رمزگشایی جلال چراغپور از شکست پرسپولیس در فینال آسیا
جلال چراغپور کارشناس با دانش فوتبال ایران در گفتگو با سایت فردا درباره فینال لیگ قهرمانان آسیا و شکست تلخ پرسپولیس تحلیل جالبی ارائه میکند.
این کارشناس فوتبال کشورمان تحلیل خود را اینگونه آغاز میکند: قبل از اینکه درباره فینال لیگ قهرمانان آسیا صحبت کنیم بد نیست با این مقدمه وارد تحلیل شویم که بدانیم اساسا چه تفاوتی میان تحلیل پیش از مسابقه و تحلیل بعد از مسابقه وجود دارد؟ در تحلیل پیش از مسابقه شما نیاز دارید که درباره دو تیم اطلاعات کافی داشته باشید. شما محکوم به کشف نقطه ضعفها و نقطه قوتهای دو تیم هستید تا بتوانید بر اساس دانستههای مستند و علمی تان یک تحلیل کارشناسانه ارائه کنید. اما تحلیل بعد از مسابقه بسیار متفاوت است و دیدگاهها با تنوع بسیار زیادی مطرح میشود. به عنوان مثال یک فردی میگوید شرایط آب و هوایی علیه تیم بازنده بود و فرد دیگری میگوید تیم بازنده بازیکنان کلیدی اش را در اختیار نداشت یا اینکه گفته میشود تیم بازنده به دلیل نبود امکانات و تجهیزات روز دنیای فوتبال دچار اشتباهاتی شد و فینال را باخت. با همه اینها تصور میکنم که مشتری تحلیل پیش از بازی بیشتر است، چون قرار است با یک مجموعهای از دلایل علمی روبرو شود. با این حال من به شخصه سعی کردم با یک تاخیر چند روزه فینال لیگ قهرمانان آسیا را به شکلی دقیق مورد آسیبشناسی قرار بدهم تا در دام بعضی از رفع اشکالهایی که معمولا در چنین مواقعی مطرح میشود، گرفتار نشوم؛ حرفهایی از این دست که آب آشامیدنی یا غذا مسموم بود یا پرسپولیس از شرایط بازی دور شده بود یا.
نکته اول؛ فینال فقیرانه آسیا جلال چراغپور با اشاره به این مطلب که فینال لیگ قهرمانان آسیا فقیرانه و ضعیف برگزار شد، خاطرنشان میکند: به نظرم فینال آسیا بسیار حقیرانه و ضعیف برگزار شد. این ضعف را دو تیم ایرانی و کرهای به این فینال بخشیدند. یعنی هر دو تیم در فقر فینال لیگ قهرمانان آسیا نقش به سزایی داشتند. ما در فینال آسیا شاهد راه رفتن کبک و زاغ بودیم؛ جایی که پرسپولیس و اولسان خواسته یا ناخواسته در حال ضربه زدن به فوتبال بودند. این دو تیم در واقع آمده بودند تا ادای فینالهای اروپایی را دربیاورند. یعنی ما شاهد تقلید ناشیانهای از فوتبال روز دنیا بودیم. اما چرا دو تیم را به تقلید متهم میکنیم؟ پاسخ روشن است. شما در بازی فوتبال سادهترین موضوع را چه امری میدانید؟ من به شما میگویم پاس؛ شکل پاس دادن و نحوه پاس دادن، دریافتها و ارسالهای توپ سادهترین موضوعهای بازی فوتبال اند. حالا اگر دریافتها و ارسالهای توپ در جایی که انتظار داریم به خطر یا تهدید جدی علیه حریف مان تبدیل شود به شکل دیگری تبدیل شود چه اتفاقی برای آن بازی رخ میدهد؟ باز هم پاسخ روشن است؛ آن بازی دیگر بازی به معنای GAME نیست. این بازی با توپ است. یعنی بیش از ۶۵ درصد زمان بازی صرف همین موضوع میشود؛ "بازی با توپ". در چنین وضعیتی شما نمیتوانید دو تیم را سرزنش کنید که چرا سعی نمیکنند به محوطه جریمه یکدیگر وارد شوند. چون اساسا دو تیم هدف شان نزدیک شدن به دهانه دروازه یکدیگر نیست بلکه هدف اصلی بازی با توپ است. او ادامه میدهد:، اما باید به شما توضیح بدهم که چرا فینال آسیا را بسیار فقیرانه و ضعیف دیدم. به همین منظور باید بدانیم که "GAME" با "PLAY" فرق دارد. در طول زمان بازی انتظار داشتم که دو تیم از "پلی" فاصله گرفته و به سمت "گیم" بروند. فرق این دو هم این است که در "پلی" شما فقط به توپ ضربه میزنید که یک کاری انجام داده باشید، اما در "گیم" شما باید فوتبال را با تمام قوارههایش اجرا کنید؛ بنابراین ما چیزی به عنوان نقشه رسیدن به دروازه حریف را از دو تیم فینالیست آسیا ندیدیم، چون این فینال از "ریتم گیم" خالی بود. در چنین وضعیتی است که شما تا دلتان بخواهد پاسهای مرده میبینید. تا دلتان بخواهد مکث میبینید. پاسهای تکراری میبینید. چرا؟ چون بازیکنان بازی با توپ مرده را در دستور کارشان قرار داده اند. اتفاقا روی همین "دد بال" یا "توپ مرده" بود که اولسان مهدی عبدی را در موقعیت گلزنی قرار داد و یک گل هم دریافت کرد. نکته دوم؛ افول مهارت این کارشناس فوتبال ایران با اشره به موضوع تکنیک میگوید: تکنیک دو جا تعریف میشود. اول: شما تنها هستید. یاری دور و بر شما نیست؛ بنابراین راحتید. روپایی میزنید. توپ را بالای شانههای تان میاندازید و به طور کلی حرکتهای فردی را روی توپ پیاده میکنید؛ این در واقع استیل شما است. اما وقتی یاری مقابل شما قرار بگیرد و قرار باشد در فضا و زمان خاصی همان حرکتی که قبلا به تنهایی انجامش داده بودید را تکرار کنید آن وقت شما به مهارت هم نیاز دارید. یعنی شما استیل تان را باید با مهارت تان جمع کنید تا بتوانید از آن موقعیت با موفقیت بیرون بیایید. از چراغپور میپرسیم آیا به دلیل نداشتن همین مهارت بود که پرسپولیس دو گل ساده دریافت کرد که وی اینگونه پاسخ میدهد: اتفاقا میخواهم راجع به گلهایی که پرسپولیس دریافت کرد صحبت کنم. موقعیتی که بازیکن ما در منطقهای خطرناک قرار گرفته و حریف هم کاملا مترصد فرصت است تا به تیم ما ضربه بزند. اما همین جای بحث بد نیست به لیگ فوتبال خودمان گریزی داشته باشیم؛ بازیهای لیگ خودمان را مرور کنید. قطعا به یک جواب میرسید؛ ما لیگ بسیار کم فشاری را برگزار میکنیم. بازیهایی بدون فشار یا قیمتهایی بسیار بالا. در واقع بازیکنان در لیگ فوتبال ایران بیشتر تمرکزشان این است که با یکدیگر برخورد جدی نداشته باشند. درست مثل ماشینهای گران قیمت و لاکچری چند میلیاردی که فاصله ۵۰ متری شان را با بقیه ماشینها حفظ میکنند تا مبادا گل گیرشان به جایی بگیرد و خسارت بالایی ببینند؛ بنابراین خروجی این فوتبال چیست؟ فوتبالی که هیچ فشاری روی بازیکن نیست، اما قیمتها بسیار بالا است. نتیجه اش یک چیز است؛ "افول استیل فول نس" یعنی "سقوط مهارت در اوج انجام". اتفاقی که برای مهدی شیری رخ داد. اگر در لیگ ما فشار بالایی وجود داشت و مهارت در اوج انجام در دستور کار قرار میگرفت بازیکنان ما به خوبی متوجه میشدند که چه زمانی باید از زمین بلند شوند و چه زمانی باید توپ را قطع کنند و چه زمانی باید خطر را از محوطه جریمه رفع کنند. نکته سوم: مردن از ترس مردن آیا پرسپولیس از ترس باختن بود که فینال را به اولسان هیوندای کره جنوبی باخت؟ این سوالی است که چراغپور اینگونه بدان پاسخ میدهد: چیزی که بیش از اندازه تمام مهارت را تحت تاثیر قرار میدهد انگیختگی است. انگیختگی نیز به دو شکل مثبت و منفی وجود دارد؛ انگیختگی مثبت یعنی جنگنده بودن، رونده بودن، شجاعت، خلاقیت، عبور کردن از حریف، مغلوب کردن حریف زمانی که توپ را در اختیار دارد و ... انگیختگی منفی چطور؟ یعنی ترس، یعنی بازیکن اعتماد به نفس ندارد. یعنی بازیکن به دلیل ترسی از که از جریان بازی دارد توپ را سریعا به همبازی اش پاس میدهد که در واقع توپ را پاس نمیدهد؛ ترس خودش را به همبازی اش پاس میدهد و تنها یک روان شناس ورزشی است که میتواند انگیختگی منفی را به انگیختگی مثبت در یک تیم فوتبال تبدیل کند. ما انگیختگی منفی را حتی با چشم غیرمسلح نیز میتوانستیم در ساق بازیکنان پرسپولیس ببینیم. جایی که بازیکنان برای رفع مسئولیت پاس میدادند نه برای شکل گرفتن یک اتفاق یا موقعیت خطرناک روی دروازه حریف. او ادامه میدهد: شما اگر دقت کرده باشید رمضانی تقریبا ۱۷ دقیقه بازی کرد، اما پایش به توپ نخورد. مهدی عبدی هم در خط حمله اصلا تغذیه نشد. چون بازیکنان میانی نمیتوانستند بازیسازی کنند و ارسالهای دقیقی داشته باشند. میانه از کار افتاده بود. انگار توپ آن قدر داغ شده بود که پای بازیکنان را میسوزاند. چراغپور تنها یک بازیکن را از این قاعده مستثنی میکند. او میگوید: باید به شما بگویم که تنها یک بازیکن در پرسپولیس توپ را همان توپ تهران میدید و به راحتی به آن ضربه میزد و آن بازیکن کسی نبود جز بشار رسن. او راحت بود و خوب هم بازی کرد. این کارشناس فوتبال در پایان تاکید میکند: شاید وقتی فینال آسیا در حال انجام بود خیلیها مرتب از خودشان این سوال را میپرسیدند؛ کجا است پرسپولیسی که قاتل تیمهای بزرگ غرب آسیا شد و البته جوابهایی که من پیدا کردم فعلا این سه نکته است.
دیدگاه تان را بنویسید