خبرگزاری فارس: بیش از 6 سال از حضور مستشاری ایران در سوریه برای کمک به دولت قانونی این کشور و مقابله با گروهکهای تکفیری تروریستی میگذرد. در 6 سال حضور ایران در سوریه و عراق، نزدیک 2000 شهید دادهایم، اما هنوز درباره نفس این حضور در داخل کشورمان نداهایی شنیده میشود و شبهاتی وجود دارد که با این حال سیستم فرهنگی کشور هنوز آن واکنش به موقع و بههنگام را در این باره از خود نشان نداده است. در حوزههایی مثل شعر، حضور شاعران خوب و قوی است. شعرا در صف مقدم واکنش به مسائل سوریه و موضوع مدافعان حرم هستند. در عرصه داستان و موسیقی آثار تولید شده امیدوارکننده است. در عرصه فیلم و تصویر مستندسازان پیشگام این حرکت بودهاند و تاکنون تعداد زیادی از مستندسازان کشورمان در سوریه و عراق، آثار مناسبی تولید کردهاند. عکاسان نیز از این سهم بینصیب نماندهاند و با تصاویرشان حضور خود را اعلام کردهاند. در این میان فیلمسازان سهم کمتری داشتهاند. تاکنون چهار فیلم سینمایی مستقل درباره سوریه ساخته شده که آخرین آنها «به وقت شام» بود که در جشنواره اخیر به نمایش درآمد. در عرصه سریال نیز کاملا دستمان خالی است. حال باید پرسید که در
سوریه بعد از داعش ما باید چه کنیم؟ روزی حضور نظامی تمام خواهد شد و ما باید دستاورد 6 سال حضور را برداشت کنیم. هنوز یادمان نرفته در بوسنی چه کردیم و پشتیبانی فرهنگی بعد از جنگ را چنان به امان خدا رها کردیم و آمدیم که عربستان شد صحنهگردان فعالیتهای دینی و فرهنگی. در ششمین گفتگو به سراغ حسن شمشادی رفتیم که از قبل شروع بحران در سوریه به عنوان مدیر دفتر صداوسیما در سوریه حضور داشت و نگاه دست اول به ماجرا دارد. شمشادی 4 سال بعد از بحران هم در سوریه بود و بارها در مناطق مختلف درگیری حاضر شد و حتی گروههای تروریستی چندمرتبه وی را تهدید به سوءقصد کردند. شمشادی بعد از پایان ماموریت در سوریه به ایران بازگشت، اما سوریه را فراموش نکرد و تاکنون در سه مستند به عنوان روایتگر حضور داشته اشت. ضمن این که در این سالها در محافل مختلف از مسجد تا دانشگاه درباره ماجرای سوریه روشنگری میکند.
*از ابتدا معتقد بودم قصه سوریه ادامهدار میشود شما در زمره اولین کسانی بودید که بحران سوریه شروع شد در منطقه بودید. از ابتدای بحران بگویید و فضایی که ایجاد شده بود. شما چگونه فضا را میدیدید و تحلیل میکردید؟ اساسا اتفاقات در سوریه از نظر سیاسی همزمان با اتفاقات و تحولات در تونس و بحرین و مصر شروع شد در حالی که سوریه امن بود، ولی آن کشورها بحرانی بودند. خیلیها بحران سوریه را ادامه بهار عربی میدانستند. طبیعتا نمیشود گفت: سوریه کشوری بدون مشکل بوده و مردم با حکومت و نظام مشکلی نداشتند. این تحلیل را اگر صددرصد در نظر بگیریم اشتباه است عکس این هم اشتباه است که بگوییم همه سوریها با نظامشان مشکل داشتند. در حالی که همه این مسائل بود و نباید صفر و صدی به مسائل نگاه کرد. درصدی از مردم سوریه بر اثر مشکلات چهل سال گذشته شروع به اعتراض کردند در حالی که نمیدانستند در پازل چه کسی بازی میکردند. من معتقدم قصه سوریه ابتدا داخلی نبود نه به این معنی که کسانی که به خیابان آمدند سوری نبودند بلکه به این معنی که اساسا از بیرون برای آن طراحی شده بود که همزمان با آن اعتراضات مسائل دیگر هم شروع شود. حتی
برخی معتقدند هدف اول هم سوریه بوده و اساسا چند کشور بهم ریخت تا به سوریه برسد. حتی برای لحظه لحظه آن برنامه ریزی شده بود. از موج نارضایتی که در سوریه شروع شد همه مسائل کنار هم چیده شد تا سوریه به این نقطه کنونی برسد. طبیعتا هیچ کدام از معترضین از روز اول فکر نمیکردند کشورشان به این جا برسد و هر چه خشونت از طرف گروههای معارض بیشتر شد شاهد ریزش طرفدارانشان بودیم چه از مردم عامی و چه از کسانی که دست به اسلحه برده بودند. نگاه به بحران سوریه نباید صدرصدی باشد طبیعتا بخشی از نارضایتی در سوریه وجود داشت که این ماجراها شروع شد والا رضایتمندی صدردصدی این اتفاقات را در سوریه شامل نمیشد البته این اتفاقات طوری بازنمایی شد که اکثریت مردم سوریه بشار اسد را نمیخواهند که این هم غلط بود. شما مدیردفتر و خبرنگار صداوسیما در سوریه بودید. تحلیل و نگاه شما (هم شخصی و هم نگاهی که قرار بود در رسانه منتقل شود) در ابتدای ماجرای سوریه به این اعتراضات چه بود؟ ما از ابتدا هر آنچه در سوریه _چه له چه علیه دولت سوریه_ اتفاق میافتاد به تهران ارسال میکردیم. به عنوان چشم بینای رسانه ملی تصویر و فیلم و تحلیل درباره سوریه را منتقل
میکردیم حالا این که در تهران چه سیاسیتی در قبال این اخبار در پیش گرفته شد دیگر در حوزه کاری من نبود. تحلیل شخصی من در همان ابتدا این بود که ماجرای سوریه تازه شروع شده است. در جلسهای در ابتدای بحران در دمشق به دوستان هم گفتم. عدهای معتقد بودند بشار اسد در چند هفته آینده سقوط میکند و برخی معتقد بودند که این مسائل ظرف چند هفته آینده جمع میشود. ما هنوز هم چیزی به نام جنگ رسانهای را نفهمیدیم. بارها در جلسات مختلف گفتم اساس جنگ در سوریه نظامی و سیاسی و .. نبود اساس بحران در سوریه رسانهای بود یعنی الجزیره و العربیه و دیگر شبکهها باعث شدند طوری افکار عمومی سوریه تحریک شود و تصور کند که تمام مردم علیه حکومت به خیابان آمده و ارتش هم دارد تظاهرکننده بیگناه را قتل عام میکند من هفت سال پیش گفتم قصه سوریه ادامهدار خواهد بود و از اعتراضات سوءاستفاده خواهد شد. مراحل مختلف دارد و کار به تقابل مسلحانه میکشد و پای نیروی خارجی باز میشود. این تحلیل در هفت سال پیش برای خیلی از کسانی که خود را کارشناس مسائل منطقه میدانستند خنده دار بود، ولی اتفاق افتاد و ذره ذره رخ داد. من گفتم دستی پشت پرده هست که بعدا برای
خیلیها درستی این تحلیل مشخص شد. من چند ماه قبل از شروع بحران سوریه به تمام استانهای آن رفتم؛ هم رضایتمندی را در مردم میدیدم هم نارضایتی را. غیر از کسانی که گرایش سلفی داشتند درصد زیادی از معترضان فکر نمیکردند سرنوشت کار به این جا برسد که این افراد هم در میانه کار این مسئله را رها کردند یا سکوت کرند. در ابتدای بحران فقط موضع رهبر انقلاب نسبت به سوریه مشخص بود در ابتدای بحران سوریه از لحاظ خبری میدیدم که در کشور و صداوسیما سکوت خبری نسبت به مسائل سوریه وجود داشت و حتی بعضا اخبار اغراقشده شاهد بودیم و ما خبرها از الجزیره و العربیه و سایر شبکههای ضدمقاومت میدیدیم. چرا این اتفاق افتاد در حالیکه شما میگویید ما تمام مسائل را به تهران منتقل میکردیم؟ واقیعت این هست که به جز شخص رهبری که خیلی زود موضع شان را نسبت به سوریه مشخص کردند کل ساختار نظام در بخشهای مختلف در خصوص بحران سوریه گیج و سردرگم بودند. از هر جا هم استعلام میشد، چون تحلیل درستی از وضعیت نداشتند توصیه به سکوت میکردند در حالیکه اشتباه بود. من به همه بخشهای رسانه ملی که دسترسی داشتم گفتم که العربیه و الجزیره با نگاه
خود وقایع را منتقل میکنند شما هم باید واقعیت میدان را با زبان خودتان بیان کنید. این مسئله مختص صداوسیما هم نبود در شش ماه اول بحران در سوریه تمام خبرگزاریهای رسمی کشور به نوعی سردرگم بودند. بعضی در سکوت مطلق بودند و برخی اطلاعرسانی قطره چکانی داشتند. مسئله جنگ رسانهای را نفهمیدیم این نشان میدهد که ما هنوز هم چیزی به نام جنگ رسانهای را نفهمیدیم. بارها در جلسات مختلف گفتم اساس جنگ در سوریه نظامی و سیاسی و .. نبود اساس بحران در سوریه رسانهای بود یعنی الجزیره و العربیه و دیگر شبکهها باعث شدند طوری افکار عمومی سوریه تحریک شود و تصور کند که تمام مردم علیه حکومت به خیابان آمده و ارتش هم دارد تظاهرکننده بیگناه را قتل عام میکند و این پایهای شد برای این که تمام رسانههای دنیا روی آن کار کردند و ما باز در این قصه نفهمیدیم چه شد. من نمیگویم اطلاع رسانی نکردیم بلکه کم و قطره چکانی اطلاع رسانی کردیم در صورتی که باید خیلی وسیع این کار را میکردیم و واقعیتهای میدان را میگفتیم مثلا در خبرها میگفتند فلان ارتش سوریه را گرفته است سئوالی که در اذهان عمومی شکل میگرفت این بود که ارتش چند ساله
داره این فضاها را میگیرد و برایش جوک درست میکردند. اینها شبهه و ابهام است ما باید میگفتیم چه اتفاقاتی در منطقه دارد میافتد و سختی کار میدان را بازگو میکردیم، درباره گروههای تروریستی اطلاعات میدادیم، اینها نباید صرفا روی نقشه باشد بلکه در کنارش باید تحلیل اضافه شود. نشان میدادیم که هر مقدار پیشروی چقدر سختی و مشکلات دارد و مسائل مختلف منطقه مثل استفاده از سپر انسانی را شرح میدادیم. مشخصا وقتی شما موارد را به تهران منتقل میکردید ابلاغی که به شما میشد چه بود؟ تهران میگفت: هر آنچه در منطقه هست را صرفا منتقل کنید و ما هم این کار را میکردیم. ما غیر از گزارش میدانی که حضور داشتیم و گزارش و فیلم تهیه میکردیم خبر مکتوب، تحلیل و بررسی شبکههای معاند و رصد رسانهها و البته اخبار محرمانه هم میدادیم. شما خودتان در مناطقی که بحران ایجاد شد حضور داشتید؟ بله. بحران ابتدا از دمشق شروع شد البته غیر از درعا و شهرهای اطراف. ما حتی تا نزدیک درعا هم رفتیم، ولی اجازه حضور به ما ندادند. البته تیم خبری العالم بدون لوگو رفت در مناطق بحرانی، ولی ما نتوانستیم البته در تمام
درگیریها در دمشق و اطراف آن را به تصویر کشیدیم حتی وقتی که بحران گسترش پیدا کرد. از تاکتیک رسانهای 40 سال قبل استفاده میکردیم چه شد این فضا شکست و شما توانستید واقعیت میدان سوریه را بازگو کنید؟ بعداز همه اصرارهایی که ما کردیم و همه اصرارهایی که دیگران که در میدان سوریه بودند کردند در اوایل شهریور 90 روند قطره چکانی بازتر شد و روند اطلاع رسانی بهتر شد، اما با همان استراتژی حفظ نظام سوریه البته این استراتژی درست بود، ولی یک ایراد داشت و این که ما همچنان از تاکیتک رسانهای 40 سال قبل استفاده میکردیم یعنی یکسری چیزها را میگفتیم و یک سری چیزهای دیگر را نمیگفتیم در صورتی که باید همه چیز را میگفتیم با تاکتیک مناسب خودش، مثلا همان موقع بعد از شروع بحران در سوریه میگفتیم که بالاخره درصدی از مردم سوریه نارضایتی دارند و شامل مواردی میشود که آن هم راهکاری دارد و دولت سوریه هم میخواهد آن را برطرف کند. این مدل مسائل یا گفته نشد یا خیلی کم و سطحی بود تا این که عمیق و تحلیلی و مدام به مخاطبان گفته شود و طبیعتا آن چیزی که باید میگفتیم به مخاطبان را نگفتیم. شما
خودتان کارشناس رسانه هستید و میدانید که منابع خبری متعدد هستند و این روش سکوت دیگر جواب نمیدهد؟ این مدل باعث میشود ما خودمان را به عنوان منبع دست اول از اعتبار ساقط کنیم. حتی رسانههای دروغگو هم از این شیوه استفاده نمیکنند؟ من با شما موافقم. یکی از علتهایی که باعث شد من حضور جدی در فضای مجازی داشته باشم همین مسئله بود. چون معتقد بودم مردم سئوال دارند و سئوالاتشان را کسی پاسخ نمیدهد و کسی با آنها وارد گفتگو نمیشود صرفا اطلاع رسانی یکطرفه است و همان قصه قطره چکانی اخبار با نگاه خاص است. من ساعتها با مخاطب خودم گفتگو و چالش میکردم البته خیلی زمان برد این کار، ولی دیدگاه خیلیها را به سمت سوریه درست کردم و حقیقت برایشان جا افتاد. من مطلب عمومی میگذاشتم، ولی با افراد تک تک صحبت میکرم و برای همین حضور جدی در فضای مجازی داشتم این کار را میکردم تا نقص اطلاع رسانی در این باره را در حد خودم جبران کرده باشم و به اذعان خیلی از دوستان خیلی از این مسائل موثر افتاده بود. روایت دست اول داشتیم، اما نگذاشتند منتشر شود چرا بعد از هفت سال حضور در سوریه و عراق همچنان ما روایت دست
اول از حضور خودمان نداریم؟ من این نکته را کمی اصلاح میکنم. ما از همان ابتدای روزهای بحران روایت دست اول از سوریه داشتیم ما همه چیز را به تهران میفرستادیم، اما روی آنتن نرفت بنا به ملاحظاتی که بود. این که با چه دیدگاهی باید این روایتهای دست اول را گزینش و پخش میکرد از همان ابتدا بود و الان هم هست. الان مقداری دست ما بازتر شده البته فقط یک مقدار نه خیلی زیاد. ما هنوز در سوریه محدودیتها و معذوریتهایی داریم که باعث شده تمام کسانی که به اسم رسانه به آنجا میروند اعم از خبرنگار و عکاس و مستندساز و تحلیلگر و ... در این محدویتها و معذوریتها کار کند مثلا تنها نمیتوانی بروی، تازه وقتی رفتی باید محدودیتهای دیگری را قبول کنی، هنوز به این فکر نرسیدیم که الان که دستمان را چند درجه بازتر کردیم دستمان را برای کسانی که میشناسیم و به آنها اطمنیان داریم بازتر بگذاریم تا بتوانند کار کنند و خوراک مناسب به مخاطب داخلی و منطقهای بدهند. هنوز هم میآییم آنها را محدود کنیم که فلان چیز گفته شود یا فلان چیز پخش نشود. وقتی ملاحظات را در نظر میگیرید دوباره مجبور میشوید دستوپای خودت را ببندید مثل این که شما
بهترین و حرفهایترین شناگر دنیا را با دست بسته تو استخر دو متری بیندازی و انتظار شنا هم از او داشته باشید. این مسئله نافی ارزشهای وی نیست، ولی خب شما با محدودیت جلو خلاقیت او را گرفتهای. این قصه اعتقاد قلبی و قبلی من است که از ابتدا اتفاق فکر رسانهای یا نداشتیم یا اگر داشتیم ناقص بود و صاحب تحلیل به روز و درست نسبت به رسانه و مخاطب نداشت تا در آنجا طوری طراحی کند که بتوانند مخاطب داخلی، منطقهای یا بینالمللیاش را قانع کند. هنوز هم این قصه ادامه دارد. جنگ رسانهای در سوریه را باختیم من اعتقاد دارم در این جنگ رسانهای ما با درصد بالایی مغلوب هستیم نسبت به جریان رسانهای مقابل و این تایید مطلب شماست که چرا ما روایت دست اول نداریم. من صریح میگویم، چون اجازه نمیدهند و نمیخواهند. تصور میکنند ورود اهل رسانه به معنای عام به این ماجرا خط قرمزهایی دارد که ممکن است نتوانند آن شناسایی کنند و در آن محدوده کار کنند و این عدم اعتماد به اهالی رسانهای که در هفت سال گذشته فعالیت کرده و نتیجه کارشان هم مشخص ودیده شده وجود دارد. یک عدهای این کار را در بحث رسانهای جبهه مقاومت در سوریه و عراق
انحصاری کرده و روی آن دست گذاشتند و در این حلقه محدود هم کسی را راه نمیدهند، در آن حلقه محدود چند نفر بیشر نیستند و فکر میکنند کاری که میکنند میتواند مخاطب را اقناع کند. من اعتقاد دارم در این کار موفق نبوده اند و اگر هم من خود را در این جبهه در نظر بگیرم ما موفق نبودیم و هنوز هم بعد از هفت سال کلی سئوال و پرسش نسبت به این ماجرا وجود دارد. بخش عمده مسائل این است که فلان شخص مسئول از فلان فعال رسانهای خوشش نمیآید و این در کار خیلی دخیل است و به اعتقاد تجربه و تعهد و سابقه کار ارتباطی ندارد. اگر فلان فرد از شما خوشش آمد حتی اگر غیرحرفهای بودی میتوانی وارد میدان شوی، ولی اگر این اتفاق نیفتاد شما هر چقدر هم توانمند باشی نمیتوانی بروی با کارشناسان در این باره که صحبت میکردند معتقد بودند اشکال اینجاست کسانی امور رسانهای را به دست گرفتند که متخصص امور رسانهای نیستند بلکه افرادی هستند که در میدان نظامی بوده و حالا سیاست رسانهای در منطقه را به دست گرفتهاند؟ من با این قصه موافق هستم یک بخش عمدهاش همان محدودیتها و معذوریتهایی است که توسط این افراد اعمال میشود. بخش دیگر این است کسانی که کار میدانی
انجام میدهند طبیعتا وابستگیهای رسانهای هم دارند و با افراد رسانهای کار میکنند که آنها هم در این چرخه افتادهاند. یعنی اگر یک مجموعه بزرگی به مجموعه زیردست خود اعتماد کرده و تمام امور رسانهای سوریه را را مطلقا به او سپرده است خود این اعتماد باعث شده این دوستان خودشان را بیشتر فیلتر کنند تا هم شناخته نشوند و هم این که افراد دیگری را در مجموعه خودشان راه ندهند و هم این که فیلتر کنند تا از تجریبات دیگران استفاده کنند. تصورشان این است که فقط خودشان بلدند چگونه باید کار کرد. ما افرادی با نگاههای خلاق و تواناییهای متفاوت داریم و این مدل بستن فضا ضررهای زیادی برای ما دارد در حالی که در ایران هنوز شبهات و مسائل زیادی وجود دارد که نمونه اش در اغتشاشات دیماه دیده شد؟ این آزمون و خطایی است که ما سالها در حال انجام آن هستیم. این کار ضررهای بسیاری و خسارتهای غیرقابل جبران دارد. چرا الان مخاطب ما به رسانههای داخلی اعتماد نمیکند که نمونه آن را در همین مسئله پیامرسانهای داخلی میبینیم. چرا این طور شده است؟ چون ما به افراد امتحان پس داده و کارکرده و متعقد به نظام و کشور و جبهه مقاومت میدان نمیدهیم.
این محدودیتهایی که در میدان ایجاد میشود دقیقا شامل چه مواردی میشود؟ این که همه کس (البته از اهالی رسانه) نمیتواند به سوریه برود. در مرحله دوم که اجازه داده میشود همه افرادی که کاربلد و معتقد هستند هم نمیتوانند بروند باز هم در این مرحله گزینش میشوند و فقط عده محدودی عبور میکنند. حالا افرادی که توانستهاند به آنجا برسند محدودیتهایشان تازه شروع میشود. همه چیز را نمیتوانند تصویر بگیرند یاباهمه کس نمیتوانند مصاحبه کنند فلان جا نمیتوانند بروند. تازه این مرحله را هم رد کند محدودیت بعدی شروع میشود. شما یکسری مصاحبه و تصویر گرفتهای، ولی باز همه را نمیتوانی منتشر کنی؟ باز هم این گزینش میشود. نهایتا یک شیر بی یال و دم و گوشی تحویل میدهند که آن هم کسی را نمیتوانند قانع کند. چقدر این محدودیتها سلیقهای است و چقدر بر اساس دستورالعملهای از قبل تهیه شده است؟ اینها همه بر اساس دستور العمل هاست، اما من معتقدم دستورالعمل برای افراد در میدان کلی آمده است. بالای 80 درصد محدودیتهای ایجاد شده سلیقهای است و اگر میدان را برای افراد اهل شناخته شده باز میکردند و چهارچوب
کار و فعالیت را به آنها میگفتند آن وقت میدیدید چه اتفاق خوب و مبارکی در عرصه رسانه و اطلاع رسانی سوریه میافتاد. یک مسئله را به صراحت بگویم. بخش عمده مسائل این است که فلان شخص مسئول از فلان فعال رسانهای خوشش نمیآید و این در کار خیلی دخیل است و به اعتقاد تجربه و تعهد و سابقه کار ارتباطی ندارد. اگر فلان فرد از شما خوشش آمد حتی اگر غیرحرفهای بودی میتوانی وارد میدان شوی، ولی اگر این اتفاق نیفتاد شما هر چقدر هم توانمند باشی نمیتوانی بروی. اینجا من هم به معنای شخص است هم به معنای مجموعه. این کارها را میکنیم بعد میگویم ملت سئوال دارند و کسی به آنها جواب نداده است. بله ملت سئوال دارد، ولی شما و مجموعهتان طوری عمل کردید که سئوالات ملت بعد از هفت سال برطرف نشده است که من حسن شمشادی کوچکترین فرد اهل رسانه شهر به شهر و مسجد به مسجد و روستا به روستا میروم به سئوالات و شبهات درباره سوریه جواب بدهم. کارهایی که درباره خانوادههای شهدای مدافع حرم ساخته میشود بسیار کار خوب و پسندیدهای است، اما چقدر اقناع کننده است؟ البته که نباید این کارها تعطیل شود بلکه باید در کنار اینها کار تحلیلی و میدانی خوب ساخته
شود. چرا باید محرم ترک اولین شهید مدافع حرم در سوریه در مظلومیت کامل به خاک سپرده شود که روی سنگ قبرش هم نوشتند شهدای مرزی شرق کشور و حتی گفتند صدایش درنیاید. همین الان هم در سوریه کار رسانهای میشود با همان نگاه و روال سابق و افراد خاص. روزانه ساعتها تصویر و عکس گرفته میشود؟ اینها کجاست؟ آرشیو بعدها به چه درد ما میخورد؟ چرا فقط اشک و آه را نشان میدهیم که البته در جای خودش خوب است و باید آن را به مردم نشان دهیم تا بدانند مدافعان حرم چه کسانی بودند، اما باید این را هم بگوییم که همه قصه این نیست و سئوالات مردم در باره سوریه و جبهه مقاومت در نمیآید. نیاز به کار تحلیلی و نگاه جدید به قصه سوریه دارد همان کاری که العربیه و الجزیره هفت سال قبل درباره سوریه انجام دادند را اگر همین امروز ما در رسانه انجام دهیم کاملا برای مردم جدید و جذاب است. اشکال هم ندارد اگر به سئوالات در اذهان مردم جواب داده شود. در مصاحبهام با مدیر شبکه مستند وی معتقد بود به دلیل این محدودیتها کارهای ما از منطقه سمت مسائل احساسی رفته و کمتر کار تحلیلی و اقناعی صورت گرفت. این محدودیتها در مورد برخی افراد باعث میشود که
دلزده شوند از فعالیت درباره این مسئله؟ کاملا درست است، ولی چقدر آدم باید برای کاری اصرار کند که فکر میکند وظیفه دینی ملی اعتقادیاش است، ولی هر چه جلو میرود به در بسته میخورد؟ چقدر آدمها پای تکلیفشان میایستند؟ تواناییها محدود است و اوضاع زمانه هم فرق کرده است و افراد مشکلات و مسائل خودشان را دارند. افرادی که پای آرمانها هستند و هر چقدر آنها را پس بزنی باز هم میآیند محدود هستند و آنها هم نمیتوانند بدون رسانه و امکانات پاسخگوی همه شبهات و سئوالات باشند. تاثیر سخنرانی در یک جمع چند صدنفره با رسانهای که مخاطب کشوری دارد قطعا فرق میکند ما بعد ازهفت سال هنوز میگوییم مردم سئول دارند و برخی درباره مدافعان حرف ولفظهای نامربوط به کار میبرند و حرف از پول گرفتن و اعتقاد میزنند و خیلی مسائل دیگر. نتیجه اینها میدان ندادن به افراد کارکشته است. درصدی گشایش در امور رسانهای سوریه ایجاد شده است در سطح رسانههای ما هنوز این اتفاق رخ نداده است؟ نه خیر اتفاق نیفتاده است. البته درصدی از گشایش را میبینیم، اما آن چیزی نیست که مردم میخواهند. مردم نیاز دارند ببنید و
بشنوند تا به سئوالاتشان جواب داده شود. کدام برنامه آمده به سئوالات مردم درباره سوریه جواب داده است؟ من میگویم هیچ. ما چیزی میسازیم و میفرستیم روی آنتن و به تبعات بعدش هم کاری نداریم که مخاطب اقناع خواهد شد یا خیر. این بدترین مدل کار رسانهای است که تاثیرگذار هم نیست. باید دید این برنامه در سطح جامعه چه بازخوردی دارد؟ وقتی الان دست برتر در منطقه سوریه داریم و خود را فاتح نبرد داعش میدانیم این محدودیتها باعث شده روایتها از عراق سوریه حول محور فاطمیون و عراقیها و نهایتا سوریها باشد و ایرانیها در این میان غایب هستند. این مسئله در آینده باعث نمیشود درباره اصل حضور ما تشکیک شود؟ این مسئله درست است چرا باید محرم ترک اولین شهید مدافع حرم در سوریه در مظلومیت کامل به خاک سپرده شود که روی سنگ قبرش هم نوشتند شهدای مرزی شرق کشور و حتی گفتند صدایش درنیاید. همین الان هم در سوریه کار رسانهای میشود با همان نگاه و روال سابق و افراد خاص. روزانه ساعتها تصویر و عکس گرفته میشود؟ اینها کجاست؟ آرشیو بعدها به چه درد ما میخورد؟ ساعتها فیلم و عکس از عملیاتها، اشخاص، فرماندههان، شهدا، حرفهای
مردم سوریه که از ایران تشکر میکردند و پرچم ما را میبوسیدند و ... گرفته میشود، ولی کجاست؟ در هفت سال گذشته هم گرفته شده؟ ولی در آرشیو است و فعلا به درد نمیخورد، چون نمیشود استفاده کرد. نشاندادن فیلمهای آرشیوی در سالهای دیگر تاثیر ندارد یک دیدگاه در اهل رسانهای که انحصار درست کردند این است که ما تولید میکنیم تا بعد. البته که دیر هم شروع کردند، ولی بعد همه تولیدات آرشیو شد. ما اگر در هشت سال دفاع مقدس مکرر در اخبار از رزمندگان نمیگفتیم و شهید آوینی روایت فتح نمیساخت و برنامههای دیگر... آیا اثری از دفاع مقدس میماند؟ کجای عقلانیت بود که اینها را بگذاریم بعدا نشان مردم بدهیم. الان چرا این کار را نمیکنیم؟ بیست سال بعد نشان دادن اینها به چه درد میخورد؟ آیا اصلا کسی دیگر این حرف را قبول میکند؟ همین الان خیلی قانع نشدند آیندگان پیشکش و ما هزاران ساعت فیلم و عکس را آرشیو میکنیم که چه شود؟ یک وقتی کسی آینده نگری میکند و میخواهد پس انداز کند تاخانه بخرد، ولی این آینده نگری باعث نمیشود که ناهار و شام نخورد و مایحتاج خانواده را تامین نکند؟ چرا این هفت سال رها کردید و حتی وقتی هم
کسی تذکر میدهد ناراحت میشوند. چرا اشتباه خودتان را قبول نمیکنید؟ البته سراغ دارم که برخی آقایان در نشستهای خصوصی قبول کردند که در سیاست رسانهای اشتباه کردند. خب وقتی اشتباه را قبول داری چرا آن را اصلاح نمیکنی؟ ما حرف رسانهای میزنیم. به کسانی که امتخان پس دادند میدان دهید و اگر بازخورد خوبی نگرفتید دوباره به سیاست قبل بازگردید. دیدگاههای متفاوت نگاه رسمی را خلاقانه حفظ میکند فکر میکنند اگر این نگاه متکثر شود روایت رسمی درباره سوریه شکسته شود؟ این مسئله به نظر شما ضرر دارد؟ این نگاه اشتباه است. همه جای دنیا افراد را گزینش میکنند حتی سیانان و بیبیسی که خبرنگار میفرستد با آمریکاییها گزینش میکنند و در چهارچون رسانهای و تاکتیک خودش افراد را انتخاب میکند و در سیستم رسانهای خودش همه چیز را نمیگوید ما هم باید همین مدل کار کنیم، اما باید حرفهایتر نگاه کنیم. من معتقدم بچههایی که در این راه هستند علاوه بر حرفهای گری اعتقاد به این راه دارند. از داخل مجموعه معتقد امتحانپس داده پا به رکاب شما انتخاب کنید. فضا را هم مقداری بازتر کنید. فضای خروجی رسانهای را
هم کمی بازتر بگیرید مطئمین باشید هیچ اتفاقی هم نمیافتد. اینها همه روایت رسمی این نظام است. اینها برای بی بی سی و العربیه که نمیسازند بلکه میخواهند برای رسانه ممکلت خودشان کار کنند. اینها نگاه رسمی را حفظ میکنند، اما با بیان دیگر و نگاه و روایت دیگری چیزی خواهند ساخت که یا در این هفت سال نبوده یا خیلی کمرنگ بوده است. آن وقت مخاطب ذره ذره باورمند میشود و بر میگردد به چیزی که این رسانهها سالها ازش دریغ کردند الان ماجرای داعش حداقل در بعد حکومت تمام شد و ما خود را فاتح نبرد داعش میدانیم. در ادامه ماجرا چه باید کرد؟ اول بایدگفت داعش تمام شده و تمام نشده. حکومت داعش تمام شده، ولی تفکر داعش تمام نشده. این درد هست که وقتی حاح قاسم سلیمانی آن نامه را به رهبر انقلاب نوشت خیلی ساده آن را در رسانهها خواندند، ولی هیچ کسی این نامه را برای مردم تببین نکرد که اگر بعدا دوباره شهید مدافع حرم آمد برخی رسانهها نگویند پایان دروغ داعش. شما باید از قبل طوری اذهان را آماده کنی که وقتی این حرف زده شد مردم خودشان آن را پس بزنند. کمکاری رسانهها و افراد دخیل در این ماجرا باعث شد حتی برخی مغرضین حاج
قاسم سلیمانی را زیر سئوال ببرند الان باید دست رسانه را باز گذاشت و تحلیل خوب به مردم داد. البته نه با کارشناسانی که در هفت سال گذشته تحلیل کردند و مردم دیگر از آنها رویگردان شدند. باید به روش جدید رسانهای حرف نو و جدید به مردم زد و از ابتدای ماجرای سوریه را تا الان به صورت مستند و خلاقانه و هنرمندانه بیان کرد که طی این سالها به کار گرفته نشد. باید به مردم گفت: داعش یک گروه بود در میان صد گروه درگیر در سوریه که خب یکی از قویترینها بود. الان وقتی میگویند داعش تمام شد باید بگویند که گروههای دیگری هم هستند که با آنها هم مبارزه کرد. گروههای دیگری هم با پرچم و حمایتهای بیرونی در سوریه حضور دارند.
دیدگاه تان را بنویسید