ورزش سه: طبق این ملاکها، بازی در لیگی خارجی، به عنوان امتیازی ویژه برای بازیکنان جهت دعوت به تیم ملی محسوب میشود. اینگونه میشود که سوشا مکانی که به دلیل محرومیت در داخل ایران مجبور شد به لیگ دسته دوم نروژ برود به دروازبانانی که در لیگ برتر ایران فعالیت میکنند ارجحیت داده میشود. نگاه کیروش به لیگ ایران از همان ابتدای انتخابش به عنوان سرمربی تیم ملی، چندان خوشبینانه نبوده است. چه بسا میتوان گفت که او نگاه بدبینانهای به کیفیت فنی لیگ ایران دارد. همین هم شد که او از بدو ورودش به ایران در پی جذب بازیکنان ایرانی دورگه یا مهاجری بود که در لیگهای اروپایی بازی میکردند. کی روش کیفیت قوای بدنی بازیکنان ایرانی را در سطح مطلوبی نمیدانست و علاوه بر آن اعتقاد داشت، سرعت تصمیمگیری بازیکنان ایرانی در داخل زمین کم بوده و بهدلیل فرا نگرفتن فوتبال به صورت حرفهای، تاکتیکپذیری ضعیفی دارند. هرچند مربیانی چون دنیزلی، برانکو، لوکابوناچیچ و ... با ساختن تیمهایی که خوب و تاکتیکی بازی میکردند، مثال نقضی برای این فرض اولیه تاکتیکپذیر نبودن بازیکنان ایرانی بودند، اما کیروش با آنالیز بازی ایران و کرهجنوبی در
یکچهارم نهایی جامملتهای ۲۰۱۱ پا به ایران گذاشته بود. آنالیزی که مشخص میکرد بازیکنان ایرانی پنج ثانیه در سرعت تصمیمگیری کندتر از کرهایها هستند. کیروش با علم به این موضوع و با توجه به زمانی که برای آمادهسازی تیمش برای حضور در مقدماتی جام جهانی داشت، سعی کرد اسکلت اصلی تیمش را بر پایه بازیکنان لژیونر که البته تعدادشان در آن زمان زیاد نبود و بازیکنان دورگهای چون دژاگه و قوچاننژاد شکل دهد. کیفیت بدنی و مهارتهای تاکتیکی بازیکنان ایرانی باعث شد تا کیروش به لیگ ایران، نوع تمرینات باشگاههای ایرانی و نحوهی آمادهسازی بازیکنان در باشگاهها به دیده تردید وبدبینی بنگرد. اما نکتهای که شاید در دفاع از مربیان ایرانی میتوان گفت و یا شاید کیروش چندان به آن توجه نکرده آن است که این مشکل بازیکنان ایرانی تنها ریشه در تمرینات باشگاهی و دانش مربیان ایرانی ندارد. بلکه باید نگریست که آیا بدن بازیکنان ایرانی با آن نوع تغذیهای که از کودکی داشتهاند و نوع تمریناتی که از آنزمان دیدهاند، قابلیت همانند شدن به بدن بازیکنی اروپایی که با برنامه مشخص تغذیه و آموزش از دوران کودکی پرورش یافته را دارد؟ آیا بدن بازیکنان
ایرانی تحمل بدنسازیهای پیشرفته مطابق علم روز و انجام بازیهای زیاد در فواصل زمانی کم را دارد؟ به عبارتی ضعف بدنی و تاکتیکی بازیکنان ایرانی تنها به سطح و کیفیت تمرینات باشگاهی مرتبط نیست و عوامل زیادی که بسیاری از آن به سیستم فوتبال ایران ربط داشته و خارج از کنترل مربیان لیگ است، در آن موثر است. خود کیروش ضعف بدنی بازیکنان ایران را در بازی سوم جامجهانی در مقابل بوسنی به چشم دیده است. تیمی که دو ماه زیر نظر کیروش تمرینات بدنسازی پیشرفته را پشت سر گذاشت، در بازی سوم نتوانست همانند دو بازی اول دوندگی داشته باشد. یا در جامجهانی ۱۹۹۸ نیز بازیکنان ایران در نیمه دوم بازی مقابل آلمان دچار افت بدنی شدند، آن هم بازیکنانی که چند ماه زیر نظر ایویچ تمرینات سخت کماندویی را پشت سر گذاشتند. این موارد نشان میدهد که حتی اگر زمان و علم مناسب برای آمادهسازی بازیکنان وجود داشته باشد، باز هم نمیتوان از بازیکن ایرانی یک فوتبالیست با قدرت بدنی در حد کلاس جهانی ساخت. پس میتوان نتیجه گرفت که نگاه کیروش به لیگ ایران تا حدود زیادی بدبینانه است وگرنه بازیکن ایرانی که تنها چند ماه است به لیگی دیگررفته، قرار است چند درصد در قدرت
