عقاب آسيا بر دروازه فست فود
اوج شهرت احمدرضا در بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن اتفاق افتاد که با وجود آسیب دیدگی از ناحیهٔ انگشتان دست، با مهار ۳ پنالتی در فینال مسابقات در برابر کره شمالی ایران را به قهرمانی آسیا رساند.
احمد رضا عابدزاده ، عقاب آسيا . اين نامي بود كه عابدزاده براي هميشه براي خودش و اعتبار ورزشي اش به ارمغان آورد. او را خوب به ياد داريم وقتي در حماسه ملبورن استراليا آنقدر درخشيد كه آذرماه 76 و صعود به همراه تیم ملی به جام جهانی را به يادگار بگذارد . به گزارش خبرنگار «فردا» عابدزاده شايد زاده شد تا غيرت ايراني را در ملبورن به رخ بكشد و با آن خنده هاي معروف بگويد: ايراني ذلت نمي پذيرد. او سالهای اولیه دهه ۶۰ در تیم هلال احمر اصفهان بازی خود را آغاز كرد و پس از آن سالها در تیم تام اصفهان زیر نظر حسین چرخابی به فوتبال مشغول شد . پنج بار اسمش از منتخب جوانان خط خورد ولی سماجت وی باعث شد تا سال ۱۳۶۴ جوانان اصفهان همراه با عابدزاده بازی کنند. 18 سال بیشتر نداشت که به اردوی تیم ملی جوانان دعوت شد و در اواخر همین سال عضو ثابت تیم ملی گردید. در ۱۳۶۸ به تهران آمد و پيراهن استقلال تهران را به تن کرد . وی در همین سال ازدواج کرد و سپس به تیم سپاهان اصفهان رفت و بعد به تیم پرسپولیس تهران منتقل شد و از دوم دی ماه ۱۳۷۳ رسما به حفاظت از دروازه پرسپوليس تهران پرداخت. وی دارای ۷۸ بازی ملی و ۵۲ گل خورده میباشد که از این جهت یک رکورد جالب توجهاست. وی در بازیهای مقدماتی جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه یکی از ارکان موفقيت ايران در راه صعود به جام جهانی بود. اوج شهرت احمدرضا در بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن اتفاق افتاد که با وجود آسیب دیدگی از ناحیهٔ انگشتان دست، با مهار ۳ پنالتی در فینال مسابقات در برابر کره شمالی ایران را به قهرمانی آسیا رساند او در طول این مسابقات جمعاً ۲ گل دریافت کرد که هر دو گل نیز از روی نقطه پنالتی وارد دروازه عابدزاده شد. عابدزاده مربیگری را در سال ۲۰۰۱ در تیم سايپا به عنوان مربی دروازهبانان شروع کرد، وی در سال ۲۰۰۵ به تیم استقلال اهواز رفت و از تیر 1387 تا دی ۱۳۸۸ به عنوان مربی دروازهبانان باشگاه پرسپوليس فعالیت داشت. وی در سال ۲۰۱۰ با سمت مربی به تیم استيل آذين رفت . اين ها را يكبار ديگر مرور كرديم كه بدانيم صحبت از عابدزاده معمولي نيست . او قهرماني است ملي كه مانند خيلي ها ديگر واژه فراموش شده در كنار نامش قرار مي گيرد. اين روزها اگر مي خواهيد عقاب آسيا را ببينيد مي توانيد در خيابان شريعتي نرسيده به دولت كنار مغازه كوچك فست فودي اش او را ملاقات كنيد و با عقاب آسيا عكس يادگاري بگيريد. اينكه او كار تجاري مي كند بحث ما نيست . بحث اين است كه چرا عابدزاده و امثال او بعد از بازنشسته شدن مشكل معيشتي پيدا مي كنند و به جاي تدريس هنر ورزشي اشان مجبورند ساعت ها در كنار مغازه اشان ببشنيد و در پاسخ به اين كه "عقاب آسيا اينجا چه مي كند"؟ تنها لبخند بزننند و بگويد وضعيت بد معيشتي. صد البته وضعيت بد ورزشكاران کهنه کار ايراني بعد از بازنشسته شدن سوژه اي تكراريست كه هر از چندگاهي بيان مي شود و هربار به عنوان تهديد جدي به آن نگاه مي شود و دولتمردان بعد از مصاحبه هاي جنجالي از كنار ان مي گذرند شايد براي جنجال سازي ديگر. انها وعهده هايي مي دهند كه اگر اين روزها از خيلي از ورزشكاران درباره ان بپرسيد مي خندد و مي گويد : اي بابا! شايد يكي از دلايل اين مساله مستقل شناخته نشدن يا رسميت نداشتن شغل ورزش است و شايد هم وعده هايي كه تنها براي رسيدن به برخي صندلي ها داده مي شود اما هر چه كه هست امثال عابدزاده زياد هستند كه بعد از بازنشسته شدن نمي دانند برای امرار معاششان چه كنند؟! در حال حاضر به نظر مي رسد نهادهاي ورزشي باید وظيفه اي را بر عهده بگيرند و به جاي هزينه هاي ميلياردي براي بازيكنان خوش تیپ امروزی که البته ممکن است سرنوشتی مشابه احمد رضا عابدزاده پیدا کنند ، فكري هم براي تامين آتيه ديگران كنند. در هر صورت معتقديم جايگاه عقاب آسیا اين نيست كه بر درب فست فودش به قول خودش منتظر صداي پاي مرگ باشد . بايد اين اسطوره ها را دريابيم تا مانند ناصر حجازي بعد از پروازش افسوس نخوريم.
دیدگاه تان را بنویسید