شورای انقلاب فرهنگی شورای انحطاط و اضمحلال فرهنگی است
من در دانشگاه تهران جلوی اساتید و دانشجویان که دختر آقای شریعتی هم آنجا بود گفتم: این وضعیت نکبتبار فرهنگی ایران است. شورای انقلاب فرهنگی که در واقع شورای انحطاط و اضمحلال فرهنگی است چهل سال با این مملکت چه کرده؟ این وضع فاجعهآمیز دانشگاه است. هر کتابی جلوی دانشگاه تهران فروخته میشود ، چه دینی و چه غیر دینی برای دوران شاه است.
پایگاه خبری تحلیلی فردا:
ابراهیم فیاض را بیشتر با اظهارات جنجالی و بیتعارف بودن او میشناسند. نوع خاص حرف زدن و پوشش او که با صحبتهای اغلب جنجالبرانگیز همراه است او را تبدیل به چهرهای خاص در رسانهها کرده است.
میگوید هم جامعهشناسی میخواند هم فیزیک و ریاضی و فلسفه و شهرسازی و حتی پزشکی و اعتقادی به تخصصی بودن علوم ندارد و فکر میکند که دوران تخصص در جهان امروز تمام شده است. گزیده گفتگوی او با انصاف نیوز را می خوانید.
**کتاب میخرم و دانلود میکنم و میخوانم. به سه زبان اروپایی یعنی آلمانی و فرانسوی و انگلیسی و همینطور عربی و فارسی کتاب میخوانم. الان فلسفه میخوانم و به مردمشناسی و جامعهشناسی ارتباطش میدهم. سعی میکنم موضوعات خودمان را با این فلسفهای که با مردمشناسی و جامعهشناسی به جامعه مربوط میشود ببینم و با ساختار رسانهای آن را توضیح دهم. من ریاضی هم میخوانم، کتابهای آلمانی ریاضی سفارش دادهام. فیزیک و معماری و شهرسازی هم میخوانم. هشت سال عضو شورای راهبری شهر مشهد بودم که کتاب آن را کامل پیاده کردم و قرار است چاپ کنیم: فرهنگ شهری و شهر فرهنگی. اعتماد به نفس داشته باشید، همه چیز اولش سخت است. یکی از چیزهایی که شما به آن عادت ندارید خواندن همه چیز است.
**یک روز با محمدرضا بهشتی در موسسهی ارغنون نشسته بودیم گفتم: ببین آقا محمدرضا! من چون جاهلم، شجاعم. آدمهای دانا ترسو هستند اما من نادان و شجاعم، حرف میزنم و از کسی نمیترسم. حتی اگر سید جواد طبابایی باشد که چند روز پیش او را جلوی دانشگاه دیدم از روبهروی هم رد شدیم و من واقعا نشناختم رد شد و یک متلک بار من کرد (با خنده) حافظهاش از من بهتر بود تازه متوجه شدم که او سید جواد طبابایی بود. آنقدر به خودم مشغولم که واقعا ذهنم به شخص دیگری نمیرسد. یک بار در نمایشگاه دیدمش و یک چیزی بارش کردم او هم جلوی دانشجویان شروع کرد به خندیدن. گفتم برو اشرافزاده! بچه تبریز! خودت اشرافزاده هستی! از خنده رنگش قرمز شد.
** نظر شما در مورد نزاع جواد طبابایی و یوسف اباذری چیست؟
بگذار باهم خوش باشند تن هردوی آنها میخارد. من چون احساس جهالت میکنم وقتم را برای این چیزها تلف نمیکنم. این کارها که این آقایان میکنند از روی شکمپری است. به جای دعوا بنشینند و بحث علمی کنند. این فحاشیها که نسبت به هم میکنند چیست؟ این میگوید تو فاشیستی او میگوید تو نئولیبرالی. اصلا کو لیبرالیسم؟ اینجا اشرافیت نفتی و رانتخوارها حکومت میکنند رییس کمیسیون اقتصادی مجلس میگوید ۱۰۰ هزار میلیارد تومان برای کالاهای اساسی در نظر گرفته شده که بیش از ۲۰ درصد آن به دست مردم نمیرسد، بقیهی آن رانت است، اینطور هم نیست که همهی آن را چند بانکدار و مفسد اقتصادی بخورند که اعدام آنها از طنزهای تلخ تاریخ مملکت ماست اشتباه آنها این است که با این کار میخواهند جامعه را آرام کنند. مردم اصلا اهمیت نمیدهند. هرچه تبلیغ میکنند که اینها مفسد اقتصادی هستند مردم توجه نمیکنند. چون مردم میگویند این آقایی که مفسد اقتصادی است و ۱۵۰ صفحه پرونده دارد تا حالا چه کار میکردید؟ چرا دستگیر نشدهاند؟ آن وقت مجرمانه نبوده و حالا که فشار وجود دارد مجرمانه شده است؟
**ما اصلا روشنفکر نداریم.اولین شرط روشنفکری این است که فرد در چندین حوزه بخواند. فرق روشنفکر با استاد دانشگاه این است که روشنفکر چندین رشته را میخواند و چندبرابر استاد دانشگاه توانمند است بعد باید بتواند مسایل کشورش را به صورت راهبردی بررسی کند کاربردش را هم بگوید. شریعتی این کار را کرده است. سال ۴۷ در کتاب اسلام شناسی، روششناسی کرده است. من در دانشگاه تهران جلوی اساتید و دانشجویان که دختر آقای شریعتی هم آنجا بود گفتم: این وضعیت نکبتبار فرهنگی ایران است. شورای انقلاب فرهنگی که در واقع شورای انحطاط و اضمحلال فرهنگی است چهل سال با این مملکت چه کرده؟ این وضع فاجعهآمیز دانشگاه است. هر کتابی جلوی دانشگاه تهران فروخته میشو ، چه دینی و چه غیر دینی برای دوران شاه است. مطهری و علامه و… همه برای دوران شاه هستند بعد از انقلاب ما چیزی تولید نکردیم. حوزههای علمیه بعد از انقلاب به انحطاط علمی افتادند. این همه سازمان که داریم به هیچ کاری نمیآیند.
**ازغدی هم یک پارچه جهالت است. مشکل این است که ما همه درهم هستیم.خود من ده سال پیش در یک سخنرانی جلوی صدها آخوند برجسته در قم گفتم؛ در مورد اینکه حوزه دچار سکولاریسم شده و فرآیند آن چیست. اما اینگونه بحث کردن فقط خراب کردن است.رحیمپور اصلا خودش میداند چه میگوید؟ سکولاریته تبدیل به یک فحش شده است؛ چه کسی گفته که اسلام با سکولاریته مخالف است؟ چه کسی گفته اسلام با لاییسیته مخالف است؟ این حرفها را عقل حکم کرده است.اسلام هم سکولاریته و هم لاییسیته است فقط یک امر به معروف و نهی از منکر را اضافه میکند که دیگر گرفتار مشکلات غرب نشود. مبنای تمام مفاهیم فقهی متاخر ما، اقتصاد است. مبنای مکاسب محرمه اقتصاد است. در اینگونه موارد شیخ انصاری بحث کرده است. او ولایت فقیه را در بحث بیع (به معنای خرید و فروش) مطرح میکند بیعت از بیع میآید که طی آن شخص حقی را واگذار میکند که کسی رییس جمهور یا رهبر شود و و به او وکالت میدهد که کار کند.یک روز آقای مهدوی کنی من را در مسجد دانشگاه امام صادق دید دادم اینها را بخواند عصایش را بلند کرد و گفت: «من حساب تو را میرسم من را به هم ریختی با این بحثها، پدر من را درآوردی.» گفتم یک فقیه مثل تو را به هم ریختن کار زیادی است آن هم فقیهی که در حکومت است. بعد گفت اینها از باب مناسبتی نقل شده گفتم نه آقا عمیقتر از این حرفها است. سیاست، بیعت است و ماده بیعت هم بیع به معنای خرید و فروش است.
**مثل همان چیزی که در بیع و میوهفروشی صیغه خوانده نمیشود در ازدواج هم هست در سیاست هم هست. کسی سر صندوق کسی صیغه نمیخواند فقط رای انداخته میشود.
**سکولاریسم علم تجربهگرایی، یک علم بشری است و اسلام نسبت به آن گارد ندارد و کاملا باز است. پزشکی آن را خیلی قبول نداریم چون تقلیلگرا دارو میدهد که مستقیم روی قسمتی تاثیر میگذارد. برای مثال وقتی کسی اعصابش خرد است من میگویم صفرای او بالاست و نباید قرص اعصاب بخورد باید صفرایش پایین بیاید از این کارها هم کردهام چون من پزشکی هم مطالعه میکنم. (میخندد) در راهپیمایی اربعین به یک نفر گفتم تو با این وضع تا چند روز دیگر میمیری گفت چرا؟ علائمش را گفتم پرسید چه بخورم و من چند خوراکی پیشنهاد کردم. از سفر برگشتم دیدم قصاب محله مثل استخوان شده پرسیدم تب داری؟ گفت نه من روز عاشورا و شب قبل از آن خیلی کار کردم بیهوش شدم و بعد اینطور شدم، گفتم به تو شوک وارد شده بود و داشتی میمردی. گفت الان ده شبانهروز است نخوابیدم و ده کیلو وزن کم کردم. از ادرارش پرسیدم و جواب داد و گفتم مشکل از کبدت است یک لیوان گلاب و یک لیوان شربت آلبالو بخور. میگفت وقتی خوردم خوابم برد و حالم خوب شد. این شخص وقتی پیش پزشک میرفت به او قرص اعصاب میدادند.
**شما میخواهید چیزی نخوانید به قول آقای سروش مغزها دچار یبوست ذهنی شده است. آقای انیشتین نظریهی جهآنهای موازی را از پدیدارشناسی گرفت؛ ظهرهای یکشنبه با کمک ماکس شلر که پدیدارشناس مشهوری است و در ایران کسی او را درست نمیشناسد نهار میخوردند، آنجا ماکس شلر میگوید هر شخص جهانی دارد و در آن زندگی میکند، این انیشتین را به این فکر انداخت که ماهیت این جهآنها چیست. آنها اینطور کار کردند اما شما هنوز باور ندارید.فوتبالیستهای ما کمتر از مسی نیستند، مشکل در مغز است. بلاژویچ میگفت من نمیدانم منصوریان چطور جلوی دروازه توپ را به بیرون میزند. گل نکردن این توپ سختتر بود. این مشکل مغز است. ما در کشورمان مشکل مغز داریم. در دانشگاه و حوزه هم همین مشکل را داریم، مردم در جامعه گرفتار ما شدهاند.
**از طرف خانم مرکل دو پروفسور به دانشگاه امام صادق آمدند، یکی از آنها رییس کلیسای پروتستان آلمان و دیگری مشاور خانم مرکل بود. گفتند که ما در اقتصادمان گیر کردهایم. اگر دو بانک به شما پول بدهند و تا چندماه دیگر به آلمان بیایید آیا میتوانید بر اساس اقتصاد اسلامی، اقتصاد سوسیال آلمان را نجات دهید؟ پنج ساعت در امام صادق بر سر این بحث شد. من هم در جلسه بودم.
**بعضی دانشجوها میگویند تو ما را دیوانه میکنی و فرضهای ذهنی ما را باطل میکنی. نظرمذهبیها که بدتر است؛ در دانشکده بچههای بسیج با من بیشتر برخورد میکنند. در دانشگاه همه علیه من هستند چون من همهی اینها را باهم میزنم و این تفکرات را باهم باطل میکنم.
دیدگاه تان را بنویسید