روزنامه ایران: سالها قبل وقتی ما بچه های روستا، آدمها را در تلویزیونهای کوچک و سیاه و سفید میدیدیم، تصور میکردیم از دنیای دیگری آمدهاند. چهرههای ورزشی که در مسابقات مهم میدیدیم، بازیگران سریالها، مجریها و... با خود میگفتیم که اینها کجا زندگی میکنند؟ چه میخورند؟ چقدر با ما تفاوت دارند؟ به هر حال هرچه بود، این تصورات ناشی از حماقت ما نبود، ناشی از رؤیاهایی بود که در رسیدن به آن جعبه جادو خلاصه میشد. آرزویی که دست نیافتنی به نظر میرسید، خصوصاً برای بچههایی که در دورافتادهترین استانهای کشور زندگی میکردند، دنیایی که انگار فقط متعلق به دیگران بود.
زمان گذشت، السیدیهای رنگی و باکیفیت جای تلویزیونهای سیاه و سفید را گرفت و تصورات ما هم از هنرپیشهها و ورزشکاران کمی منطقیتر و واقعگراتر شد. اما همچنان درخشش داخل قاب جادویی و حضور در رویدادهای بزرگی همچون جشنوارهها و المپیکهای ورزشی و... برای ما رؤیا بود. بدون شک المپیک یکی از بزرگترین و مهمترین رویدادهای ورزشی، فرهنگی و گاه سیاسی جهان است و حضور در این رویداد میتواند آرزوی هر انسانی باشد. از این رو طبیعی است که حضور به عنوان یک قهرمان در آن موفقیت بزرگی است و نیازمند سعی و تلاش فوقالعاده و موفقیت در مسابقات دشوار انتخابی .
چند شب پیش وقتی تصویر چهره آشنای هم محله ای خودم «علی هاشمی» (ملیپوش وزنهبرداری) را از قاب جادویی تلویزیون دیدم، حس و حال دیگری داشتم، آن هم در رویداد بزرگ المپیک.
او که مثل بسیاری از ما «ایلیاتی است، از تبار باران، اهل همین سنگلاخ ساده و ایل غریب افتاده...» او که در کنار ما رشد یافت و در همین هوایی نفس کشید که ما هم نفس کشیدیم، در استانی دورافتاده، روستایی کوچک با مردمانی زلال و دلنشین به نام «مورت» از توابع بخش چوار ایلام.
او که نشان داد روستایی بودن و نداشتن امکانات و دور بودن از پایتخت و... محدودیت نیست. این را همتیمیهای شایسته او هم بخوبی اثبات کردند. «کیانوش رستمی»- که با اقتدار اولین مدال طلای کاروان ایران را به دست آورد- هم پرورش یافته همان حوالی است، بزرگ شده اسلامآباد غرب، شهری کوچک در استان کرمانشاه، همچنین «سهراب مرادی» که او هم اهل روستای سده اصفهان است و پس از یک دوره حضور و کسب تجربه در المپیک قبلی با شایستگی و اقتدار توانست به مدال طلا دست پیدا کند و بسیاری دیگر از قهرمانان ارزنده ما که از روستاهای کوچک و دورافتاده به سکوهای قهرمانی رسیدند، آنها که ابتدا بر تمام دشواریها، محدودیتها و کمبودها غلبه کردند و به قلههای افتخار دست یافتند.
حضور این جوانان شایسته در المپیک حاوی پیامهای بسیاری است، اینکه میتواند الگوی خوبی برای جوانان و نوجوانان ما باشد که اهل هرکجای این خطه پهناور ایران باشند، اگر از همین امروز هم ورزش را به صورت جدی و حرفهای آغاز کنند، حضور در المپیک بعدی آرزوی محالی نیست. علی هاشمی 24 ساله، چهار سال پیش مثل همه ما رقابت وزنهبرداران ایرانی در المپیک را از قاب تلویزیون نگاه میکرد و کمتر کسی تصورش را میکرد در المپیک بعدی در پیش چشم میلیاردها نفر از جهانیان روی تخته برود و در کنار قهرمانهای نامدار رقابت کند ولی توکل، اراده و تلاش هر ناممکنی را ممکن میکند.
اینکه جوانی اراده کند، وزنهبرداری را از اتاقی کوچک و محقر در کوچه پس کوچههای روستایش آغاز کند و پس از یک سال به قهرمانی آسیا برسد، سپس در میدان جهانی حضور یافته و مجوز حضور در المپیک را به دست بیاورد، اتفاقی است که نشان میدهد مهم نیست کجا به دنیا بیایی، اراده و تلاش باشد، هیچ آرزویی برایت محال نخواهد بود.
افتخار بزرگی که کیانوش رستمی کسب کرد، سهراب مرادی که اولین مدال طلای استان اصفهان در المپیک را به دست آورد و حضور علی هاشمی و... میتواند نویدبخش موفقیتهای بیشتری در آینده باشد. به شرطی که کیانوش، سهراب، علی هاشمیها و سایر جوانان مستعد را تنها نگذاریم و حمایتشان کنیم، از آنها قدردانی کرده و دغدغههای زندگیشان را کم کنیم، امکانات لازم و از همه مهمتر آرامش روحی را برایشان مهیا کنیم و در کنار آنها روی استعدادهای جدید هم سرمایهگذاری کرده و با حمایت از آنها زمینه را برای حضور بیشتر و درخشانتر ورزشکارانمان در المپیکهای بعدی فراهم کنیم، آرزویی که دست یافتنی است.
دیدگاه تان را بنویسید