شهر آرا: تصور مردم از «روحانی»، فردی است که نمازجماعت اقامه میکند، به مسائل شرعی مردم پاسخ میدهد و درنهایت بر منبر وعظ مینشیند و سخنرانی میکند اما اگر این تصور درست هم باشد، محبعلی شادمهر، روحانی چهلوسهساله محله طبرسیشمالی، استثناست. او معلم پرورشی مدرسه است. کارگردانی تئاتر میکند و داور ممتاز کاراته است.
سالهاست که در حاشیه شهر باشگاه کاراته دارد و از همه مهمتر اینکه 25سال است این ورزش را بهصورت حرفهای دنبال میکند و بهقدری مقام آورده است که همه را به یاد ندارد. میگوید تا الان بیش از 400قهرمان و مربی، تحویل جامعه کاراته داده است و بهقدری عشق به این ورزش در وجودش ریشه دوانیده که حتی گردنبند همسرش را فروخته است تا باشگاه ورزشیاش را در حاشیه شهر تجهیز کند. این روحانی فعال محله طبرسیشمالی، اکنون مسئول سبکهای آزاد استان خراسان رضوی و سبک کنشینکان است. در ادامه، صحبتهای حجتالاسلام شادمهر را در گفتگو با ما را بخوانید.
قبیله طلاب معمولا وقتی ما روحانیها را میبینند، اولین چیزی که میپرسند، این است که چطور شد وارد عرصه طلبگی شدید. در پاسخ باید گفت که نخست باید علاقهای در فرد شکل گرفته باشد تا او را به سمت شغل یا حرفه یا هر عامل دیگری هدایت کند. طلبگی من هم از این قاعده مستثنا نیست. ازطرفی روحانی شدن و پوشیدن لباس پیامبر(ص)، نسلبهنسل در خانواده ما به ارث رسیده است. علاقه و عشق به طلبگی، خواهناخواه در وجود من شکل گرفت و به این سمت متمایل شدم و سال1366 وارد حوزه علمیه اماممحمدباقر(ع) مشهد شدم. ثمره ارتباط خوب و پایدار با نوجوانان اینکه در مسجد محل با نوجوانان ارتباط زیادی داشتم و برای آنها برنامههای زیادی تدارک میدیدم، باعث شده بود ارتباط من با این گروه سنی بسیار بیشتر از دیگران باشد. ازطرف دیگر سفرهای تبلیغی که در ماه مبارک رمضان و ماه محرم میرفتیم، سبب شد این رابطه با نوجوانان، قویتر و محکمتر از قبل شود تا اینکه در سال1370 معاون پرورشی وقت آموزشوپرورش استان خراسان که فعالیتهای من و چند تن دیگر از دوستانم را دیده بود، از ما دعوت کرد تا بهعنوان معلم پرورشی در مدارس مشهد مشغول به کار شویم. ازآنجاییکه
عشق به معلمی در وجودم ریشه دوانده بود، با کمال میل این پیشنهاد را پذیرفتم و الان حدود 25سال است که بهصورت غیررسمی، معلم پرورشی هستم و تاکنون در مدارس راهنمایی نوین و هشترودی و والفجر کار کردهام و اکنون در مدرسه علیبنابیطالب(ع) مشغول فعالیت هستم. معلم پرورشی با لباس روحانیت حضور روحانی در مدرسه آنهم بهعنوان معلم واقعا برای بچهها عجیب است و معمولا با دیدن ما در مدرسه، یکه میخورند. یادم هست روز اولی که قرار بود برای تدریس به یکی از مدارس بروم، مدیر مدرسه از من خواهش کرد که با لباس روحانیان وارد کلاس نشوم. وقتی دلیلش را جویا شدم، ایشان گفت شاید بچهها به شما و لباس مقدسی که تنتان دارید، بیاحترامی کنند و مشکلی برایتان درست کنند. گفتم من با لباس روحانیان به کلاس میروم و 90دقیقه تدریس میکنم و هیچ مشکلی هم بهوجود نمیآید و واقعا همینطور شد. ابتدای ورودم به کلاس، همه بچهها به قول معروف یکه خوردند و تعجب کردند اما همین که خودم را معرفی و از دانشآموزان درخواست کردم که آنها هم خودشان را معرفی کنند، کمکم به حضور من عادت کردند. این حضور با لباس روحانیان برای آنها خیلی جالب و دوستداشتنی بود و
اگر روزی من بدون لباس به کلاس میرفتم، اعتراض میکردند که چرا چنین کاری کردی و در طول این 20سال تدریس همیشه بازخوردها دربرابر حضور روحانی در مدرسه و کلاس درس مثبت بوده است. هنوز هم با بسیاری از دانشآموزانم که اکنون بزرگ شده و تشکیل خانواده دادهاند، ارتباط دارم، حتی آنهایی که خارج از کشور هستند. نوجوانی، بهترین دوره برای شکل دادن به هویت نوجوان است دوازده تا چهاردهسالگی یا همان دوره نوجوانی، از مقاطع حساس زندگی فرد است و چون بچهها در حالت دوگانگی قرار دارند و هنوز هویتشان شکل نگرفته است، بهراحتی مطالبی را که به آنها عرضه میشود، دریافت میکنند و آن را به بخشی از هویتشان مبدل میسازند. از طرف دیگر ارتباط گرفتن با نوجوان بسیار راحت است و بهسرعت میتوان با آنها دوست شد. همانطور که امامعلی(ع) در حدیثی میفرمایند: «العلم فیالصغر کالنقش فیالحجر»؛ (یادگیری در کودکی مانند نقاشی و اثر گذاشتن بر روی سنگ است). این دلایل دستبهدست هم داد تا من بهعنوان معلم ترجیح بدهم در مدارس راهنمایی کار کنم تا تاثیر بیشتری روی بچهها بگذارم و بتوانم تاجاییکه میتوانم، به شکلگیری هویت نوجوانان در قالبهای درست
کمک کنم. طلبه و صحنه من همانگونه که به ورزش علاقه دارم، هنر و بهویژه تئاتر را نیز بسیار دوست دارم و قبل از اینکه بهصورت حرفهای وارد وادی ورزش شوم، تئاتر کار میکردم. اواخر دهه60 با تیمور قهرمان، یکی از پیشکسوتان تئاتر مشهد، آشنا شدم و تئاتری را با برادرزاده ایشان کار کردیم و زمانی که استاد قهرمان علاقه من را دید، بسیار تشویقم کرد که این راه را ادامه بدهم. از آن روز به بعد کار تئاتر را هم کاملا جدی دنبال کردم و ادامه دادم، تاجاییکه چندین نمایشنامه و نمایشنامهخوانی که روی صحنه بردم، در سطح استان و شهر مشهد مقام کسب کرد. نمایش «کریمترین مردم» که مربوط به زندگی امامحسین(ع) بود، در جشنواره سوگوارههای محرم شهرداری مشهد حائز رتبه شد یا نمایشنامه «معجزه باران» که درباره زندگی حضرت رضا(ع) نوشته شده بود، در جشنواره آموزشوپرورش، در مشهد و استان مقام آورد. همچنین نمایشنامهخوانیهایی که اجرا کردیم، دو سال متوالی در استان مقام اول را کسب کرد اما آنچه برای همه تعجبآور و گاهی باورش سخت است، این است که فردی روحانی، کارگردان یا نویسنده این کارهاست؛ البته ناگفته نماند که از دل همین نمایشها استعدادهای
بسیاری کشف شد که بعضی از آنها اکنون مشغول فعالیت در زمینه تئاتر هستند. لزوم تجربه یک فضای جدید بعد از مدتی که از دوران طلبگیام گذشته بود، دنبال تجربه کردن فضای جدیدی بودم که بتوانم با کمک آن روی قشر جوان و نوجوان تاثیر بگذارم تا اینکه در سال1370 برادرم با ورزش کاراته، آشنایم کرد و فهمیدم که این همان چیزی است که من دنبالش بودهام و به همین دلیل آن را تا به امروز بهصورت حرفهای دنبال کردهام؛ البته من از فضای ورزش دور نبودهام و قبلا نرمشهای صبحگاهی و پیادهروی را نیز منظم دنبال میکردم. کاراته، ورزش خشنی نیست اخلاق در ورزش کاراته جایگاه والایی دارد، برخلاف ظاهرش که ورزشی کاملا خشن است. در این ورزش، روح فروتنی و تواضع در ورزشکار تقویت میشود و این دقیقا با آموزههای اسلامی مطابقت دارد و با وجود اینکه کاراته، ورزشی بومی نیست و از ژاپن وارد کشور شده است، من سعی کردهام ویژگیهای اخلاقیِ مثبتی را که در آن وجود دارد، برای شاگردانم در باشگاه برجسته کنم. آیتا... مروارید ورزش ما را تایید کردند روحانی بودن من با ورزشکار بودنم هیچ منافاتی ندارد. من حتی با لباس روحانیان به باشگاه میروم و همه شاگردانم و
خانوادههایشان این موضوع را میدانند و تاکنون بازخوردهای مثبتی دریافت کردهام. بارها پیش آمده است که والدین چه بهصورت مستقیم و چه غیرمستقیم از این موضوع ابراز رضایت کردهاند اما متاسفانه چندین سال پیش برخی روحانیان و حتی خانوادههای مذهبی، هجمهای علیه ما شروع کردند که کاراته، ورزش خشنی است و زدوخورد و آسیبدیدگی دارد و از شأن لباس روحانیت میکاهد و... . همان موقع با چند تا از بچههای مذهبیِ رزمیکار خدمت مرحوم حضرت آیتا... مروارید رسیدیم و این موضوع را مطرح کردیم. کاملا خاطرم هست که لباس کاراته پوشیدیم و در مقابل ایشان مبارزهای هم انجام دادیم. مرحوم مروارید فرمودند که خیلی هم خوب است و هیچ اشکالی ندارد. با وجود این متاسفانه هنوز هم برخی خانوادههای مذهبی به کاراته و کلا ورزشهای رزمی، بدبین هستند که من توصیه میکنم برای یکبار هم که شده، سری به باشگاه ورزشی معتبری بزنند و فقط نوع تمرین کردن این ورزشکاران را نگاه کنند تا همهچیز دستشان بیاید و بفهمند که این ورزش اصلا خلاف دین و شرع نیست. نخستین روحانیِ مبارز در مسابقات جهانی ژاپن بهدلیل علاقهای که به شرکت در مسابقات دارم، زمانی که از
مسابقات جهانی2015 کاراته در ژاپن مطلع شدم، تصمیم گرفتم در آن شرکت کنم. ازآنجاییکه حمایت مالی از ورزشکار در ایران معنا و مفهوم خاصی ندارد، کاملا با هزینه شخصی در این مسابقات شرکت کردم. من اولین روحانیِ رزمیکاری بودم که بهعنوان مبارز در مسابقات جهانی کاراته ژاپن حضور داشتم و توانستم عنوان جنگندهترین مبارز مسابقات را کسب کنم. متاسفانه در هیچیک از رسانههای استان، این موضوع انعکاس داده نشد و حتی هنگام ورود من و دوستان دیگرم به مشهد که با من در مسابقات شرکت کرده بودند، هیچ مسئول ورزشی استانی به استقبالمان نیامد. امسال دوباره دعوتنامهای از کمیته این مسابقات برای من آمده است که به لطف خدا بازهم شرکت خواهم کرد تا برای کشورم افتخار بیافرینم. درددلهایی از جنس رئیس سبکهای آزاد استان خراسان رضوی متاسفانه در کشور ما از ورزشهای رزمی هیچگونه حمایتی نمیشود و هیچکس قدمی برای رشد و توسعه این ورزشها برنمیدارد. مسابقه برگزار میکنیم ولی هیچ حامی مالیای پا پیش نمیگذارد تا بخشی از هزینهها را تقبل کند، درحالیکه ورزشهای رزمی بهمراتب کمهزینهتر از فوتبال است. اگر بخشی از مبالغی که شرکتهای غذایی
و صنعتی استان صرف تبلیغات تلویزیونی میکنند، در ورزشهای رزمی و باشگاههای وابسته به آن سرمایهگذاری کنند، تاثیر بسزایی بر فروششان خواهد گذاشت. خاطرم هست در مسابقاتی، یکی از شرکتهای غذایی استان از تیم ما و بازیکنانمان، حمایت کرد. حال با وجود اینکه چند سال از آن مسابقات گذشته است، هنوز هم بچهها از محصولات همان شرکت استفاده میکنند و مبلّغ برند آن شدهاند. این نشان میدهد که سرمایهگذاری در ورزشهای رزمی بدون تاثیر نیست. برای شرکت در مسابقات، شرکتکنندگان باید مبلغی را بهعنوان ورودی پرداخت کنند اما بچههای زیادی را میشناسم که توانایی پرداخت همین مبلغ ناچیز را هم ندارند و بسیار پیش آمده است که ورزشکار رزمیکارِ مستعدی که میتوانسته به مدارج بالا و حتی تیم ملی برسد، به همین دلایل ورزش را کنار گذاشته است. نهفقط شرکتها که حتی نیکوکاران هم میتوانند در این زمینه کمکحال باشند. اکنون افراد بسیار مستعدی در باشگاه خود من که در حاشیه شهر است، مشغول ورزش هستند که متاسفانه وضعیت مالی مناسبی ندارند. چه عیبی دارد که خیّری، بخشی از هزینههای آنها را تقبل کند؟ من از همه کسانی که کاری از دستشان برمیآید،
خواهش میکنم که در این راه قدم بگذارند و سعی کنند ورزشهای رزمی را تبدیل به ورزش همگانی کنند؛ زیرا این ورزشها معمولا کمخرج است و مهمتر اینکه ورزشی بازدارنده است و آنقدر فرد را مشغول میسازد که توان فکر کردن به موادمخدر و هر فساد دیگری را از او میگیرد. طلب آمرزش آنها برایم کافی است هیچوقت از حضور در این راه پشیمان نیستم و نخواهم شد؛ چون تاثیر کاری را که میکنم، مشاهده کردهام. وقتی میبینم از طریق ورزش توانستهام سبب رشد اخلاقی یک نفر بشوم و به او یاد بدهم به جای اینکه قهرمان باشد، پهلوانی کند و مهمتر اینکه تصویر روحانیت را در ذهن جوان و نوجوان تغییر دهم، در هدفی که دارم، مصممتر شوم. اینقدر این رابطه خوب من با بچهها و شاگردانم گسترده شده است که گاهی بهسبب مشکلی که در منزل برایشان پیش میآید، من مرجع حل اختلافشان میشوم، حتی آنهایی که ازدواج کرده و تشکیل خانواده دادهاند. اینها برای من باارزش است و همین برایم کافی است که وقتی از دنیا رفتم، یک نفر از این بچهها بگوید خدا رحمتش کند. پایش اخلاقی در باشگاه کاراته شرایط ورودی باشگاه من، کمی با دیگر باشگاهها متفاوت است. برخورد با
پدر و مادر اولین چیزی است که برای من مهم است و پیوسته پیگیر این مسئله هستم که شاگردان باشگاهم، رفتارشان در خانه چگونه است. مسئله بعدی که برای عضویت در باشگاه مهم است، مسائل مذهبی است و در درجه بعدی، درس بچههاست. بچههایی که وارد باشگاه میشوند، هیچوقت احساس غربت نمیکنند؛ به این دلیل که در بدو ورودشان، من بهعنوان مربی و بعد دیگران بهعنوان همکلاسی، باب رفاقت را باز میکنیم و همین موضوع سبب میشود دوستیهایی میان بچههای باشگاه من شکل بگیرد که تا سالهای سال ادامه دارد. همچنین بچهها هرازگاهی از نظر اخلاقی، پایش میشوند و من در مقابل همه از آنها بهخاطر رفتار خوبشان با والدین و همسرشان به روشهای گوناگون تجلیل میکنم. این حرکت، اثرگذار است و باعث میشود که درست رفتار کردن و اخلاق پهلوانی در فرد نهادینه شود و دائم دنبال این باشد که مشکلات اخلاقیاش را بهبود ببخشد تا تشویق شود. برای همین است که معمولا افرادی با شخصیت پرخاشگر وارد باشگاه میشوند ولی بعد از مدتی تبدیل به انسانی فروتن میشوند که این همان اخلاق پهلوانی است. حاشیهای مهمتر از متن! سالهای زیادی است که در حاشیه شهر و مناطق کمبرخوردار
فعالیت ورزشی و باشگاهداری میکنم. با وجود اینکه این امکان برایم وجود داشته است که در مناطقِ مرفهتر شهر کار کنم، مناطق کمبرخوردار را ترجیح دادهام؛ زیرا معتقدم بچهها در حاشیه شهر بیشتر به ورزش نیاز دارند. آنها تفریح دیگری ندارند و علاوه بر این بیشتر آنها مستعد هستند. من حتی سعی میکنم در کنار ورزش از نظر فرهنگی هم روی این بچهها کار کنم؛ مثلا احکام شرعی و مسائل اعتقادی را مطرح میکنم. فرهنگ شهروندی را به آنها آموزش میدهم و موضوعاتی از این نوع که به ارتقای سطح فرهنگی این بچهها بینجامد. این روش تاکنون تاثیرگذار بوده است و امیدوارم فرد یا افرادی پیدا شوند و روی این بچهها سرمایهگذاری کنند. آمادگی برای راهاندازی ورزش همگانی در بوستان یاس صبحها که برای تمرین روزانهام به بوستان یاس میروم، واقعا حسرت میخورم که شهرداری چنین بوستان مناسبی را در این منطقه از شهر احداث کرده است، اما مردم از آن استفاده نمیکنند. من این آمادگی را دارم که با مشارکت و اطلاعرسانی شهرداری، نرمشهای صبحگاهی و ورزشهای همگانی را برای آقایان در این بوستان آغاز کنم و با شناختی که از مردم این محله دارم، مطمئنم که
از این برنامه استقبال میکنند، حتی در بلندمدت میتوان کلاس ورزشهای رزمی را هم در همینجا به شیوه ورزشهای همگانی برگزار کرد.
دیدگاه تان را بنویسید