سرویس ورزشی «فردا»؛ در بازی با پرسپولیس که منجر به صدرنشین شدن تراکتورسازی شد،ورزشگاه یادگار امام تنها 40هزار هوادار را در دل خود جای داد. این اتفاق در حالی رخ میدهد که پیش از این همواره این بازی با استقبال حداکثری مواجه میشد. در این سو استقلال طی دو فصل اخیر با ریزش شدید تماشاگر روبهرو شده است. بازی با داماش نمونه دم دستی و
خوبی بود برای بررسی وضعیت حضور هواداران آبی در آزادی.با ارفاق تنها هزار تماشاگر به استادیوم آمدندآن هم در صورتی که استقلال با پیروزی توانست به خانه دوم جدول صعود کند بیست دقیقه به آغاز بازی استقلال و داماش مانده است که خبرنگار یکی از خبرگزاریها خبر جالب و البته متاثرکنندهای را مخابره میکند؛حدود 100 نفر فقط در ورزشگاه آزادی حضور دارند.وقتی بازی آغاز شد با نهایت ارفاق میشد تعداد هواداران استقلال را هزار نفر تخمین زد.تیمی که در کورس قهرمانی قرار دارد تنها هزار نفر در بازیهای خانگیاش میآیند. اگر اسم این فاجعه نیست پس چیست؟ قطعا بارزترین شاخص فوتبال ایران در آسیا به
کثرت هوادارانش مربوط میشود.نه اینکه آنان بهترین تماشاگران جهان باشند بلکه از این روی که همواره فوتبال ما با حضور این طرفداران شناخته شده است. وقتی تیمهای شرق آسیایی به تهران میآیند بزرگترین دغدغهشان دیگ جوشان آزادی است. اما حالا بیآنکه ما متوجه باشیم روزبهروز از تعداد این هواداران کاسته میشود. دلایل مختلفی دست به دست هم داده تا میانگین حضور هواداران در فوتبال ما نسبت به سالهای گذشته افت فاحشی کند. حتی در جدیدترین آماری که کنفدراسیون فوتبال آسیا برای لیگ قهرمانان این قاره در سال 2013 منتشر کرد این چینیها بودند که رکورد دار تعداد تماشاگر شدند. با ادامه این روند قطعا روزی میرسد که در تمنای پر شدن یک ورزشگاه شویم.اما چرا این بلا سر فوتبال ایران آمد؟بازیهای کم اهمیت پرسپولیس در دهه شصت و اوایل هفتاد خورشیدی تقریبا با میانگین 50 هزار هوادار برگزار میشد.قدیمیها چند علت بارز را دلیل این استقبال عالی میدانستند.آن روزها نه اینترنتی بود و نه بازیها به شکل و شمایل امروز پخش مستقیم داشت. از سوی دیگر دایره سرگرمی جوانان به وسعت امروز نبود.این دلایل را به فوتبال تماشاگر پسند آن روزها اضافه کنید تا متوجه
شوید چرا بازی پرسپولیس و دارایی در روز یکشنبه میتوانست 60 هزار تماشاگر را به استادیوم بکشاند.اما در دو دهه اخیر تکنولوژی به صورت قارچ وار جامعه ایرانی را در نوردید و حالا با تلفن همراه هم میشود یک مسابقه فوتبال را دید.اما یادمان نرود که این تکنولوژی از غرب وارد کشورمان شد پس چرا باشگاهی مثل بارسا، رئال، دورتموند و بایرن با افت تماشاگر مواجه نشدند؟چرا آرسنال از هایبری کوچک به «آمارات» بزرگ نقل مکان کرد؟چرا اولدترافورد را بزرگتر از قبل کردند؟اینها به ما آدرس جدیدی را میدهد؟پخش مستقیم، تعدد شبکههای تلویزیونی، افزایش سرگرمی جوانان و... هیچ یک نمیتواند آسیب جدیای را به تعداد تماشاگران فوتبال یک کشور وارد کند.آنهایی که نمیخواهند سوءمدیریت را در این بین سهیم بدانند این بهانهها را علم میکنند. عزیز محمدی و روندی که وارد فوتبال ایران کرد اگر بخواهیم با عینک واقعبینانه کارنامه عزیز محمدی رئیس وقت سازمان لیگ برتر و متولی برگزاری بازیهای لیگ در چند سال گذشته را بررسی کنیم قطعا او خدمات فراوانی را برای فوتبال ما داشت.اما یک عنصر بزرگ در زمان برنامهریزیهای او نادیده انگاشته شد و آن اینکه اولویت برای
سازمان لیگ برتر برگزاری بازیها در یک بازه زمانی محدود بود. آنها میخواستند به هر قیمتی مسابقات سر زمان مقرر خودش به اتمام برسد از این رو روند ناصواب برگزاری فوتبال در روزهای میانی هفته را باب کردند. آنها متوجه نبودند که در حال راندن مشتریهای ثابت یک مغازه هستند.لیگ برگزار میشد که تنها برگزار شده باشد.آنهایی که به هر قیمتی به ورزشگاه میرفتند کمکم به خاطر مشکلات کاری و تحصیلی از رفتن به استادیوم سر باز زدند و عاقبت بخش اعظمی از آن قشر ترجیح داد پای تلویزیون بنشیند.آن روزهایی که استقلال و پرسپولیس در طول یک ماه حتی یک بار هم روز تعطیل در آزادی بازی بر گزار نمیکردند، کسی نبود تا به سازمان لیگ بگوید شما در حال از بین بردن بزرگترین نقطه قوت فوتبال ما هستید. اگر چه در یک فصل اخیر خیلی از بازیها به روزهای پایانی هفته موکول شده اما ضربهای که آن روند به فوتبال ما وارد کرد قطعا به این سادگیها درمان نمیشود. بازیهایی که زیبا نیست در اروپا وقتی تماشاگران از دیدن یک بازی ناراضی باشند در خاتمه آن مصاف شعار میدهند که پول بلیت ما را پس بدهید.آرسن ونگر در مورد فلسفه کاریاش در مصاحبهای عنوان کرده بود:
«نمیخواهم تیمم بهگونهای بازی کند که هواداران در خاتمه بازی از من پول بلیتشان را بخواهند.»با این فلسفه بود که توپچیهای لندن توانستند هواداران خود را در یک بازه زمانی کوتاه به دو برابر برسانند. یادتان نرود که همین آرسنال هشت سال است دستش به هیچ جامی نخورده.اما نوع بازیهای این تیم تماشاگر پسند است.حالا برگردیم به لیگ خودمان.در همین نیمفصل نخست 20درصد بازیها با تساوی بدون گل به پایان رسید.بیشتر برد تیمها با حد اقل گل بود.به صورت فاحشی تعداد تماشاگران تراکتورسازی که پدیده فوتبال ما لقب گرفته بودند طی 2 سال افت پیدا کرد. تبریزیها میگویند از زمان قلعهنویی به بعد بازیهای تراکتور دیگر به مثابه سابق برای ما جذابیت نداشت.اگرچه قلعهنویی توانست تبریزیها را نایب قهرمان لیگ کند اما فصل بعدش تونی اولی ویه را موفق شد با بازیهای مهیچ، تقریبا بخش زیادی از تبریزیها را راضی کند.اما حالا در لیگ سیزدهم مجددا وضعیت به مثابه سابق است. در بازی با پرسپولیس که منجر به صدرنشین شدن تراکتورسازی شد،ورزشگاه یادگار امام تنها 40 هزار هوادار را در دل خود جای داد. این اتفاق در حالی رخ میدهد که پیش از این همواره این بازی با
استقبال حداکثری مواجه میشد. در این سو استقلال طی دو فصل اخیر با ریزش شدید تماشاگر روبهرو شده است. بازی با داماش نمونه دم دستی و خوبی بود برای بررسی وضعیت حضور هواداران آبی در آزادی.با ارفاق تنها هزار تماشاگر به استادیوم آمدند آن هم در صورتی که استقلال با پیروزی توانست به خانه دوم جدول صعود کند. وضعیت پرسپولیس هم تقریبا مشابه آبی هاست.اگرچه علی دایی در نیمفصل نخست سوای بازی با دو استقلال تهران و خوزستان در تمامی بازیهای برگزار شده در آزادی تیم برنده میدان بود اما نوع عملکرد قرمزپوشان بهگونهای است که آنها بیشتر به فکر گل نخوردن هستند تا گل زدن. به تعداد گلهای زده و خورده آنها توجه کنید تا ببینید چگونه پرسپولیس برای قهرمان شدن از فلسفه همیشه هجومیاش فاصله گرفته است. قطعا با این نوع از بازیها که تیمهای بزرگ ما به نمایش میگذارند نمیشود منتظر ورود تماشاگر بود. فساد،بیاعتمادی و گران شدن بلیت البته یک بخش دیگر ریزش هواداران به بیاعتمادی آنها مربوط میشود.فوتبالی که در لیگ دسته اول آن، تبانی مثل آب در بستر رودخانه جریان دارد و شائبههای فراوانی در مورد فساد داوری در لیگ برترش وجود دارد قطعا هوادار
را دلسرد میکند. او هر دوشنبه شب در برنامه نود حرفهایی را میشنود که پیش از این گوشش با آنها آشنایی نداشت.تعلل کمیته انضباطی در صدور آرا هم مزید بر علت شده تا هوادار فوتبال، به پاک بودن آن شک کند. همانطور که رواج فحاشی روی سکوها خیلی از خانوادهها را از استادیومها فراری داد حالا همین زمزمههای فساد بخش دیگری را نشانه رفته و آنها میگویند فوتبالی که نتیجهاش در جای دیگر رقم میخورد ارزش دیدن از نزدیک را ندارد. سوای این موضوع بحث گران شدن بلیتها هم تاثیرگذار بوده است.طبق آمار بیشتر تماشاگرانی که به آزادی میآیند از قشر متوسط و رو به پایین پایتخت هستند. از سوی دیگر قشر عظیمی از همین طیف را دانش آموزان تشکیل میدهند. کسی که تا سه سال قبل با 2 هزار تومان میتوانست به استادیوم برود و برگردد حالا با 10 هزار تومان هم موفق به انجام این کار نیست.البته در خیلی از کشورهای جهان قیمت بلیت تقریبا بالاست اما باید توجه داشت در آن کشورها تورم چه نسبتی با درصد تورم در کشور ما دارد. باری همه این اتفاقات دست به دست هم داده تا پرشدن آزادی برای مان تبدیل به یک آرزو شود. شاید یک مدیریت نه چندان بلند مدت بتواند خیلی از
مشتریهای پاتوقی این فوتبال را به مغازه قدیمیاش باز گرداند.باید دید چنین ارادهای وجود دارد یا اینکه خالی بودن سکوها چیزی نیست که مدیران بالادستی را ناراحت کند. منبع: تهران امروز
دیدگاه تان را بنویسید