پایان تختی دراتاق ۲۳ هتل «آتلانتیک»

کد خبر: 613968

بارزترین خصوصیت تختی مردمی و برای مردم بودن، بود. او فردی متدین و در کارهای خیرهمیشه پیشقدم بود او پاتوقی با دوستان خود داشت که به خواسته‌ها و نیازهای مردم، از محل اعتباری که میان مردم از جمله خیرین داشت رسیدگی می‌کرد.

روزنامه ایران: بارزترین خصوصیت تختی مردمی و برای مردم بودن، بود. او فردی متدین و در کارهای خیرهمیشه پیشقدم بود او پاتوقی با دوستان خود داشت که به خواسته‌ها و نیازهای مردم، از محل اعتباری که میان مردم از جمله خیرین داشت رسیدگی می‌کرد. اما هرگز برای خود چیزی نخواست. شاید بیان خاطره‌ای از وی خالی از لطف نباشد. مرحوم تختی یک خودرو بنز داشت که از آلمان آورده بود و همیشه به یک مکانیکی که تعمیرگاه بنز بود و تعمیرکاران آنجا به وی و ورزش کشتی علاقه‌مند بودند می‌رفت.یک روز تعمیرکاران می‌بینند که تختی بدون ماشین آمده است از او پرسیدند که پس ماشینتان کجاست گفت از جلوی در خانه دزد برده و من هم جهت اطلاع به پلیس خبر دادم. تعمیرکاران از شدت علاقه‌ای که به وی داشتند ماشین خود را برای مدتی در اختیار او گذاشتند که برای رفت و آمد دچار مشکل نشود. یک هفته از این موضوع گذشته بود که نامه‌ای به‌دست او رسید وقتی نامه راخواند خندید، از او پرسیدیم چی تو نامه نوشته شده است، گفت که سارقان نوشته‌اند که برای تحویل ماشین به آدرس جاده قدیم کرج نزدیک کارخانه شیر پاستوریزه بیا.
برای همین من و چند نفر از افراد تعمیرگاه به همراه او به محل تعیین شده در زمان مقرر رفتیم و وقتی به محل رسیدیم ماشین را دیدیم که یک گوشه پارک شده است. تختی وقتی از ماشین پیاده شد و به سمت ماشینش رفت مثل ما خیلی متعجب شد. چون انگار برای وی یک بنز نو گذاشته باشند، چون ماشینش خیلی کهنه و خراب بود و چیزی که ما دیدم شبیه یک بنز نو بود. سارقان خیرانی بودند که یک نامه خطاب به تختی گذاشته، ضمن معذرت خواهی نوشته بودند که: ما فکر کردیم مناسب شما پهلوان یک کشور، داشتن یک خودرو خوب است و برای همین با جمع‌آوری پول‌هایمان توانستیم تا حدی ماشین شما را از کهنگی درآوریم و باید ما را ببخشید.
با دیدن آن نامه و خودرو نو شده تختی روبه من که عمو حیدر صدایم می‌زد کرد و گفت: در بازار تهران مکانی هست که برای کودکان یتیم لباس می‌دوزند آنجا برویم و معادل پولی که برای تعمیر خودرو داده‌اند برای کودکان لباس تهیه کنیم. درمورد فعالیت سیاسی آن مرحوم، باید گفت در آن مقطع زمانی، جبهه ملی مرحوم تختی را به سمت خود کشید. با آنکه این دست کارها که از نگاه دربار چندان برای یک ورزشکار اقداماتی خوشایند محسوب نمی‌شد اما باید گفت دربار با پهلوان تختی هرگز کاری نداشت.در چند بار دیدار با شاه، وی به طور مداوم از تختی و تمریناتش سؤال می‌کرد تا کوتاهی و وقفه‌ای صورت نگیرد. اما متأسفانه جبهه ملی از این مرد بزرگ سوء استفاده کرد.خاطرم هست که مسابقات سه جانبه بین ایران - بلغارستان و شوروی بود و شاپور غلامرضا برای دیدن این بازی آمده بود، با ورود وی مردم شروع به دست زدن کردند، اما جبهه ملی یکسری افراد را نیز بین تماشاچیان پراکنده بود که با ورود تختی به سالن تماشاچیان را وادار کردند تا نزدیک به 5 دقیقه دست بزنند و شعار دهند. این اقدام و اقداماتی از این دست باعث شد تا ساواک نیز وارد عمل شود و تا حدی در کارهای تختی دخالت کند، تا حدی که دیگر وقتی تختی برای انجام کار دیگران اقدام می‌کرد ساواک با ورود غیر مستقیم مانع انجام کار وی می‌شد. برخی افراد مرگ وی را گره خوردن با سیاست و برخی دیگر ناشی از اختلاف او با همسرش می‌دانند.

17 دی ماه سال 46 بود که غلامرضا در اتاق 23هتل آتلانتیک تهران که متعلق به یکی از دوستانش بود اقامت کرد و بعد دست به خودکشی زد. شب حادثه از طریق دوستان با خبر شدم و روز بعد به همراه محمد و حسین عرب که از همقطاران تختی بودند به غسالخانه امامزاده عبدالله رفتیم. بر خلاف خیلی از شایعاتی که در جامعه پیچیده بود که آثاری در بدن وی مشاهده شده که حاکی از قتل وی است به هیچ عنوان من چیزی ندیدم جز شکافی روی سینه که برای کالبد شکافی انجام شده بود. خاطرم هست که جبهه ملی در مراسم تشییع مرحوم تختی برخی دانشجویان را به شعار دادن تحت عنوان «خودکشی پهلوان شعار ننگین سال» تحریک کرده بودند. اما آنچه که مسلم بود وی از زندگی به خواسته خودش دست کشیده بود.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت