صیّاد را هدر ندهیم؛ صیّاد را روایت کنیم

کد خبر: 935420

خبر ساخت سریال شهید صیّاد شیرازی، چند سالی است که در رسانه‌ها مطرح شده است. سال گذشته فیلم‌نامۀ سریال با حضور جمعی از برترین مسئولان نظامی رونمایی شد و قرار شد فرایند ساخت این سریال ادامه پیدا کند. امید است این یادداشت که به‌مناسبت بیستمین سالگرد شهادت صیّادِ دل‌ها منتشر می‌شود، کمکی کند ولو اندک، به هرچه بهتر ساخته‌شدن این سریال.

صیّاد را هدر ندهیم؛ صیّاد را روایت کنیم

پایگاه خبری فردا؛ محمدجواد کربلایی نوشت: خبر ساخت سریال شهید صیّاد شیرازی، چند سالی است که در رسانه‌ها مطرح شده است. سال گذشته فیلم‌نامۀ سریال با حضور جمعی از برترین مسئولان نظامی رونمایی شد و قرار شد فرایند ساخت این سریال ادامه پیدا کند. امید است این یادداشت که به‌مناسبت بیستمین سالگرد شهادت صیّادِ دل‌ها منتشر می‌شود، کمکی کند ولو اندک، به هرچه بهتر ساخته‌شدن این سریال.

تصاویری که به‌سختی می‌توان تغییرشان داد

خلق اثر هنری دربارۀ زندگی بزرگان و به‌ویژه شهدا، پیچیده و توان‌فرساست؛ چنانکه راه‌رفتن بر لبۀ تیغ دشوار است و هرکسی را یارای آن نیست. این ماجرا در آثار سینمایی و تلویزیونی، بیشتر تشدید می‌شود. چنین آثاری معمولاً تولید پرهزینه‌ای دارند و برای پخش یا اکران آثار پرهزینه، تلاش بسیاری می‌شود تا هرچه بیشتر دیده شوند. با این وصف، تصاویر یا به تعبیر دقیق‌تر، بازنمایی‌ها و روایت‌های ارائه‌شده از شخصیت‌ها یا وقایع یا حوادث تاریخی در این آثار، در ذهن مخاطبان ماندگار شده و به‌سختی می‌توان تغییرشان داد.

آغاز نبرد روایت‌ها

فرض کنید دربارۀ یک شخصیت بزرگ تاریخی، سریالی چندده‌قسمتی ساخته شده است. تلویزیون به‌مثابۀ پرمخاطب‌ترین رسانۀ تصویری در کشور ما، تصویری را که با پخش چنین سریالی، از آن شخصیت ارائه می‌دهد، در ذهن بسیاری از مردم ماندگار می‌کند؛ حتی اگر این سریال بسیار ضعیف بوده باشد. ضعف یا قوّت یک اثر تلویزیونی، حتماً در استقبال مخاطبان مؤثر است؛ اما تلویزیون مختصاتی دارد که به‌دست‌آمدن کمینه‌ای از ماندگاریِ تصویرِ ارائه‌شده را گریزناپذیر می‌کند و این کمینه، چندان هم ناچیز نیست. حتی اگر مدتی بعد، اثر قوی‌تری از آن کار ارائه شود، تصویر جدید به‌سادگی جایگزین تصویر قبلی نخواهد شد. اینجاست که تازه نبرد روایت‌ها و بازنمایی‌ها از یک شخصیت واحد آغاز خواهد شد. تصویر دوم، چه بسا با بیشترین تلاش و بهترین نتیجه هم نتواند به‌تمامی جای تصویر قبلی را گرفته و تمام آثار سوء آن را ریشه‌کن کند. هرچه روایت اول، بیشتر دیده شده باشد، نبرد روایت‌ها نیز پیچیده‌تر و پرهزینه‌تر و کم‌نتیجه‌تر خواهد بود.

دشورایِ روایتِ یک شخصیت پیچیده و چندوجهی

شهید علی صیّادشیرازی، نه‌فقط به‌عنوان یکی از مهم‌ترین فرماندهان نظامی ما، بلکه مهم‌تر از آن، به‌مثابه یکی از خاص‌ترین و مستحکم‌ترین فرزندان خمینی کبیر، شخصیتی است بسیار پیچیده و چندوجهی که روایت‌کردنِ آن، دشواری‌های عدیده‌ای دارد.

صیّاد، عالی‌ترین سطوح آموزشی را در رژیم طاغوت تجربه می‌کند و برای آموزش به آمریکا هم می‌رود و جزء باسوادترین نیروهای ارتش بوده و هست. در همان رژیم هم مطرود و سپس زندانی می‌شود. از سویی بعد از انقلاب هم در زمان ریاست‌جمهوری بنی‌صدر، دادگاهی و خلع‌درجه و اخراج می‌شود؛ اما با سرافرازی دوباره برای خدمت به انقلاب به ارتش بازمی‌گردد. او از مهم‌ترین افرادی است که دغدغۀ رفع اختلافات ارتش و سپاه را داشته و در این راه مرارت‌های بسیار می‌کشد. با همۀ این حرف‌ها، هیچ‌گاه ولو اندکی دچار تردید نمی‌شود.

صیّاد مردمی بود، زمانی که مردمی‌بودن مُد نبود

او هر هفته به نمازجمعه می‌رود و در بین مردم عادی می‌نشیند. فکرش را بکنید، جانشین ستاد کل نیروهای مسلح که به‌لحاظ سازمانی سطحی بالاتر از وزیر دارد، در بین مردم عادی می‌نشیند. حواس‌مان هست؟ صیاد سال 1378 شهید می‌شود؛ یعنی دقیق بیست سال پیش. ما اما به‌تازگی به فکر افتاده‌ایم که نرده‌های نمازجمعه را حذف کنیم؛ که البته هنوز فراوان هستند آقایانی که از نشستن کنار مردم فراری‌اند. تعبیر امروزی‌اش این‌طور می‌شود که صیّاد مردمی بود، زمانی که مردمی‌بودن، مُد نبود. او محافظ نداشت، زمانی که محافظ‌نداشتن، مُد نبود. راستی، مگر الآن مُد است؟ کاش بود. او که می‌بایست حفاظت می‌شد، نشد و حالا آن‌ها که نباید حفاظت شوند، چه گروه‌ها و دم‌ودستگاه‌هایی که نه برای حفاظت، بلکه برای تشریفاتِ خود فراهم کرده‌اند.

صیّاد از مهم‌ترین افرادی است که در مقابل مجاهدین خلق که با نفاق به جان مردم افتاده‌اند، ایستادگی کرده و در نهایت توسط همان منافقان به شهادت می‌رسد. اخلاق او در فضای کاری و خانوادگی هم که مثال‌زدنی است. از این دست نکات، کم نیست برای گفتن. حال چطور می‌توان این شخصیت چندوجهی پیچیده را روایت کرد؟ این شخصیت را چطور می‌توان با روایتی درست و کامل، آجر به آجر خلق کرد، به تصویر کشید و در ذهن مخاطب ماندگار کرد؟ آیا با به‌تصویرکشیدن خاطره‌هایی که ربط‌شان به یکدیگر مشخص نیست، کاری از پیش می‌رود؟ آیا همین که بگوییم صیّاد خیلی آدم خوب و متواضع و بااخلاقی بود، مشکلی از جامعۀ ما حل می‌کند و روایتی از تاریخ و شخصیت‌های بزرگ تاریخی ما ارائه می‌دهد؟ شاید نتوان انتظار روایت کاملی را داشت. اما حتماً باید انتظار روایت‌کردن را داشت و انتظار درست‌بودنِ آن روایت را نیز. کامل‌بودنِ روایت هم پیشکش.

ارائه‌نکردن روایت، نقض غرض است

ای کاش سریال صیّاد طوری نوشته شده باشد و طوری ساخته شود که اساساً نیازی به بازروایی آن نباشد که بعدها به نبرد روایت‌ها برسیم و هنرمند دیگری با تصویر دیگری وارد این کارزار شود و به چگونگی جایگزینی تصویر جدید در حافظۀ تاریخی جامعه و به چگونگی پیروزی در این نبرد فکر کند. ای کاش تصویری که ارائه می‌شود، از همان ابتدا یکّه‌تاز میدان باشد.

درست است که زیادی سخت‌گرفتن، ممکن است کار را بی‌سرانجام کند و نتیجه‌ای حاصل نشود. اما ساده‌سازی و سردستی‌گرفتنِ زیادی هم نقض غرض است. اگر بناست ابعاد یک شخصیت تاریخی را به بهترین شکل بازنمایی کنیم تا تاریخ را روایت کرده و کمکی به اوضاع اجتماعی‌مان بکنیم، چطور می‌توانیم ساده‌انگارانه و با عجله از مسئله روایت، چشم‌پوشی کنیم؟ شاید انتظار روایت درست و کامل، زیادی سخت‌گرفتن باشد؛ اما انتظار روایتِ درست، به‌جا و لازم است.

تجربۀ درس‌آموزِ یک سریالِ بی‌روایت

یکی از شهدایی که تصویر بازنمایی‌شده از او در رسانه ملی، محل چالشی جدی است، خلبان شهید عباس بابایی است. «شوق پرواز»، سریالی بود پرهزینه که در بیش از بیست قسمت، مخاطبان بسیاری را با خود همراه کرد. بازی شهاب حسینی نیز بر مخاطبان سریال افزوده بود و مهم‌تر آنکه نام عباس بابایی، خواه‌ناخواه بسیاری از مردم را با این سریال همراه کرده بود. اما این سریال، به‌رغم هزینۀ بسیار، روایت مشخصی از بابایی ارائه نکرد. شاید باید بگوییم اصلاً روایتی ارائه نکرد و اصلاً بحث بر سر روایت خوب یا بد نیست. آنچه در زندگی شهدا مهم است، سلوک آن‌هاست. اگرنه، ارائۀ مجموعه‌خاطراتی از شهدا که چفت‌وبست درستی هم ندارد، شاید تا حدی مخاطب را با خود همراه کند، اما آن‌چنان که باید، بر روند زندگی مردم اثرگذار نیست و چه بسا گاهی ذهن‌ها را هم مشوّش کند.

اگر قرار نیست با ارائۀ تاریخ به شکل‌های مختلف از جمله با ساخت چنین آثاری، تلاش کنیم برای تغییر و اصلاح مشکلات و رویّه‌های غلط فردی و اجتماعی، پس ما از تاریخ چه می‌خواهیم؟ اگر چنین نگاهی نداریم، آیا چنین هزینه‌هایی، به هدر نمی‌رود؟ و اگر نگاه ما این نیست، پس بهتر نیست تلاش کنیم روایت و آن‌هم روایتی درست از شهدا ارائه دهیم؟ این سریال می‌توانست سلوک شخصیت بابایی را برای مخاطب با دقت روایت کند؛ اما آنچه محقق شد، مجموعه‌ای از خاطره‌ها بود که شاید بی‌نسبتی آن‌ها با یکدیگر، فیلم‌نامه‌نویس را ناچار کرده بود ستاره اسکندری را در نقش یک خبرنگار وارد داستان کند و ماجرا را به این شکل در رفت‌وآمد بین حال و گذشته پیش ببرد. جالب آنکه غیرجذاب‌ترین بخش‌های فیلم نیز همان سکانس‌های زمان حال بود. نبودِ روایت در این فیلم، بسیاری از همان خاطره‌های حاضر در فیلم‌نامه را نیز دچار معنازدایی کرده بود. خوب‌بودنِ شهدا به‌معنای کلّی، برای مخاطب چیزی را روشن نمی‌کند. سلوک شخصیت‌هاست که به هریک از ما تلنگر می‌زند. خاطره‌ها و تک‌تک کنش‌ها و واکنش‌های شهدا در نسبت با آن سلوک است که معنادار می‌شود. اگر از زندگی این شخصیت‌ها، روایت ارائه نکنیم، بیان این خاطره‌ها، جایگاه و معنای حقیقی خود را نخواهد یافت.

شاید هنوز زمانی برای اصلاح باشد

این حرف‌ها نه برای تخطئۀ «شوق پرواز»، بلکه برای کمک به سریال شهید صیاد شیرازی است که اتفاقاً نویسندۀ هردو کار، جناب فرهاد توحیدی هستند. ایشان و دیگر عوامل «شوق پرواز» حتماً نزد پروردگار مأجورند؛ اما چه بهتر که حالا با پشتِ‌سرگذاشتن تجربۀ درس‌آموز قبلی، در این سریال کار بزرگ‌تری انجام بدهند و روایت درستی از این شخصیت مهم تاریخ انقلاب اسلامی ارائه بدهند. اصلاح فیلم‌نامه تا مراحل پایانی ساخت سریال نیز ادامه دارد. ان‌شاءالله این کار به بهترین شکل نوشته شده و به بهترین شکل هم در حال ساخت است؛ اما اگر نقصی هم هست، شاید هنوز زمانی برای اصلاح باشد.

گزیدۀ این مطلب امروز در روزنامۀ «صبح‌نو» منتشر شده و پایگاه «فردا» نسخۀ کامل آن را منتشر کرده است.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت