خبرگزاری مهر: نام محمد بنا و افتخاراتی که او برای کشتی فرنگی ایران کسب کرد هیچگاه از تاریخ ورزش ایران حذف نخواهد شد و انصافا لقب «آقای خاص» برازنده او بود و بس؛ اما در کنار تمام فتوحات و افتخاراتی که محمد بنا برای کشتی ایران به ارمغان آورد، رکورد دیگری هم متعلق به اوست. رکورد تعداد «قهر و آشتی» در عرصه ملی که مواجهه با آن کم کم به امری عادی و طبیعی برای اهالی و مسئولان کشتی تبدیل شده بود.
به هیچ عنوان قصد تکرار مکررات را نداریم و بدون یادآوری اتفاقات یک دهه قبل به سراغ آخرین سال حضور بنا، یعنی از زمان آخرین آشتی و بازگشت مجدد بنا قبل از المپیک تا زمانی که در نهایت به ناکامی او و شاگردان مورد وثوقش در المپیک ریو و خداحافظی همیشگی اش انجامید!
از قهر آسیایی تا بازگشت المپیکی!
تیم محمد بنا در رقابتهای قهرمانی سال ۲۰۱۴ آسیا که در آستانا قزاقستان برگزار شد به عنوان سومی دست یافت و همه چیز تا قبل از ورود تیم به فرودگاه امام خمینی(ره) عادی و طبیعی به نظر می رسید. محمد بنا در مسیر بازگشت به ایران با تمامی اعضا و همراهان تیم رفتاری معمولی و همیشگی داشت و هیچکس فکر نمی کرد او به محض پیاده شدن از هواپیما دوباره ساز جدایی و قهر کوک کند. به هر حال این اتفاق افتاد و آقای خاص بر خلاف همیشه بدون انداختن عکس یادگاری با طرفدارانش به سرعت چمدانش را بر داشت و با خودروی یکی از نزدیکانش فرودگاه را ترک کرد.
بعدها گفتند او با این کار قصد داشت نشان دهد با رسول خادم و سیاستهای دیکتاتوری رئیس فدراسیون مشکل دارد و به هیچ قیمتی دیگر حاضر به همکاری با او نیست. ضمن اینکه فرایند انتخابی تیم ملی و جایگزینی روند «انتخاب» به جای «انتصاب» چندان به مذاق او خوش نمی آمد، چراکه ترجیح می داد همیشه به روش گلخانهای، فرنگیکاران تیم ملی را پرورش دهد و سپس دستچین کند.
دوران قهر محمد بنا همچنان ادامه داشت تا اینکه آقای خاص دوباره از خانه نشینی خسته و پشیمان شد و با پادرمیانی گوششکسته های پیشکسوت و اعضای شورای فنی در روز پنجم مهر سال ۱۳۹۴ به عنوان سرمربی تا بازیهای المپیک، دوباره به تیم ملی بازگشت. بازگشتی که بسیاری از همراهان او بعدها گفتند ایکاش صورت نگرفته بود تا او همچنان با عدم قبول مسئولیت به عنوان مرد تاریخ ساز کشتی فرنگی ایران در اذهان ماندگار میشد.
به هر حال او این بار آمد. اردوهای متعددی برپا کرد و شاگردانش را به تورنمنت های مختلفی فرستاد. در نهایت در اقدامی عجیب تصمیمی گرفت با همان نسخه قبلی المپیک ۲۰۱۲ لندن و البته با همان ترکیب پیشین در المپیک بعدی یعنی ریو ۲۰۱۶ حضور یابد و افتخاراتش را تکرار کند، اما در نهایت نتیجه چیز دیگری بود. نتیجه ای که به ناکامی و ویرانی قصر آرزوهای آقای خاص و مردانش منتهی شد!
گفته می شد محمد بنا در اواسط روند آماده سازی تیم ملی برای المپیک ریو به خوبی به ریسک بالای بازگشت و انتظارات آنچنانی مردم و اهالی کشتی برای تکرار موفقیت المپیک لندن واقف بود و اتفاقا از هیچ اقدام و تصمیمی برای قهر دوباره دریغ نکرد، اما او این بار رسما در حضور رسانه ها و بزرگان کشتی، این مسئولیت را قبول کرده بود و به ناچار باید تا انتهای مسیر می رفت. مسیری که سرانجامش به شکست پیاپی شاگردانش در ریو و چشمان اشکبار خودش در حالی که به نرده های بیرون سالن تکیه کرده بود، ختم شد.
این سقوط قابل پیش بینی بود
محمد بنا سنگینترین ضربه در طول مسیر آشتی دوباره تا رسیدن به المپیک را از سوی مشاوران و نزدیکانش خورد. همان افرادی که بارها به او آدرس غلط دادند و چشمان او را به حقایق بستند. این افراد طوری با او رفتار کردند که انگار حرف او حجت بود و کسی نباید با نظر و خواسته هایش مخالفت می کرد. در این بین کسب عنوان قهرمانی در جام جهانی ۲۰۱۶ شیراز هم سراب دیگری برای آقای خاص و همکارانش شد. بنا در این مسابقات از بهترین نفرات خود بهره گرفت و در فینال توانست تیم بی مهره روسیه با نفرات چهارم یا پنجمش را با نتیجه قاطع ۸ بر صفر شکست دهد. بُردی که اطرافیان بنا آنچنان آنرا بزرگ کردند و به خود بالیدند که عامه مردم غافل از واقعیات موجود، آنرا فتح الفتوح آقای خاص و شاگردانش در برابر تزارهای قدرتمند تلقی کردند.
هیچگاه نباید فراموش کرد «گوگیاشویلی» سرمربی تیم روسیه بعد از تحمل این شکست تحقیرآمیز برابر ایران در شیراز صراحتا در جمع برخی خبرنگاران گفت: «عجله نکنید، چراکه تیم اصلی روسیه را در المپیک ۲۰۱۶ ریو خواهید دید!»
فرضیه توطئه و توهم دشمن تراشی
اوضاع به همین منوال می گذشت و شمارش معکوس تا المپیک ریو به سرعت ادامه داشت. محمد بنا این بار علاوه بر جنگ و ستیز با فدراسیون کشتی، با اکثر رسانه ها هم در افتاد و مدام بسیاری از رفقا و حامیان قدیمی خود را دشمنان امروزی خود خواند. او بارها گفت از کوچک خواندن تیم روسیه ای که در جام جهانی شکستش داده بسیار متعجب است و برخی می خواهند او و تیمش را خراب کنند. او حتی درب اردوی تیم ملی را هم به روی خبرنگاران و اهالی رسانه بست و اعلام کرد این جماعت تنها یک روز در هفته حق ورود به اردو و تهیه گزارش دارند. این اتفاق حتی همان تعداد محدود رسانه های حامی محمد بنا را هم دل آزرده کرد و حلقه حامیان او را تنگتر از قبل شد.
بنا دیگر آن بنای همیشگی نبود و زیر فشار توقعات بالا برای تکرار روزهای طلایی کشتی هر روز خسته و عصبیتر می شد. آقای خاص به خوبی می دانست، المپیک ریو در کارنامه او حکم مرگ و زندگی را دارد. حکمی که البته در نهایت به ضررش صادر شد و او را در سکوت و انزوا راهی خانه کرد.
بی توجهی به زنگ خطر
ناکامی ستارههای عنوان دار و مورد وثوق محمد بنا در رقابتهای گزینشی المپیک به عنوان زنگ خطری برای او بود. دردسر تازه ای که بر خلاف انتظارات او رقم خورد. حتی حمید سوریان، ژنرال هفت ستاره کشتی ایران و جهان تا آخرین مرحله نتوانسته بود سهیمه المپیک بگیرد و در نهایت در آخرین میدان گزینشی در ترکیه به شکلی عجیب و سوال برانگیز موفق به کسب سهمیه شد. امید نوروزی هم آن امید طلایی المپیک لندن قبلی نبود. انتخاب بشیر باباجانزاده هم در سنگین وزن برای خودش داستانی داشت و خیلی از کارشناسان این انتخاب را نقد کردند. با تمام این اتفاقات اما، نزدیکان و مشاوران بنا همچنان از تعریف و تمجید او و برنامه هایش دست بردار نبودند و آقای خاص با همین حمایت های پوشالی روزهای باقیمانده تا المپیک را سپری می کرد.
سرانجام المپیک فرا رسید، اما نتایج لندن کجا و ناکامی ریو کجا؟ تیم کشتی فرنگی ایران به یکباره مردان طلاییاش در المپیک قبلی را ناکام دید تا کابوس محمد بنا کامل شود و تیم مدعی و پرستاره ایران، بدون طلا و با دو برنز به تهران بازگردد. هر چند قاسم رضایی و سعید عبدولی در المپیک ریو برنز گرفتند ولی حجم انتقادات از تیم محمد بنا و عملکرد سوگلی های تیم او آنقدر بالا بود که حتی دو برنز المپیک هم به چشم عامه مردم نیامد.
محمد بنا و شاگردانش در المپیک ریو حتی سایه تیم قبلی هم نبودند. دیگر خبری از آن سوریان و نوروزی و رضایی آماده و قبراق نبود و حتی سعید عبدولی جنگنده هم با وجود کسب مدال برنز به گونهای وارد تشک میشد که انگار قرار است مثل همیشه حقش را بخورند!
فرنگی کاران المپیکی، نه تنها نتوانستند از اعتبار و آبروی افتخارات قبلی خود دفاع کنند، بلکه چهره لشگری از مردان خسته و بیرمقی را به نمایش گذاشتند که بیش از سه دقیقه توان مبارزه نداشتند و همگی به محض پایان تایم اول به حریفی دست و پا بسته و ناتوان برابر رقبا تبدیل می شدند.
باز هم قهر، ولی برای همیشه
محمد بنا بعد از این ناکامی تمام تقصیرها را بر گردن گرفت، اما باز هم صراحتا گفت در مدت زمان ۱۰ ماهه نمی توانست تیمی ۱۰۰ درصد آماده را مهیای المپیک کند.حرفی که منتقدان در پاسخ به او گفتند چرا قبل از قبول مسئولیت به آن اشاره نکرد. بنا حتی در برابر رسانه ها که در فرودگاه به سراغش رفتند اعلام کرد بزودی برای پاسخگویی در جمع خبرنگاران حاضر خواهد شد تا مسئولیت این شکست را رسما بر عهده گیرد. وعده ای که اما تا به امروز عملی نشد.
پس از بسته شدن پرونده المپیک برای کشتی فرنگی ایران، محمد بنا هم طبق سنوات قبلی دوباره ندای خداحافظی و استعفا سر داد، اما رفتن او این بار با دفعات قبل بسیار متفاوت بود. اول اینکه زمان قرارداد او تا المپیک ریو منعقد شده بود و عملا او بعد از المپیک، حکمی به عنوان سرمربی نداشت. دوم اینکه او بر خلاف همیشه به محض اعلام خداحافظی و رفتن به هیچ عنوان از سوی رسانه ها و دوستان قدیمی خود مورد حمایت قرار نگرفت و یکی از بی سر و صداترین خداحافظیهای خود را تجربه کرد. او در سکوت و انزوا به خانه بازگشت و اعلام کرد به دلیل شرایط سنی حتی در صورت تمایل هم قادر به ادامه همکاری نیست.
این بود پایانی سرد و خاموش برای مردی که طلاییترین شب ورزش ایران را رقم زد و تاریخ ساز شد. مردی که جبر زمانه انتقام سختی از او گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید