ایسنا: 14 دی ماه 88 بود که آرش سلطانی، دوچرخهسوار تیم خوزستان همراه با تیم استان برای شرکت در مسابقات المپیاد ایرانیان جهت تمرین، به جاده اهواز - اندیمشک میرود. باوجود اینکه تمرین در جاده نیاز به اسکورت دارد اما از این تیم هیچ اسکورتی نشد. آرش در حین تمرین یک فرار میزند و از دسته جدا میشود، تریلی پارک شده روبهرویش را نمیبیند و به همتیمیهایش هم که او را صدا میزنند توجهی نمیکند و با تریلی برخورد میکند تا این آخرین باری باشد که پاهای آرش، رکاب دوچرخه را لمس میکند. وی درخصوص آخرین وضعیت خود به خبرنگار ایسنا - منطقه خوزستان، گفت: تیرماه سال گذشته در حیات خانهمان بودم که با توجه به اینکه ویلچرم مشکل داشت و چرخ جلو آن خراب بود، موقع بازگشت به داخل خانه، سرعت گرفتم که چرخ جلو ویلچرم گیر کرد و با برخورد به چرخ عقب، ویلچر ثابت ماند و من روی زمین و کاشیهای حیاط افتادم. وی افزود: ساعت 14 ظهر بود که این اتفاق افتاد و تا من خانواده را صدا کردم تا به فریادم برسند، پنج دقیقهای طول کشید و در همین زمان قسمتهای مختلفی از پاهای من سوختند که البته تمام قسمتهای پاهای من، جز نشیمنگاهم خوب شدند ولی سوختگی
نشیمنگاهم به زخمبستر تبدیل شد و عفونت کرد و عفونت آن هم به استخوان لگنم رسید که این فاجعه شد و بابت استخوان لگنم، تاکنون چندین عمل جراحی انجام دادهام. این ورزشکار خوزستانی گفت: درمانهای من در اهواز نتیجه نداد و 18 عمل جراحی نیز انجام دادم و پس از آن، اکنون یک ماهی است که در بیمارستان امام(ره) تهران بستری و تحت درمان هستم. وی ادامه داد: در حال حاضر وضعیتم خوب است و یک عمل جراحی دیگر هم انجام دادهام و سه عمل دیگر هم باید انجام دهم و باید دید وضعیتم به چه صورت میشود. سلطانی بیان کرد: پزشکان به من گفتهاند که اگر میخواهی استخوان لگنت خوب شود، باید خود استخوان را در بیاوریم که این غیرممکن است، چرا که آن وقت نمیتوانی بنشینی. اکنون هم با آنتیبیوتیک تحت درمان هستم و استخوانهای قسمتهایی که میشد را، با عمل جراحی تراشیدهاند. وی در ادامه گفت: خانوادهام از قشر ضعیف جامعه و پدرم نیز ناشنوا است و نمیتوانیم از عهده مخارج درمان برآییم. مدتی پیش با آقای علیشائی، معاون توسعه ورزش ادارهکل ورزش و جوانان استان تماس گرفتم که اگر میشود نامهای به مسوول صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان کشور داده شود که حداقل
وام بدون سودی به من بدهند. این ورزشکار معلول خوزستانی عنوان کرد: انتظار دارم مسوولان حداقل به من سر بزنند و کمی از هزینهها را نیز متقبل شوند. چرا که واقعا هزینهها بالا و تامین آن برای ما خیلی سخت است و اکنون هم در بیمارستان تهران و در یک شهر غریب هستم و در این جا نمیتوان گفت که پول ندارم و باید پول داشته باشی تا کارت راه بیفتد. نمیدانم مسوولان هم چه فکری میکنند که یک جوان را اینگونه در جامعه رها کردهاند و مسوولیتی هم به گردن نمیگیرند. وی که پس از حادثه به رشتههای پرتاب وزنه و دیسک معلولان روی آورد، خاطرنشانکرد: من قصد داشتم که اسفندماه در مسابقات آسیایی که کسب سهمیه پارالمپیک است، شرکت کنم ولی با توجه به شرایطم، دیگر نمیتوانم در این رقابتها حضور پیدا کنم.
دیدگاه تان را بنویسید