بدنیاش یا تاکتیکپذیریاش پیشرفت حاصل شود که کیروش را مجاب میکند به صرف لژیونر شدنش، اورا به تیم ملی دعوت کند؟ بدبینی کیروش به سطح تمرینات باشگاهی و سطح فنی مربیان و لیگ تا به آن حد است که او ترجیح میدهد برای آماده کردن پنج بازیکن ترکیب اصلی تیمش که از بازیکنان شاغل در ایران هستند، لیگ را برای مدتی طولانی تعطیل کند. او میخواهد که این بازیکنان که نصف تیمش را تشکیل میدهند در تمرینات تیم ملی و زیر نظر خودش آماده شوند. بگذریم از اینکه همین تعطیلات میتواند بهانهای موجه برای مربیان لیگ باشد که با آن ناآماده بودن تیم و بازیکنانشان را پس از تعطیلات توجیه کنند. نتیجهی این بدبینی کیروش به لیگ ایران و خوشبینی مفرطش به هر لیگ خارجی، پشت خط ماندن بازیکنانی است که در لیگ ایران میدرخشند، اما به دلیل داشتن رقبایی لژیونر، نظر جناب کیروش را جلب نکردهاند. همین بازیکنانی که خوب میدانند در صورت رفتن به یک لیگ حتی آسیایی چون قطر یا چین، شانسشان برای دعوت به تیم ملی چند برابر میشود. نمونهی اخیرش، خبر انتقال احتمالی کاوه رضایی به لیگ چین است. مطمئناً یکی از عواملی که این بازیکن را وسوسه میکند تا در میانه فصل
استقلال را ترک کند، افزایش احتمال دعوت شدن به تیم ملی در صورت بازی در چین است. یا سوشا مکانی با چند بازی در لیگ دسته دوم نروژ که مطمئنا سطحی پایینتر از لیگ برتر ایران دارد، به تیمملی دعوت میشود و اینطرف کافیست تا دروازبانانی که در لیگ ایران بازی میکنند، یک اشتباه از نوع اشتباهات سوشا داشته باشند تا به تیمملی دعوت نشوند. متاسفانه باید گفت که در نزدیک به شش سالی که از حضور کیروش در ایران میگذرد، شرایط برای هماهنگی فکری و استراتژیکی او و مربیان لیگ فراهم نشده است. کیروش دیالوگ چندانی با مربیان ایرانی برقرار نمیکند و اغلب آنها را به چشم رقبا و منتقدان خود دیده است که البته در این طرز تلقی تا حدود زیادی محق است. اما میشد در این سالها مکانیزمی ایجاد کرد که کیروش بتواند خواستههای فنی خود را با مربیان لیگ در میان بگذارد یا به آنها روشهای مناسب در آمادهسازی بازیکنان را در جوی مناسب گوشزد کند. اما هم کیروش نگاهی از بالا به پایین به فوتبال و مربیان ایران داشته و هم مربیان ایرانی چندان روی خوشی به همکاری با این مربی نشان ندادهاند. عدم اعتقاد کیروش به لیگ ایران را میتوان هم به بدبینی او به کیفیت کار
و دانش مربیان ایرانی ربط داد و هم به رفتار خاص این مربی در نگاه بالا به پایین و گاه تحقیرآمیزش به فوتبال ایران. میتوان به طریق بدبینانهای شک کرد که او جنگی پنهان با مربیان لیگ دارد و سعی دارد کار آنها را کمارزش جلوه دهد. این دیوار سوتفاهم بین مربیان ایرانی و کیروش، حاصل بیاعتمادی طرفین به یکدیگر است و نمیتوان کیروش را بهدلیل این نوع نگاهش مقصر دانست. او نیز بارها به جای اینکه حرف مربیان ایرانی را رودررو بشنود، در رسانهها خوانده یا دیده است. گامی از سوی هیچ کدام ازطرفین برداشته نشده تا ارتباطی سیستماتیک و فراتر از بازدید چند مربی از تمرینات تیمملی، ایجاد شود و نتیجهاش افزایش کیفیت لیگ ایران و در نتیجه بهبود و ارتقای سطح کیفی بازیکنان شاغل در لیگ ایران باشد. نویسنده: حجت شفیعی
دیدگاه تان را بنویسید