: در این روز برخی خانوادهها یک نوع غذای خاص که برایشان خوشیمن است میپزند و بیشتر در خانههایشان «سوتی پلو» با ماهی دود و برخی «باقالیپلو» با ماهی میپزند. وی افزود: حتی خانوادههای ندار نیز سعی میکنند برای خوشی و شادی در این شب شام مناسبی تدارک ببینند تا دل بچهها شاد شود. به گفته سپاسی این رسم که در بطن خود پیام بینظیری دارد به منزله سلام گرمی به بهار دوباره طبیعت با وجود همه مشکلات است و والدین فرزندان خود را برای این مفهوم آشنا میکنند. به همین دلیل ایام عید همواره برای کودکان ایام لذت بخشی است. قرمزی پوست پیاز و تخممرغ رنگشده ناصر منظوری پژوهشگر تاریخ شفاهی آذربایجان در کتاب « ۴بای، ۴ فصل» خود تأکید دارد که در ترکی رنگ قرمز را مبارک میدانند و مخصوصاً وقتی به کسی به خاطر لباس نو مبارک باشد میگویند، در جواب گفته میشود: موبارک قیرمیزی اولار یعنی آنچه مبارک است به رنگ قرمز است. این محقق میافزاید: رنگ قرمز و آتش ارتباط تنگاتنگی با هم دارند.
بیشتر المانهای عید نوروز از جمله ماهی قرمز، سیب سرخ، آتش قرمز و فروزان و حتی تخممرغهایی که با پوست پیاز به رنگ قرمز درمیآیند برگرفته از همین باور کهن است. سپاسی کهنسال اردبیلی که همچنان رنگ کردن تخممرغ با پوست پیاز را جزو رسم هرساله عید میداند معتقد است بانوان اردبیلی با هر چیز طبیعی و دمدستی نسبت به رنگ کردن تخممرغ اقدام میکردند. وی افزود: بیشتر روناس، کاه و یا پوست پیاز برای رنگ کردن استفاده میشد اما از همه بیشتر پوست پیاز به دلیل راحتی و رنگ زیبایی که به تخممرغ میدهد متداول بود. علاوه بر این در گذشته بانوان کدبانو تخممرغهایی که اغلب محلی بود و در خانهها تولید میشد را لای چیتهای رنگین میبستند و در ظرفی میچیدند و ظرف را پر از آب کرده روی آتش میگذاشتند.
یکی از بانوان اردبیلی گفت: این رسم امروز توسط جوانترها به شکلهای مدرن در صفحات مجازی آموزش داده میشود و این در حالی است که اغلب به این موضوع توجه نمیشود که در واقع بانوان با حداقل امکانات و با هر چیز دمدستی سعی میکردند کودکان خود را شاد کنند. فاطمه ملکی در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: تخممرغهای پیچیده در چیتهای رنگی، رنگ و طرح پارچه را به خود میگرفت و بزرگترها در چهارشنبهسوری این تخممرغها را به کودکان هدیه میدادند. وی با بیان اینکه در برخی خانوادههای ندار گندم بریان یا لبو نیز پخته میشد، ادامه داد: در واقع خوراکیهای چهارشنبهسوری هر چیز دمدستی در حد وسع خانوادهها بود و هرکسی در حد توان از ترشی و مربا گرفته تا سبزیجات، انواع میوه، شیرینی، نقلونبات، شکلات و آجیل در سر سفره چهارشنبه خود میگذاشت. در واقع برخی بانوان اردبیلی رسم دارند که دوبار سفره پهن کنند. یکبار برای چهارشنبهسوری و یکبار برای عید نوروز و در هر کدام به فراخور امکانات خانواده انواع خوردنی را قرار دهند.
جمع شدن اهالی خانه دور مجمعی قارشیغ به طوریکه یکی از این خوردنیها «قارشیغ» آجیل مخلوطی از کشمش، نخودچی، نقل رنگین، کشمش سبزه قلمی، مغز بادام، مغز گردو، مغز بادام پوست کنده، پسته، تخمه، تخم کدو، تخم هندوانه، سنجد، انجیر، خرمای زرد خشک، برگه هلو و فندق است. این ترکیب که «چرشنبه قارشیغی» خوانده میشد بهنوعی آجیل شیرین امروزی است و همچنان در چهارشنبهسوری در فروشگاههای اردبیل به فروش میرسد. به گفته کهنسال اردبیلی رسم بود که قارشیغ را در مجمعی اغلب مسی میریختند و وسط اتاق میگذاشتند و اطراف آن شمع روشن میکردند. سپاسی افزود: بعد از پریدن از آتش خانواده در اتاقی که بساط خوراکیها پهن است جمع میشدند و تا پاسی از شب با بگو و بخند از قارشیغ و سایر خوراکیها میخوردند. از جمله رسوم قابلتوجه در چهارشنبهسوری استفاده از اسباب و لوازم خودی بود و کسی لوازم امانت دیگری را استفاده نمیکرد. بانوان قبل از رسیدن چهارشنبه آخر سال ظروف امانتی که از دیگری قرض گرفتهاند و یا امانت داشتهاند پس میدادند و تمامی خوراکیها را در ظروف خود میریختند. به کمک طلبیدن موجودات اساطیری محافظ خانه بعد از اذان مغرب مراسم اصلی
چهارشنبهسوری انجام میشد. هر یک از خانوادهها روی پشت بام خود، در حیاط منزل یا مقابل خانه خود «کولش» تهیه کرده و آتش میزدند و کودکان وسایل آتشبازی را به راه میانداختند. منظوری در کتاب ۴ بای، ۴ فصل خود در خصوص رسم چهارشنبهسوری آورده است: اول تمامی حریم خانه را اعم از حیاط و ساختمان از بیرون با نوک آرسین(میله آهنی نوک خمیدهای که برای تنور استفاده میشود) خط میکشیدیم. این کار به مفهوم حفاظت از حریم خانه بود. بعد میرفتیم پشت بام و در لبه جنوبی بام سنگ میچیدیم. وی با بیان اینکه اول بزرگترین سنگ را به نام «قاراچوخا» خانه میگذاشتیم، میافزاید: قارچوخا در واقع نگهبان خیر صاحبخانه و خانه است و در حقیقت همان اسفنکس موجود اساطیری در آثار باستانی است با سری انسانی و بدنی حیوانی که معروفترین آن مجسمه ابوالهول در کنار اهرام مصر است که رو به شرق نشسته است. وی افزود: بعد از سنگ قاراچوخا، سنگ پدر خانواده، مادر و بچهها به ترتیب از بزرگ به کوچک و بعد از آنها سنگ کسانی که در آن خانه کار میکردند و بعد از آنها هم سنگ اسبها، بعد نوبت به سنگ گاوها میرسید. و چون این قلوهسنگها در جهت شرق به غرب چیده میشدند،
سنگ قاراچوخا رو به شرق قرار میگرفت. آتش زدن جاروی زن جادوگر این نویسنده ادامه مراسم چهارشنبهسوری را روشن کردن آتش در حیاط عنوان کرده است و در این خصوص نوشته است: پس از پریدن از روی آتش جارویی را روی آتش میگرفتیم و وقتی گر میگرفت آن را تاب میدادیم و از روی دیوار حیاط به بیرون پرتاب میکردیم. وی پرتاب کردن این جارو را در واقع عمل نمادینی برای دور کردن آثار قاری(عجوزه) که در واقع الهه برف و چله ها هستند میداند. منظوری مشخصترین شعر هنگام پریدن از آتش را اینطور عنوان میکند: قادابالام، باش آغریم، دیش آغریم، گوز آغریم، بوغاز آغریم، هامیسی بوردا قالسین که به این معنی است که درد و بلایم، سر دردم، دندان دردم، چشم دردم، گلو دردم همه اینجا بماند. رسم است که بعد از گفتن این جملات از آتش میپریدند و پریدن از آتش چهارشنبه توسط همه اعضای خانواده انجام شود و حتی انجام نشدن آن به شگون بد تعبیر میشود. اگر خانوادهای عزادار باشد از اقوام و بستگان یا همسایگان کولش و شیرینی و شمع برای خانواده عزادار میبرند و با آنها آتش روشن میکنند تا آتش چهارشنبهسوری همه بدیها، تلخیها و تاریکیهای زندگی را بسوزاند. از روی آتش
چهارشنبه برخیها تا هفت بار میپرند و معتقدند عدد هفت خوشیمن است. رسم است که در این ایام بعد از پریدن از آتش فالگوشی آغاز میشود. شال سالاماخ و فال گوش ایستادن به گفته یکی از کهنسالان اردبیلی «شال سالاماخ» یا «قورشماخ آتماخ» به این معنی است که پسران جوان که دختری را دوست میداشتند شال خود را از دیوار خانه دختر دراز میکردند و هر چیزی که خانواده دختر در شال میگذاشت به معنی رد یا قبول وی به عنوان داماد آینده تلقی میشد. نادر محمدی افزود: این کار البته از سوی دختران و کودکان نیز انجام میشد تا صاحبخانه تخممرغ رنگی، نقل و شکلات و آجیل در داخل شال بریزد و آن را ببندد. به گفته محمدی بعد از آتش چهارشنبه فالگوشی هم رایج بود. اینطور که برخی پشت در همسایه رفته و گوش میایستادند و هر جملهای که میشنیدند به فال سال بعد خود تعبیر میکردند. وی افزود: به همین دلیل در خانوادهها این اصل مهم بود که بعد از آتش کسی حرف نامربوط نزده و دعوا و بحث جدل نکند تا اگر فالگوشی هست حرفش را به بد تعبیر نکند. نواوستی و شکستن کوزههای کهنه صبح روز چهارشنبهسوری خانواده به ویژه زنان و دختران به کنار نهرها میروند و با خود کوزهای
سفالی، جارو، نخ و سوزن و کفشهای کهنه سال قبل را میبرند. چند سالی است به همت شهرداری اردبیل این رسم احیا شده و در کنار پل هفت چشمه روی رود بالخلی چای اردبیل اجرا میشود. از این رسم حتی مردان نیز استقبال میکنند و به این ترتیب که هفت بار عرض یک نهر را نیت کرده طی میکنند و در آخر سر آب را به نماد جارو کردن مشکلات جارو میکنند و مشکلات خود را به آب میدوزند. زنان و دختران کوزههای کهنه سال قبل را میشکنند و کوزه جدید خریده به سراغ آبهای جاری میروند. هرکسی کوزه سفالی خود را از آب جاری که نماد زندگی است پر میکند و بعد از برگشتن به خانه در چهارگوشه آن میریزد تا زندگیاش مانند آب زلال و روان باشد وخانه از شر حشرات موذی برای یک سال در امان بماند. به دلیل اینکه در اسفندماه این باور کهن وجود دارد که بعد از زمستان آبها نو میشوند، پیوند با طبیعت با این رسم به منظور پیوند با تازگی و نو شدن جریان زندگی است.
دیدگاه تان را بنویسید