منصوریان: ستاره سوم نزدیک است

کد خبر: 275420

منصوریان اظهار داشت: این مسئله در صورتی پدید میآید که تمام مجموعه استقلال دست در دست هم بدهند، کمک کنند تا تیم سربلند و ستاره سوم دست یافتنی شود. من امیدوارم این اتفاق بیفتد.

فارس: علیرضا منصوریان گفت: هدف نهایی‌ام این است که در آینده‌ای نزدیک سرمربی استقلال و بعد سرمربی تیم ملی شوم. به گزارش سایت رسمی باشگاه استقلال، علیرضا منصوریان طی گفت‌وگویی مفصل با این سایت در خصوص استقلال و تیم ملی حرف‌های جالب و ناگفته‌ای را بیان کرد. حرف‌هایی که نشان از هدفمندی حرف‌های او در دنیای مربیگری داشت و البته آنچه تا به امروز در خصوص بازی ایران - روسیه در دلش پنهان کرده بود تا در این گفت‌وگو آن را بیان کند. *علیرضا منصوریان چقدر در بالا رفتن سهمیه استقلال در تیم ملی تاثیر داشت؟ به هر حال من به عنوان یک استقلالی در تیم ملی مشغول به کار بودم و همه من را به عنوان یک مربی آبی متعصب می‌شناسند. در تیم ملی هم به استقلال تعصب داشتم اما تعصب همراه با منطق. طبیعی هم بود وقتی به عنوان مربی استقلالی در تیم ملی حضور داشتم تعداد استقلالی‌های آن بیشتر شود با این حال کماکان پای حرف سابقم هستم. من معتقدم هر موقع استقلال و پرسپولیس به طور همزمان در لیگ ایران در کورس قهرمانی بودند و موفق عمل کردند ما تیم ملی قوی داشتیم، نمونه بارزش به همین امسال برمی‌گردد وقتی استقلال در آسیا تا مراحل پایانی پیش رفت، نفرات بهتر و زبده‌تری در تیم ملی حضور پیدا کردند. بازیکنانی که با استقلال تا مرحله یک هشتم نهایی رفتند، توانستند به تیم ملی هم کمک کنند. اگر پرسپولیس هم فصل گذشته سرحال بود بهتر می‌توانست به تیم ملی کمک کند، اما این را بگویم من وقتی در تیم ملی باشم حتما یک سهمیه از استقلال در تیم ملی بیشتر می‌شود، اگر 9 تا سهمیه استقلال باشد، با من می‌شود 10 تا. *شما به عنوان مربی تیم ملی اعتقاد دارید بازیکنان استقلال چقدر در صعود ایران به جام جهانی نقش داشتند؟ من اعتقاد دارم خط دفاع و هافبک استقلال تاثیر مستقیم را در سه بازی آخر ما داشت چرا که خط هافبک تیم ملی را حیدری، نکونام، جباری و تیموریان استقلالی تشکیل دادند و خط دفاع را هم صادقی، منتظری و بیک‌زاده. این تاثیر استقلالی‌ها را در تیم ملی نمی‌توانیم کتمان کنیم با این حال همین مسئله نشان می‌دهد اگر استقلال قهرمان شد و اگر بازیکنانش در تیم ملی توانستند تاثیر مثبت بگذارند نشان دهنده این است که پشت این موفقیت تدبیر مدیریتی و فنی بوده. دوباره می‌رسیم به همین حرف من، گفتم وقتی استقلال و پرسپولیس موفق باشند تیم ملی ما هم موفق است. این دو باید در اوج باشند که تیم ملی ما هم خوب عمل کند. استقلال به تیم ملی کمک کرد و امیدوارم در فصل جدید هر دو تیم بتوانند به تیم ملی کمک کنند تا تیمی قوی‌تر داشته باشیم. *علیرضا منصوریان در سه بازی آخر به تیم ملی بزرگسالان اضافه شده و دقیقا در همین سه بازی بود که ایران بازی‌های بهتری را از خود به نمایش گذاشت. نقش شما را در موفقیت‌های تیم ملی چطور می‌توانیم تعبیر کنیم؟ کارلوس را در حوزه مربیگری خیلی قوی دیدم، همینطور در حوزه مدیریت روحی و روانی. اگر او در تیم منچستر طی هفت سال زمامدار تمام مدیریت و فنی بوده بی‌جهت نبوده و گزاف نیست که بگویم من خیلی خوش شانس بودم که پس از مدیریت در آکادمی استقلال، حضور در تیم‌های پایه و امید ایران در بزرگسالان به آدمی مثل کی‌روش خوردم و او را تخلیه اطلاعاتی می‌کنم. او به من اطمینان کرد که به تیم ملی اضافه شوم و این یعنی کارلوس کی‌روش حضور من را مثبت می‌دانست، اما امروز من نمی‌توانم بگویم چقدر در تیم ملی تاثیر داشتم یا نداشتم و در این‌باره امیدوارم مردم فوتبالمان و فوتبالی‌ها بفهمند علیرضا منصوریان توانسته تاثیر خودش را بگذارد یا نه؟ البته من این را هم بگویم من کلا از بی‌تاثیر بودن بدم می‌آید و دوست ندارم بدون تاثیر در جایی کار کنم. *در حال حاضر کی‌روش و رحمتی با یکدیگر اختلاف دارند و همین مسئله باعث شده تا سنگربان استقلال در تیم ملی حضور نداشته باشد. منصوریان به عنوان یک مربی استقلالی در حل این مشکل پا را پیش می‌گذارد؟ در ابتدا ماموریت آمدن رحمتی به تیم ملی بر عهده من بود، اما چون این اتفاق از طرف مهدی و کی‌روش بود و من هم شاهد عینی اتفاقات به وجود آمده بودم به خودم الان اجازه نمی‌دهم حرفی در این مورد بزنم یا اظهارنظر کنم. هر وقت دو طرف در این مورد نظرشان بر این بود که این بحث باز شود، من حرف می‌زنم و در حال حاضر باز کردن این موضوع را درست نمی‌بینم و بهتر است پیش از این هم در این‌باره حرفی نزنم. *فکر می کنید با توجه به یارگیری استقلال در فصل نقل و انتقالات سهمیه این تیم در تیم ملی بیشتر شود؟ این مسئله به موفقیت استقلال در لیگ یا آسیا بستگی دارد. به تیم ملی زمانی انرژی و خون تازه تزریق شد که استقلال توانست در آسیا موفق عمل کند و به عنوان صدرنشین از گروه خود صعود کند. استقلال اگر به همین روند خود ادامه دهد قطعا سهمیه‌اش را هم می‌تواند بیشتر کند. این تیم الان هفت هشت سهمیه خوب در تیم ملی دارد، اما در بالا رفتن سهمیه‌اش باز بستگی به این دارد که نفرات جدیدش چقدر بتوانند خودشان را در لیگ نشان داده و بعد به تیم ملی دعوت شوند. *بعد از کی‌روش، علیرضا منصوریان میتواند سرمربی ایران باشد؟ نه. (قاطعانه نه می‌گوید) *چه قاطعانه پاسخ منفی دادید؟ من اعتقاد دارم آدم باید منطقی فکر کند، آدم باید با رویاهای واقعی کارش را دنبال کند نه رویاهای تخیلی. شاید من در رویاهای خودم بگویم چه خوب می شد جای کی‌روش باشم، اما آدم باید منطق داشته باشد. شاید به من الان بگویند چشم کی‌روش، اما من منصوریان باید برای مربیگری یک‌سری خاصیت‌های ویژه داشته باشم، یکسری مراحل را باید طی کنم. سرمربیگری تیم ملی یعنی گل فوتبال ایران، اما رسیدن به این هدف یک مقدار طولانی‌تر است و من الان راه زیادی پیش رو دارم. الان هم سعی کردم در زندگی با واقعیت‌ها یک برنامه برای آینده مربیگری‌ام داشته باشم در بخش کامپیوتر، زبان و ... الان زبان اسپانیایی را می‌خواهم بخوانم، اینترنت را به صورت حرفه‌ای‌تر دنبال می‌کنم، تمرینات مدرن را در می‌آورم و... *پس به صورت حرفه‌ای کار خود را دنبال می‌کنید؟ بازیکن سه ماه، چهار ماه شاید زیر دست منصوریان باشد اما بعد از سه ماه می‌آید و می‌گوید از نظر فنی چه می‌توانی به من اضافه کنی. در تیم ملی امید هم اگر من تمریناتم به‌روز نبود، نمی‌توانستم موفق باشم. ما مدرن‌ترین تمرینات حرفه‌ای را در تیم ملی امیدمان اجرا کردیم. در این مسیر افشین قطبی و کی‌روش روی من بیشترین تاثیر را گذاشتند. ما کار تیمی می‌کردیم، حتی بازیکنانمان را با جی‌پی‌اس کنترل می‌کردیم، اگر این کار را نمی‌کردیم، نمی‌دانستیم بازیکن‌مان الان از نظر فیزیکی، خستگی و آمادگی چه وضعیتی دارد. من در کل به مربیگری به صورت حرفه‌ای اعتقاد دارم با کی‌روش هم که صحبت می‌کردم، می‌گفتم دوست دارم سفیر تغییر جریان مربیگری در ایران باشم. باید مربیگری ما تغییر پیدا کند. وقتی والیبال را دیدم به این نتیجه رسیدم که فوتبال ما به اندازه والیبالمان می‌تواند پیشرفت کند، اما باید تغییر دید و افکار دهیم. یادم نمی‌رود شش هفت سال پیش یکی از فوتبالیست‌ها وقتی در مواجه با سوال خبرنگاران قرار گرفت، گفت اگر از من خبری می‌خواهید از روی سایتم بردارید. آن سال‌ها از حرکت این فوتبالیست خیلی‌ها تعجب کردند، اما الان همه بازیکنان ما سایت دارند تا حرکت رو به جلویی داشته باشیم. من اعتقاد دارم مربیگری در ایران را نسل ما می‌تواند تغییر دهد. *با این تفاسیر شما می‌توانید ولاسکوی فوتبال ما باشید؟ اصلا نمی‌خواهم در مورد من اینطوری صحبت شود، اما همیشه وقتی با همبازی‌های سابقم که الان مربی هستند حرف می‌زنم، می‌گویم بعد از تمرینات تیمتان بیکار نباشید، وقتتان را به بطالت نگذرانید. وقتی با دوستانتان خداحافظی می‌کنید بروید زبان بخوانید، به اینترنت بروید و تمرینات مدرن را ببینید حتی سر تمرینات تیم ملی بروید. چند روز پیش با علیرضا رحیمی، مدیرعامل سپاهان صحبت کردم و گفتم یک هفته می‌خواهم بیایم سر تمرینات سپاهان و تمرینات کرانچار را از نزدیک ببینم، چون او مربی پر دانشی است و باید ببینم او چه دانش مربیگری دارد که شده سرمربی تیم ملی کرواسی، چه دارد که همه از او تعریف می‌کنند. تمرینات تونی را هم در تراکتور می‌خواستم ببینم، اما خب تا آمدم بروم تبریز، او را کنار گذاشتند. *چرا فقط مربیان خارجی؟ از تمرینات مربیان داخلی هم دیدن کردید؟ بله، تمرینات مربیان داخلی را هم دیدم، به تمرینات قلعه نویی، علی دایی ،گل‌محمدی، عبدالله ویسی و ... هم رفتم و سعی کردم از این مربیان هم چیزهایی یاد بگیرم. *شما حرفه‌ای فکر می‌کنید و حرفه‌ای هم پیش می‌روید. جرقه این نگرش حرفه‌ای چه زمانی در ذهن منصوریان خورد؟ وقتی با افشین قطبی برخورد کردم، همیشه می‌گویم در زندگی یک چیز را که از دست می‌دهی خیلی ناراحت می‌شوی، اما بعد می‌فهمی تقدیر آدم در آن بوده. من هم وقتی از پاس جدا شدم با قطبی برخورد کردم که خیلی به من کمک کرد. می‌توانم بگویم تاثیرگذارترین آدم در مربیگری من اول قطبی بود و بعد کروش. این دو مربی خیلی در کار حرفه‌ای مربیگری به من کمک کردند. برنامه‌ریزی، مانیتور کردن بازیکنان و ... همه را از این دو یاد گرفتم. *شما در پاس همدان اولین تجربه مربیگری خود را پشت سر گذاشتید. تجربه‌ای تلخ که گویا به نفع شما هم تمام شد. در اینباره صحبت می‌کنی؟ درست است، این را یادم رفت بگویم تقدیر در زندگی آدم‌ها خیلی تاثیر دارد. وقتی از پاس خداحافظی کردم و آمدم بیرون، تقدیر خوبی برایم رقم خورد. جز اولیایی از همه بانی‌هایی که باعث شدند من در پاس موفق نباشم تشکر می‌کنم. از تمام باعث‌هایی که سبب جدایی من از پاس شدند، ممنونم و به عنوان یک برادر کوچک‌تر واقعا از آنها تشکر می‌کنم چرا که باعث شدند من در ادامه کار به قطبی برخورد کنم تا او مسیر مربیگری و فوتبالی‌ام را کلا عوض کند. *شما در بازی ایران و روسیه به صورت موقت به عنوان سرمربی تیم ملی روی نیمکت نشستید و اتفاقا در همان بازی هم ایران توانست برنده یک بازی بزرگ باشد. از آن بازی و اتفاقاتش صحبت می‌کنید! اولا که در خصوص بازی با روسیه می‌توانم به جرات بگویم که در بدترین شرایط، تیم ملی را به دست من دادند. در آن مقطع هیچ مربی جرات نداشت تیم ملی را تحویل بگیرد، ریسکش را هم قبول نمی‌کرد. من با کفاشیان و نبی صحبت کردم، به من گفتند خودت سرمربی بازی با روسیه باش و هر طور که می‌خواهی نفر جدید به تیم ملی دعوت کن. آنجا من گفتم در کادر فنی، منصور خان رشیدی و اصغر حاجیلو را با خودم می‌برم و لیست بازیکنان را هم دادم. روزی که به ابوظبی می‌رفتیم یکی از کسانی که جزو منابع حمایتی‌ام به حساب می‌آمد، آمد و گفت نترس. آن آدم آقای محصص بود که خیلی از او ممنونم. مردی که استاد کلاس‌های A مربیگری من هم بود، به هر حال از مسئولان خواستم که همراه من بیایند و در این بازی همراه تیم ملی باشند، اما متاسفانه از آنجایی که به کره باخته بودیم کسی همراه ما نمی‌آمد. به هر کسی که رو می‌زدم تا به عنوان دلگرمی همراه ما باشد می‌گفت نه، نمی‌توانم بیایم. در نهایت چند تغییر در تیم ملی دادم، شریفات، ماهینی و ... را به عنوان بازیکن جدید به تیم دعوت کردم و با اصغر حاجیلو برای بازی با روسیه به ابوظبی رفتیم. آخرین تکیه گاهی که فکر می‌کردم باید به او زنگ بزنم ناصرخان حجازی بود. به او گفتم من برای اولین بار سرمربی تیم ملی شدم به هر کسی که زنگ می‌زنم می‌گوید نمی‌آیم، از کره باختیم و برابر روسیه هم چند گل می‌خوریم. نور به قبر ناصرخان ببارد، فکر می‌کنید چه گفت؟ گفت نیازی نیست که تو به من بگویی، قبل از اینکه تو این حرف را بزنی من خودم بلیت گرفتم و قرار را بر این گذاشتم که برای تماشای بازی ایران به ابوظبی بیایم و هنر شاگرد خود را ببینم. حتی گفت برای اینکه حرف و حدیثی ایجاد نشود و نگویند منصوریان با خودش سرمربی سابق خود را آورده جدا از تیم ملی می‌آیم. *همینطور هم شد؟ بله، یادم نمی‌رود ناصرخان در آن بازی در وی‌آی‌پی نشسته بود. تاج هم که از مسئولان بود جداگانه آمده بود. یادم می‌آید بعد از بازی وقتی تاج و اعضای کنسولگری ایران و دیگر مسئولان فدراسیون وارد زمین شدند دیدم ناصرخان تلاش می‌کند که به داخل زمین بیاید. یک آن دیدم پایین آمد و رو به تاج کرد و گفت: این بچه چه گناهی کرده که سنش پایین است، ولی در عوض یک رکورد تاریخی را زده . هنوز هم این حرف ناصرخان مثل یک زنگ در گوشم است. می‌گفت: این هم نتیجه مربیگری منصوریان در تیم ملی تا 50 سال دیگر نمی‌توانیم روسیه را شکست دهیم. به این بچه شانس بدهید و بگذارید افکارش را در تیم ملی پیاده کند. تاج در جواب این حمایت‌های ناصرخان گفت: چشم، ما حواسمان به همه چیز است. می‌خواهم این حرف را بزنم بعد از آن بردی که ما مقابل روسیه با سرمربیگری من آوردیم خیلی از دوستان من نیامدند بگویند منصوریان بعد از بازی با کره رفت و تیم ششم تا دوازدهم رنکینگ را برد. خیلی از مطبوعات نوشته بودند چون کی‌روش بالا بود، منصوریان بازی را برد. سوال من این است چرا باید عملکرد و داشته‌های خودمان را کم‌ارزش کنیم، در صورتی که می‌توانستیم بگوییم مربی جوان یک نتیجه غیر قابل پیش‌بینی به دست آورد و کی‌روش را به آینده تیم ملی ایران امیدوار کرد تا مردم باخت به کره را فراموش کنند. به کی‌روش هم گفتم، فکرش را می‌کردم که بعد از بازی با روسیه خیلی به کارلوس نزدیک‌تر شوم، تا او اطمینان کامل را به من داشته باشد. *توضیح بیشتری بدهید؟ اما باید زمان می‌برد تا کارلوس حق انتخاب در مورد من داشته باشد. به هر حال در 24 ماه گذشته با حسن نیت و تلاش خودم توانستم به کارلوس برادری‌ام را ثابت کنم تا الان روزنامه‌ها در مورد من بزنند چشم کی‌روش. یکی از دردهای فوتبال ما این است که بدون منطق و ادله ناخواسته می‌خواهند به مربیان جوان لطمه بزنند. وقتی سرمربی پاس شدم، گفتند جوان است. سرمربی تیم ملی که در برابر روسیه شدم، گفتند جوان است. رئیس آکادمی استقلال که شدم، گفتند جوان است. هر وقت می‌خواهند به بی‌راهه بروند این بحث را به میان می‌آورند. در حالی که من رفتم در آکادمی فوتبال و کارم را با پایه‌های ملی شروع کردم. تیم ملی امید ایران با مربیگری من 13 گل، 13 امتیاز و فقط دو گل خورده داشت. تیم من بهترین تیم در آسیا شد و در تورنمنت صلح و دوستی زیر 23 سال قطر هم اول شدیم. بعد هم آمدم در تیم ملی بزرگسالان به عنوان دستیار و آنالیزور کار کردم که رفتیم جام جهانی. من می‌خواهم در روش مربیگری یک رنسانس جدید بین مربیان ایران ایجاد کنم. می‌خواهم با تمام وجود به همه‌شان کمک کنم و فرهنگ مربیگری ایران را عوض کنم. *چرا اینقدر مُصر هستید که در دانش مربیگری ایران تحول ایجاد کنید؟ باعث اصلی این اتفاق ولاسکو و کی‌روش شدند. اگر بخواهیم به اندازه والیبال، می‌توانیم فوتبالمان را هم جهانی کنیم، اما باید تفکر و نگرشمان عوض شود. باید ثابت کنیم مثل مربیان اروپایی میتوانیم با ابزار و روش حرفه‌ای کار کنیم. من ولاسکو و کروش را که دیدم در هدفم مصرتر شدم و گفتم نباید کم بگذاریم. فکر می‌کنم در یکی، دو سال آینده مسیر واقعی مربیگری‌ام را پیدا کنم. می‌دانم شکست دارم، پیروزی هم دارم، اما هدف نهایی‌ام مهم است. *این هدف نهایی شما چیست؟ اینکه در آینده‌ای نزدیک سرمربی استقلال شوم و بعد سرمربی تیم ملی. اینکه در خارج از مرزهای ایران مربیگری کنم. به همین خاطر به صورت فشرده زبان‌های مختلف را آموزش می‌بینم و دوست دارم یک روز در بوندس‌لیگا مربیگری کنم و برای اینکه به گروه خودم کمک کنم و بتوانیم در کار گروهی موفق‌تر عمل کنیم از محمد خرمگاه و علی چینی خواهش کردم در کلاس زبان انگلیسی و کامپیوتر شرکت کنند و ان‌شاءالله تا پایان سال 92 تمام گروه ما صحبت اولیه انگلیسی و کار با کامپیوتر را یاد خواهند گرفت. *شما در حال حاضر در استقلال نیستید ولی با این حال درصدد حل مشکلات این تیم هستید و نمونه‌اش همین تلاش‌تان برای جدا نشدن نکونام از استقلال است. دلیلش چیست؟ این را دیروز من به حاج آقا فتح‌الله‌زاده، امیر خان و جواد هم گفتم. اینکه من دوست دارم آندو بیاید یا جواد جدا نشود دست خود من نیست، عشقم به استقلال است که باعث می‌شود این کار را کنم. من در استقلال منافعی ندارم. سرمربی تیم ملی المپیک هستم، اما این ضمیر ناخودآگاه من است که باعث می‌شود باز هم فکر و ذکرم استقلال باشد و اگر کاری از دستم برمی‌آید برای این تیم انجام بدهم. وقتی کی‌روش در تیم ملی به من می‌گوید Fan آبی‌ها یا نماینده استقلال، دیگر نمی‌توانم در مورد استقلال بی‌تفاوت باشم. حاجی دوست من است، قلعه‌نویی هم همینطور، اما من در نهایت استقلال را نگاه می‌کنم و موفقیت و آرامش این تیم را. *در خصوص بازگشت دوباره نیکبخت به استقلال چه نظری دارید؟ من صحبت در خصوص علیرضا را اینطوری باز و جمع می‌کنم. ما یک پسر خوب و خوشتیپ استقلالی داشتیم که بر حسب شرایط، تصمیمی گرفت و دو سال رفت پرسپولیس. هواداران به این نگاه کنند که معرفی نیکبخت به فوتبال توسط استقلال صورت گرفت و امروز او دوباره به خانه اول خود برگشته است. اینطوری نگاه کنند که یک پسر شلوغ و شیطونی در یک خانواده بوده و خانواده را ترک می‌کند و می‌رود وقتی برمی‌گردد آیا خانواده، دیگر او را به خانه راه نمی دهد؟ نیکبخت الان دوباره به خانه خودش برگشته و سر به راه تر از قبل آمده. من خودم همیشه بهترین خاطرات را در استقلال با علیرضا داشتم و تا زمانی که او در استقلال بود بیشتر هم اتاق من در اردوها بود. الان هم که نیکبخت را در تمرینات استقلال با انگیزه می‌بینم فکر می‌کنم او اگر به این روند خود ادامه بدهد، بتواند فصل خوبی را تجربه کند. *استقلال را در فصل جدید چطور پیش‌بینی می‌کنید؟ با توجه به اینکه امسال استخوان‌بندی استقلال دست نخورده و بازیکنان خوبی هم به این تیم اضافه شدند من فکر می‌کنم استقلال در فصل جدید هم، همچنان در کورس قهرمانی باقی بماند. *رسیدن به ستاره سوم محقق می‌شود؟ این مسئله در صورتی پدید میآید که تمام مجموعه استقلال دست در دست هم بدهند، کمک کنند تا تیم سربلند و ستاره سوم دست یافتنی شود. من امیدوارم این اتفاق بیفتد. *مدیریت دکتر فتح‌الله‌زاده را در فصل نقل و انتقالات چطور دیدید؟ در چند سال گذشته مدیریت دکتر فتح‌الله‌زاده دو خاصیت خوب و مهم داشته. او چند قهرمانی خوب و با ارزش را در زمان مدیریت خود ثبت کرده و در نقل و انتقالات هم همیشه مرد تعیین‌کننده‌ای برای استقلال بوده و این یعنی یک تکیه‌گاه خوب. فتح‌الله‌زاده می‌تواند کاری کند که استقلال همواره به عنوان یک باشگاه حرفه‌ای و تیمی موفق قدم بردارد. *پیراهن شماره 10 خود را هنوز هم دارید؟ بله چند تا از آنها را در کلکسیونم نگه داشتم. یکی شماره 10 روز خداحافظی‌ام است، یکی پیراهن 10 بازی با پاختاکور، چند تا 10 دیگر هم دارم، اما 10 روز خداحافظی‌ام را به همراه کفش‌ها و شورت ورزشی‌ام می‌خواهم در یک قاب بگذارم و بدهم به امیر پسرم. *قرار است امیر هم یک روز فوتبالیست شود؟ ان‌شاءا... که همینطور می‌شود. از امسال او را در تیم نوباوگان استقلال می‌گذارم. خودش که خیلی عشق استقلال و فوتبال است و امیدوارم او هم در آینده به یک فوتبالیست بزرگ تبدیل شود. *چقدر دلتان برای فوتبال تنگ می‌شود؟ روز خداحافظی از فوتبال را چقدر به یاد می‌آورید؟ موقعی که سر تمرین می‌روم یا بازی استقلال را که نگاه می‌کنم ذوق‌زده می‌شوم و می‌گویم ای کاش می‌توانستم دوباره فوتبال بازی کنم. من با این پیراهن زندگی می‌کردم قبل از اینکه این پیراهن را به دست بیاورم هوادار استقلال بودم و دوست داشتم یک روز جای حسن روشن باشم. این پیراهن شماره 10 دست خیلی‌ها چرخید، روشن،‌ شاهرخ بیانی، عالمی و فکر می‌کنم بر تن غلامحسین مظلومی هم بوده، اما من سال 74 در فینال جام حذفی که مقابل برق شیراز داشتیم از همان بازی شماره 10 را پوشیدم و تا وقتی که می‌خواستم خداحافظی کنم همین شماره را بر تن داشتم. فقط یادم است یک مقطعسه چهار ماهی بود که به خاطر قلعه‌نویی که گفت دوست دارم شماره 8 من را تو بپوشی، فقط چند ماه 8 را پوشیدم. *چرا آقای قلعه‌نویی گفتند دوست دارم پیراهنم را تو بپوشی؟ چون تازه از فوتبال خداحافظی کرده بود و به خاطر همین علاقه‌مند بود که یک بازیکن متعصب پیراهنش را بر تن کند. به خاطر همین به من گفت تو بپوش. در تیم ملی هم همیشه 7 را پوشیدم. پنج سال ثابت این شماره دست خودم بود. حتی در تمرینات تیم هم نمی‌گذاشتم 7 و 10 من را کسی بپوشد. واقعا ناراحت می‌شدم. *و این 10 محبوب الان بر تن سیاوش اکبرپور است، چه نظری دارید؟ سیاوش دوست من است و سال اولی که از فوتبال خداحافظی کردم پیراهنم به او رسید. سیاوش خیلی برای این پیراهن زحمت کشیده و پسر بی حاشیه و پر تلاشی برای استقلال است. فقط از باشگاه استقلال و سیاوش می‌خواهم این 10 دست به دست در تیم نچرخد، 10 باید تن بازیکن بزرگ استقلال باشد. بازیکنی که واقعا در حد و اندازه پوشیدن این پیراهن باشد. از سیاوش می‌خواهم وقتی از فوتبال خداحافظی کرد، این 10 را به هر بازیکنی ندهد. *شما در یک خانواده استقلالی بزرگ شده بودید، درست است؟ نه از یک خانواده استقلال، من در یک خاندان استقلال برگ شدم. هر کسی که به نوعی با ما فامیل است، استقلالی هم است. خاله بزرگ من، حاج خانم با 72، 73 سال استقلالی دو آتیشه است. پدر 75 ساله‌ام زندگی‌اش استقلال است. مادرم هم از اول از آن استقلالی‌های دو آتیشه بودند. پدر من حتی سر بازی استقلال و جوبیلیو آنقدر حرص خورده بود که سکته کرد. من آن موقع یونان بودم، تماس گرفتند، گفتند بیا پدرت سکته کرده. الان هم برایش استادیوم رفتن را ممنوع کردیم، اما از همین پای تلویزیون هم که بازی‌های استقلال را می‌بیند حرص و جوش می‌خورد. *از روز اولی که به استقلال آمدید هم حرف می‌زنید؟ من به نازل‌ترین قیمت تاریخ باشگاه استقلال آبی‌پوش شدم. آن موقع 33 هزار تومان قرارداد بستم و دلیلش هم این بود که چون خودم دوست داشتم به استقلال بیایم. نصرا... عبداللهی، بهتاش فریبا و قلعه‌نویی با من صحبت کردند و گفتند ما اینجا پول نداریم به تو بدهیم، اما اعتبار داریم. من هم گفتم پول نمی‌خواهم، همین‌که بیایم استقلال برایم کافی است. یادم نمی‌رود هر روز برای اینکه بروم سر تمرین استقلال لحظه شماری می‌کردم، با عشق کفش‌هایم را آماده می‌کردم تا به تمرین بروم. در همه سال‌های حضورم در استقلال همیشه زودتر از همه به تمرین می‌رفتم و دیرتر از تمرین برمی‌گشتم. من قبل از اینکه بازیکن استقلال باشم، هوادار این تیم بودم. آنقدر که می‌دانستم در فلان بازی دقیقه 20 چه کسی گل زده. روز خداحافظی همه بازیکنان هم حتما استادیوم بودم. همیشه برای تماشای بازی‌های استقلال همراه با پدرم به استادیوم می‌رفتم. *به خاطر همین همیشه برای استقلال متعصب بازی می‌کردید؟ من همیشه با تمام وجود بازی می‌کردم و برای همین خودم را متعصب ترین و عجیب‌ترین آدم می‌دانستم. اگر یکی از استقلال بد بگوید حتی الان هم بلند می‌شوم و میروم بیرون. در مورد من هر کسی هر چه می‌خواهد بگوید، اما اجازه نمی‌دهم کسی در مورد استقلال بد بگوید. *اگر وارد استقلال یا اصلا فوتبال نمی‌شدید، الان کجا بودید؟ یک آدم معمولی که داشت زندگی‌اش را می‌کرد، اما می‌دانست هر هفته برای حمایت از استقلال باید به استادیوم برود. *در بچگی رویای کدام فوتبالیست شدن را در سر داشتید؟ حسن روشن. همیشه دوست داشتم جای او باشم و به خاطر همین هم 10 را پوشیدم. الان هم عین دوران بچگی‌ام دوست‌شان دارم. حسن نظری، کارو حقوردیان را هم خیلی دوست داشتم. اینها به همراه ناصر حجازی قهرمانان دوران بچگی من بودند. *از فضای استقلالی که در آن فوتبال بازی می‌کردید هم حرف می‌زنید. چه جوی داشتید؟ فضای تیم خیلی عاطفی‌تر از الان بود. بگذارید یک خاطره برایتان بگویم. ما اصولا در شرایط بد مالی استقلال قرار داشتیم. اینطور نبود که شب قبل از بازی به هتل برویم. سال 74 من یادم است مرد فوتبال ایران شده بودم، همان سال اردوهای ما در طبقه پایین باشگاه و در یک واحد کوچک برگزار می‌شد. آنجا جمع می‌شدیم تا خود را برای بازی آماده کنیم. باید غذای روز هم می‌خوردیم. یک روز به پورحیدری گفتم من می‌خواهم برای تیم غذا بیاورم. رفتم خانه و به مادرم گفتم بعد مادرم اسپاگتی و جوجه درست کرد. همه را در قابلمه گذاشتم و آوردم به اردو. می‌خواهم بگویم جو تیم ما اینطوری بود. پول نداشتیم، اما همه یکدل بودیم، رفاقت داشتیم. الان هم نظرم این است فوتبالیست باید بهترین امکانات را داشته باشد، شاید اگر آن موقع ما امکانات داشتیم قهرمان آسیا می‌شدیم. به نظر من فوتبالیست باید ماشین مدل بالا، خانه و ... همه چیز داشته باشد، اما در کنارش باید تعصب هم داشته باشد، به خاطر همین از بچه‌های تیم می‌خواهم بیشتر قدر این پیراهن را بدانند. *شما در مربیگری‌تان همیشه با خرمگاه و چینی کار می‌کنید. دلیل حفظ این گروه چیست؟ برای اینکه برادری و رفاقت‌مان را به هم ثابت کردیم. نه صرفا هدفم فقط حفظ آدم با علم و فن است بلکه من به کسی احتیاج دارم که اگر سرم رو به جلو بود دیگر نخواهم که حواسم به پشت سرم هم باشد تا از پشت سر به من ضربه نزنند. محمد و علی این خصوصیت اخلاقی را دارند و به خاطر همین همیشه با هم کار می‌کنیم. *حرف آخر شما را می‌شنویم خوشحالم که بعد از چند سال از این طریق می‌توانم با هواداران قدیمی استقلال ارتباط داشته باشم. برای تک تک آنها آرزوی موفقیت دارم.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت