۱- دخالت سیاست در ورزش به معنای اعم آن یعنی دخالت در سیاست گذاری، بودجه بندی و تا حدودی دخالت نحوه نظارت که از نظر من تا این حد بلا اشکال است و میتواند به ورزش کمکی هم بشود و البته یک امر ضروری هم برای کشور محسوب میشود؛ چرا که حضور انسانهایی که قابلیت مدیریت در این بخشها را دارند الزامی است. از طرف دیگر به خاطر اینکه ما در کشور، بخش خصوص پر ملات و قدرتمندی نداریم و امکانات ورزشیمان هم در آن حدی نیست که دخالت دولتمردان نسبت به ورزش اشکال ایجاد کند، حضور مردان سیاسی میتواند اوضاع ورزش را بهبود هم ببخشد.
۲- از آنجایی که احداث مراکز ورزشی، برگزاری مسابقات و مسائل چنینی نیاز به بودچه دارد بیشک بخاطر محدود بودن امکانات مالی، حضور دولت مشاهده میشود و این اشکالی ندارد اما.... دخالت سیاسیون آن زمانی بد و مذموم است که به جای کارهای سیاسی و برنامه ریزیها، پای سیاست بازی به میان بیاید و افرادی که بر مسندهای ورزشی نشستهاند به سیاست بازی روی بیاورند و یادشان برود برای چه در ورزش حضور دارند...
۳- دخالت سیاسیون آن زمانی بدتر است که به ورزش نگاه ابزاری داشته باشند و با دخالتهای ناشایست آن را خراب کنند؛ دخالت سیاسیون آن زمانی از همیشه بدتر است که بازیهای جناحی افراد در مراکز حساس ورزشی وارد شود و کسانی به این راه بیایند که هیچ تخصص، سابقه و توان مدیریتی نداشته باشند و احساسات و عواطف گذشتهشان اوضاع را خرابتر کند... ۴- برای مثال انتخاب فردی که گرایش پرسپولیسی دارد و اعلام کرده است طرفدار این باشگاه میباشد، در اعضای هیات مدیره استقلال کار اشتباهی است و با این نوع انتخابات مشخص میشود هیچ ملاحظاتی برای این انتخاب صورت نگرفته و سیاستهای درست به کار نرفته است و از همه بدتر مدیر عامل شدن آن شخص است! چطور کسی که باشگاه رقیب را دوست دارد میتواند رئیس هیات مدیرهای باشد که خودش آن را دوست ندارد؟!
۵- بخش مذموم دخالتهای سیاسیون زمانی است که به جای نگاه سیاسی سیاست بازی و گروه گرایی مقدم باشد و دیگر خبری از نگاه شایسته سالاری نباشد. در این زمان است که باید بگوییم حضور سیاسیون ورزش را نابود میکند.
دیدگاه تان را بنویسید