در گفت‌وگوی فرهنگی ایران و بوسنی چه گذشت؟

کد خبر: 697496

مجید قیصری در جریان گفت‌وگوی فرهنگی بین نویسندگان ایرانی و بوسنیایی، پیشنهاد برگزاری جشنواره‌های ادبی و سینمایی درباره جنگ بوسنی را مطرح کرد.

خبرگزاری ایسنا: بر اساس خبر رسیده از روابط عمومی بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، هرساله آیین پیاده‌روی صلح موسوم به «مارشِ میرا» از منطقه نزوک تا پوتوچاری سربرنیتسا در بوسنی و هرزگوین برای بزرگداشت جانباختگان و قربانیان نسل‌کشی جنگ بالکان انجام می‌شود. این آیین در سال‌های اخیر به گردهمایی نویسندگان، فعالان صلح و روشنفکران از سراسر جهان تبدیل شده است تا در آن نسبت به جنگ و کشتار بی‌گناهان و غیرنظامیان ابراز انزجار شود که امسال، بنیاد شعر و ادبیات و داستانی ایرانیان، جمعی از نویسندگان را در این مراسم جهانی شرکت داد. یکی از برنامه‌های جنبی این حضور، نشست مشترک نویسندگان ایرانی با جمعی از اندیشمندان بوسنایی با عنوان «گفت‌وگوی فرهنگی» بود که پس از برگزاری مراسم پیاده‌روی و زیارت قبور شهدای نسل‌کشی سربرنیتسا در قبرستان پوتوچاری در سالن یونیتیک شهر سارایوو برگزار شد. مقاومت فرزندان بوسنی فراموش نشود این نشست با سخنان المیر باشوویچ، نویسنده بوسنیایی آغاز شد. باشوویچ در سخنانش به بیان تأثیر هنر در زندگی مسالمت‌آمیز انسان‌ها پرداخت و تأکید کرد: اجتماع نویسندگان، هنرمندان و اهل قلم و فکر و اندیشه، از بروز وقایعی مانند نسل‌کشی سربرنیتسا جلوگیری می‌کند. در ادامه نوبت به مریم برادران، نویسنده کتاب «ر»، برگزیده نهمین جایزه جلال آل‌احمد رسید. او گفت: در این راهپیمایی، افرادی شرکت داشتند که تفاوت‌هایی اساسی با هم داشتند؛ اما در کنار یکدیگر حضور یافته بودند تا پیام صلح خود را به جهانیان مخابره کنند. وی ادامه داد: حدود هفت سال پیش، تحقیقی را برای نگارش کتابی با موضوع جنگ بوسنی آغاز کردم که چهار سال به طول انجامید و بعد، یک سال زمان برد تا کار نوشتن آن به اتمام برسد که در حال حاضر در بوسنی در حال ترجمه و چاپ است. تجربه نوشتن این کتاب، سبب شد تا در این راهپیمایی حضور داشته باشم و وقایع جنگ بالکان را بهتر بشناسم؛ هر چند لمس واقعیت آنچه در سربرنیتسا گذشته است، هیچگاه برای ما قابل درک نخواهد بود؛ چون ما نویسندگان ایرانی، ترس، حس ناامنی و گرسنگی و نسل‌کشی را در دوران معاصر درک نکرده‌ایم. او در پایان ابراز امیدواری کرد که بتواند در آثار بعدی خود، تجربه تعاملات به دست آمده در این راهپیمایی را به مخاطبانش انتقال دهد. ادامه بحث را شفکا بگوویچ لیچینا، نویسنده کتاب «دل و پروانه» و نگارنده فرهنگ لغت «زبان سنجاکی» پی گرفت. وی درباره فرهنگ خاطره و نگهداری خاطرات سخن گفت و نقشی که خانواده‌ها در این خصوص دارند. لیچینا اظهار کرد: همیشه سعی می‌کنم به عنوان یک همسر، یک مادر و ... در حفظ و نگهداری خاطره‌ها نقش ایفا کنم. به همین دلیل همه‌ساله و به همراه همسر و ٥ فرزندم در این مراسم شرکت می‌کنم، این نقطه را به فرزندانم نشان می‌دهم و دردناک‌ترین نقطه سرزمینم را به آنها معرفی می‌کنم. او تأکید کرد: شرح و درک آنچه را در سربرنیتسا گذشته باید از خانواده‌های خود شروع کنیم و سپس به جامعه بکشانیم. اودو حسینویچ، کارگردان و مستندساز بوسنیایی که در دانشکده صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تحصیل کرده است، دیگر راوی خاطرات قربانیان کشتار سربرنیتساست. او که فیلمی مستند درباره این واقعه در دست ساخت دارد، گفت: فیلم سربرنیتسای من درباره فردی است که از آلمان به شهرش بازگشته است. من به این دلیل به سمت مستندسازی رفته‌ام که تا وقتی به تولید این فیلم‌ها می‌پردازیم، مردم آن جنایات را فراموش نخواهند کرد. حسینویچ تاکید کرد: نباید مظلومیت مردم بوسنی فراموش شود. گاهی شاهد این هستیم که واقعه نسل‌کشی به درستی روایت نمی‌شود و انگار مبارزه‌ای در میان نبوده و عده‌ای ترسو به جنگل‌ها فرار کردند و یا زن‌ها و بچه‌ها بدون مقاومت تسلیم شدند. در حالی که لازم است بُعد شجاعت قهرمانان بیشتر به نمایش گذاشته شود. این شجاعت را می‌توان در قالب مستند معرفی کرد؛ با این توضیح که شاهدان عینی در حال گذران عمر هستند و نباید فرصت‌ها را از دست داد. بوسنیایی‌ها از تجربه نویسندگان جنگ ایران بهره‌مند شوند دیگر فعال فرهنگی اهل بوسنی، سخنانش را با این تأکید آغاز کرد: امیدوارم گفت‌وگوها برای تبادل تجربیات و تعاملات فرهنگی، علمی شوند و در قالب جلسات معمولی باقی نمانند. جو آدوویچ همچنین با اظهار اینکه مرگ، معلم زندگی است، ادامه داد: تمام ٣٦٥ روز سال را باید درباره مرگ به صحبت بنشینیم. هنوز مادران سربرنیتسا هر روز می‌گریند و درد و غم آنها همیشگی است. آیا واقعاً از این معلم زندگی یاد می‌گیریم؟ پس چرا حرکتی از ما سر نمی‌زند؟ این نویسنده و فعال فرهنگی بوسنیایی افزود: حفظ سیستماتیک خاطرات، وظیفه ماست. پس این سئوال را مطرح می‌کنم؛ در حالی که فرهنگ فراموشی تبلیغ می‌شود و اینکه هر روز و همه جا شاهد خلق یک سربرنیتسا هستیم، وظیفه و نقش ما چیست؟ آدوویچ اظهار کرد: از دوستان ایرانی خواهش می‌کنم به ما کمک کنند تا آثارشان در بوسنی ترجمه شود. تاکنون کتابی ندیده‌ام که از زبان فارسی به بوسنیایی ترجمه شده باشد؛ در حالی که مردم این کشور قطعاً از ادبیات ایرانی استقبال خواهند کرد. در ادامه دوباره نوبت به مریم برادران می‌رسد. او درباره ادبیات دفاع مقدس توضیحاتی ارائه کرد و گفت: جنگ عراق علیه ایران، قصه‌های بسیاری را در دسترس نویسندگان ایرانی قرار داد. این وقایع در قالب شعر، داستان، رمان، مستندنگاری و خاطره‌نویسی و بیشتر به صورت شخصیت‌محور به مخاطبان انتقال داده شدند. او افزود: نویسندگان در ایران، نوشتن درباره دفاع مقدس را امری مقدس می‌دانند و نمی‌توان گفت که تنها ایدئولوژی خاصی به این موضوع پرداخته است. انبوه آثار ادبیات دفاع مقدس و کیفیت بالایی که در اختیار دارند و نقد ادبی رایج آن، تجربه بزرگی است که باید در اختیار نویسندگان بوسنیایی برای شرح وقایع سربرنیتسا قرار بگیرد. دعای خیر مردم بوسنی پشت ایرانیان است در ادامه این نشست، حسن نوهانوویچ، نویسنده بوسنیایی گفت: در قرن لایک (like) و کلیک (click) زندگی می‌کنیم؛ قرنی که کمتر کسی کتاب به دست می‌گیرد. با این حال، نیازمند ارتش قدرتمند نویسندگانیم تا بتوانیم حقایق را بازگو کنیم. او اظهار کرد: در ابتدا پیاده‌روی سربرنیتسا را برای سه تا چهار سال برنامه‌ریزی کردیم که این اتفاق، یازدهمین دوره خود را سپری کرد؛ اقدامی خوشایند که با همکاری و مشارکت فعالان صلح از سراسر جهان محقق شد. این نویسنده که خود شاهد زنده فجایع سربرنیتساست و پنج داستان واقعی از آن درباره تجاوز جنسی، مصائب کودکان، اسرای بوسنیایی و ... نوشته و منتشر کرده است، در پایان گفت: اگر ارتش مردمی بوسنی و کمک‌های مردم ایران نبود، اتفاق‌های رخ‌داده در جریان نسل‌کشی سربرنیتسا دردناک‌تر بودند؛ به همین دلیل از خداوند برای مردم ایران طلب خیر می‌کنم. رادمان رسولی مهربانی، شاعر ایرانی شرکت‌کننده در این نشست، موضوع فرهنگ را به میان کشید و گفت: هرگاه صحبت از روابط ایران و بوسنی به میان می‌آید، ارتباط دیرپای فرهنگی بین این دو سرزمین به ذهن متبادر می‌شود. از جمله تأثیر دین مانوی بر فرقه مسیحیت خاص بوسنی، حکومت عثمانی‌ها و رواج زبان فارسی در بوسنی. در گذشته، روابط بین ایران و بوسنی همیشه با وجود یک میانجی به نام عثمانی صورت می‌گرفت؛ اما امروز این نشست بدون حضور عثمانی‌ها و با حضور شاعران و نویسندگانی از ایران و بوسنی انجام می‌شود و فرصتی به ما می‌دهد تا بتوانیم تجربیات خود را مبادله کنیم. او افزود: پیش از آغاز سفر به بوسنی، کتاب‌هایی که از بوسنیایی به فارسی ترجمه شده بودند از جمله «خاطرات علی عزت بگوویچ» (رییس جمهور فقید بوسنی) و ... را مرور کردم؛ اما وقتی در راهپیمایی مارش میرا حضور یافتم، معنی این ضرب‌المثل فارسی «شنیدن کی بود مانند دیدن» برای من کاملاً روشن شد. در طول راهپیمایی این سوال، مرتب در ذهنم ایجاد می‌شد که چرا خاطرات مادران و رزمندگان را که شاهد جنایات جنگ بالکان بودند، در کتاب‌ها و فیلم‌های بوسنیایی‌ها نخوانده و ندیده‌ام. این شاعر جوان کشورمان در پایان با یادکرد از ترجمه آثار عارفان ایرانی قرن‌های گذشته به زبان بوسنیایی، ابراز امیدواری کرد که مترجمان بوسنی، آثار معاصر را نیز ترجمه کنند؛ زیرا این امر به نزدیکی بیشتر فرهنگ‌ها منجر خواهد شد. بوسنی در نگارش تاریخ خود عقب مانده است ادمیر جانکو، نویسنده و مستندنگار بوسنیایی هم با بیان اینکه کشورش در حوزه ادبیات جنگ پرکار نبوده و آثار سینمایی محدودی با موضوع جنگ تولید کرده است، گفت: دولت بوسنی، رویکرد سازمان‌یافته‌ای برای این موضوع ندارد و فعالان حوزه کتاب و سینما خودشان به این موضوع ورود کرده و می‌کنند. او تأکید کرد: در حالی آثار ما محدود است که داستان‌های واقعی بسیاری داریم که حتی قابلیت تبدیل شدن به فیلم‌های سطح اول جهانی را دارند. با تولید این فیلم‌ها می‌توان در جهان اثر گذاشت و باید به این موضوع مهم توجه کرد. فواد کواچ، دندانپزشک، روزنامه‌نگار و نویسنده بوسنیایی هم که وقایع سربرنیتسا را از نزدیک شاهد بوده، خود را جزو آوارگان جنگ معرفی کرد و گفت: ٢٥ سال پیش ما هفت شبانه‌روز راه رفتیم تا از جنایات صرب‌ها در امان بمانیم. یادم هست که گروهی صدنفره بودیم. جمعی تسلیم و سپس کشته شدند؛ اما ما راه را ادامه دادیم و الان اینجا هستیم. او در ادامه گفت: سربرنیتسا منطقه جالبی است. زمانی در سال ١٩٨٢ رمانی در این شهر با نام «چاقو» منتشر شد که به تشدید کینه صرب‌ها انجامید. آن زمان وقتی بچه‌های مسلمان به مدرسه می‌رفتند، می‌دیدند که صرب‌ها روی نیمکت‌های کلاس نقش چاقو کشیده‌اند. این روزنامه‌نگار ادامه داد: با مطالعه و تحقیق درمی‌یابیم که تا چه اندازه از تاریخ خود کم می‌دانیم و در مدارس به ما چیزی نیاموخته‌اند. در مقابل، پسران صرب‌ها کار پدرانشان را می‌کنند و کرده‌اند و از این بابت نگرانم. ما در آموختن تاریخ، عقب هستیم و نهاد علمی معتبری که کار تخصصی در این باره به خصوص برای سال‌های ٩٢ تا ٩٥ میلادی انجام دهد، نداریم. جنگ بوسنی بالاتر از جنگ بود خانم آدویچ که از مباحث ارائه‌شده در این نشست، احساسی شده بود، خطاب به نویسندگان ایرانی شرکت‌کننده در آیین پیاده‌روی گفت: در ٩ سالگی قرار بود در همانجایی که شما دیروز آن را بازدید کردید، کشته شوم؛ اما الان اینجا در کنارتان هستم. او در ادامه با گفتن این سخن که «آنان که در این راهپیمایی شرکت می‌کنند، شاید چند روزی مصائب سربرنیتسا را درک کنند، اما من آن جنایات را به چشم دیده‌ام و هر روز با این مصائب زندگی می‌کنم»، گفت: من نویسنده نیستم؛ بلکه نویسندگی داروی روح من است. این نوشتن برای من رحمت است و نه پیروزی. رحمتی که شفای جان من است و نیرویی که بتوانم احساسم را به دیگران انتقال دهم. دلیل زنده ماندنم بعد از این همه سال زیستن با آن همه خاطرات تلخ، تنها نوشتن من است. او سپس تأکید کرد: همه از گفتن وقایع فراری هستند؛ اما ما باید به ندای قلب خود گوش دهیم و به ریسک خوانده شدن و یا نشدن آثارمان با موضوع جنگ بوسنی نیندیشیم. بر این اساس، نوشتن را هدیه الهی و مسئولیتی سنگین می‌دانم. حسنوویچ، دیگر نویسنده حاضر در این نشست هم با بیان اینکه مردم بوسنی سال‌هاست که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند، گفت: متأسفانه از بیان تاریخ خودمان منع شده‌ایم. طبق آمار، حدود ١١ درصد مسلمانان بوسنی در جنگ جهانی دوم کشته شدند؛ ولی کسی درباره آن چیزی نخوانده؛ چون جایی نوشته نشده است. این کشتار در دهه ٩٠ میلادی هم تکرار شد. او ادامه داد: جنایات رخ‌داده در جنگ بوسنی به من این امکان را می‌دهد تا عنوان کنم جنگ بوسنی بالاتر از جنگ بود و نه فقط سربرنیتسا که تمام بوسنی محل نسل‌کشی بود. سازمان ملل اما تنها نسل‌کشی در سربرنیتسا را پذیرفته است؛ در حالی که حرف درباره بوسنی بسیار زیاد است. نسل‌کشی سربرنیتسا در بوسنی انکار می‌شود پس از آن حسن حبیب‌زاده، نویسنده و مستندنگار کشورمان اظهار کرد: درباره جنگ عراق علیه ایران، هزاران کتاب نوشته و صدها فیلم ساخته شده و می‌شود. با این حال رهبر معظم انقلاب اسلامی فرموده‌اند که اگر درباره دفاع مقدس صد سال هم کتاب نوشته و فیلم ساخته شود، باز هم کم است. چرا که روایت است که ملت را زنده نگه می‌دارد. هر ملتی روایت نداشته باشد، ملت مرده‌ای است. او در ادامه خطاب به گروه نویسندگان بوسنیایی شرکت‌کننده در این نشست گفت: اگر نتوانید درباره جنگ بوسنی و نسل‌کشی آن روایت کنید، ادامه همان نسل‌کشی اتفاق خواهد افتاد. من منع تاریخ‌نگاری از جنگ بوسنی را درک نمی‌کنم. اگر نتوانید این قصه‌ها را روایت کنید، اتفاقات تلخ گذشته باز هم رخ خواهد داد و این از خود نسل‌کشی سربرنیتسا بدتر است. او در پایان تأکید کرد: اگر شما تاریخ خودتان را روایت نکنید، دشمنانتان تاریخ شما را روایت و شما را در سربرنیتسا متهم خواهند کرد. ولید بایراموویچ، سخنران بعدی نشست که زمانی سرباز ارتش بوسنی بود هم جیران (Dzeva) را بزرگ‌ترین قهرمان بوسنی معرفی کرد و گفت: هزاران نفر مانند جیران شاهد وقایع نسل‌کشی بودند؛ اما فقط جیران کتاب «لبخند من؛ انتقام من» را نوشت که بزرگ‌ترین پیروزی وی هم محسوب می‌شود. جیران در کتاب خود توضیح می‌دهد که ما زنده‌ایم و پیروز اخلاقی هستیم و واقعیت این است که ما از دیگران نفرت نداریم و ما به خودمان اجازه تنفر ندادیم. او تأکید کرد: برای آنکه وقایع آنچنان که بودند به نسل‌های بعدی منتقل شوند، باید نسبت به ثبت آنها اقدام کنیم. شاید امروز این کتاب‌ها خوانده نشوند، اما در آینده مورد مطالعه قرار خواهند گرفت. مانند شاهنامه فردوسی و حماسه هومر که فرهنگ سرزمینش را حفظ کردند. صباح‌الدین شاریچ، نویسنده مشهور بوسنیایی هم با ابراز اینکه ایرانی‌ها مشتاق به انجام همکاری هستند، ولی ما از این اشتیاق بهره‌برداری نمی‌کنیم، سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: باید بر چند موضوع تأکید کرد. فرهنگ حفظ خاطره، مسأله زیباشناسی نیست؛ بلکه رابطه مستقیمی با موجودیت ما دارد و اگر از قبل چنین می‌کردیم، می‌فهمیدیم در جنگ اخیر چه اتفاقاتی رخ می‌دهد. او سپس با بیان اینکه جنایات سربرنیتسا حاصل ایدئولوژی ضدمسلمان و خشن صرب‌ها بود و این ایدئولوژی همچنان در آداب صرب‌ها زنده است، ادامه داد: ما هنوز اسامی کشته‌شدگان را نداریم و این مربوط به خود ماست و نه صرب‌ها. همچنین نباید انتظار داشته باشیم که خود قربانیان دست به قلم شوند. باید از تجربه ایرانی‌ها در مستندنگاری وقایع جنگ استفاده کنیم. شاریچ در پایان با ابراز تأسف از این کوتاهی‌ها گفت: بوسنی مؤسسه تاریخ‌نگاری دارد؛ اما تلاش می‌کند که نسل‌کشی را انکار کند. جنگ، میدانی برای ثبت تجربیات است مرتضی قاضی، مستندنگار و پژوهشگر تقدیرشده و محقق و نویسنده کتاب‌هایی چون «تنهای تنها» در این نشست در سخنانی با بیان اینکه دو تن از برادرانش در جنگ عراق علیه ایران به شهادت رسیده‌اند و به همین دلیل با بازماندگان جنایت سربرنیتسا احساس نزدیکی می‌کند، گفت: پیکر پاک یکی از برادران شهیدم را سال‌ها پس از پایان جنگ یافتند و به ما تحویل دادند؛ به همین دلیل، حس شما را خوب درک می‌کنم که هنوز منتظرید و این احساس دردناک را دارید که شاید گمشده شما در جنایت نسل‌کشی پیدا شود و همچنان انتظار می‌کشید. قاضی سپس به منظور ارائه تجربیات خود در خصوص نویسندگی جنگ گفت: حدود ١٥ سال است که درباره جنگ تحقیق می‌کنم و هفت کتاب درباره آن نوشته‌ام. اولین تجربه من، جمع‌آوری خاطرات مادرم به عنوان مادر دو شهید بود که این خاطرات توسط خانم ثابتی نگارش شد. حال می‌خواهم این را تأکید کنم؛ اینکه شخصی سراغ زندگی مادر و برادر خود می‌رود تا جنگ را بشناسد، روشی است برای شناخت گسست بین نسل‌ها. حال شاید این سوال مطرح شود که نسل جدید نمی‌خواهد درباره جنگ چیزی بداند، در این لحظه باید گفت؛ نگاه به عقب ممکن است ما را از تکرار اشتباهات احتمالی بر حذر دارد. او در پایان، ورود تاریخ‌نگاری جنگ در کتاب‌های درسی را از راه‌های فرهنگ‌نگاری و تاریخ‌نگاری جنگ در بوسنی اعلام کرد و گفت: جنگ اساساً زمینه‌ای برای بروز استعدادهای انسانی است و من جنگ را میدانی برای ثبت تجربیات و دانش می‌دانم. داستان مقاومت بوسنیایی‌ها را منتشر کنید در ادامه این نشست، حامد عسگری بیت‌هایی از شعرهای خود را خواند و پس از آن مجید قیصری، برگزیده هشتمین دوره جایزه جلال و نویسنده آثاری چون «نگهبان تاریکی»، «شماس شامی»، «سه کاهن» و «سه دختر گل‌فروش» با بیان سخنانی در خصوص اینکه چرا باید درباره جنگ بنویسیم، گفت: ایران و بوسنی، وجوه مشترک بسیاری دارند. یکی از این وجوه مشترک، محاصره در جنگ است. در جنگ بالکان شهرهای بوسنی محاصره بودند و در دفاع مقدس هم تمام کشور ایران از سوی متحدان ارتش بعث عراق در محاصره قرار داشت. او در ادامه سخنانش با اظهار اینکه باور ما این است که جنگ، سرباز خودش را پیدا می‌کند، گفت: در ایران و در سال‌های بعد از دفاع مقدس دیدیم که سربازها به نویسندگان جنگ تبدیل شدند. خود من روزی به عنوان داوطلب در جنگ شرکت داشتم. آن زمان حتی نمی‌دانستم رمان چیست و داستان چیست؛ اما حالا ٢٢ سال است که می‌نویسم. با توجه به این تجربه، تأکید می‌کنم که تمام افراد باید دست به دست هم بدهند و درباره هولوکاستی که در سربرنیتسا رخ داده است، بنویسند. قیصری در پایان سخنانش پیشنهاد برگزاری فستیوال‌های ادبی و سینمایی را در حاشیه پیاده‌روی مارش میرا برای اثرگذاری بیشتر ارائه داد. محمدرضا شهیدی‌فرد، فعال فرهنگی حاضر در جنگ بوسنی، کارگردان مستندی با عنوان «بهانه بوسنی» و کارشناس برنامه‌هایی چون «مردم ایران سلام» و «پارک ملت»، آخرین سخنران این نشست بود که در سخنان خود با تأکید بر اینکه از مشاهداتش در بوسنی به این نتیجه رسیده که مشترکات بسیاری بین سال‌های دفاع مقدس در ایران و جنگ بوسنی وجود دارد، گفت: بین ما اعتقادات و حوزه‌های تاریخی مشترک وجود دارد. این اشتراکات با دیگران هم هست؛ اما این همه صمیمت بین ما و آنها نیست، ولی بین مردم ایران و بوسنی وجود دارد. او ادامه داد: هر اثر ادبی و هنری که در خصوص جنگ در ایران و بوسنی تولید شده، به کار هر دو کشور می‌آید. شهیدی‌فرد اظهار کرد: زمان جنگ بالکان مدتی را در بوسنی گذراندم. میزبانان خوبی در این کشور از من پذیرایی کردند و از این بابت خود را مدیون بوسنیایی‌ها می‌دانم. حالا بعد از ٢٢ سال به این کشور آمده‌ام تا ببینم می‌توانم دین خود را ادا کنم یا نه. آماده‌ام تا قصه قهرمانی‌های شما را بشنوم. تا الان، صحبت از غم و اندوه بود؛ در حالی که شهادت می‌دهم که مردم شما چهار سال مقاومت و پیشروی کردند و تمامیت ارضی خود را از دست ندادند. او در پایان پیشنهاد کرد: کتاب‌هایی درباره جنگ بوسنی از سوی نویسندگان بوسنیایی معرفی شوند تا اقداماتی برای ترجمه آنها به زبان فارسی آغاز شود. نویسندگان روابط فرهنگی کشورها را رقم می‌زنند علی‌اصغر عامری، رایزن فرهنگی ایران در بوسنی هم سخنان کوتاه خود را به روابط فرهنگی نخبگان فرهنگی دو کشور اختصاص داد و گفت: علیرغم علاقه مردم بوسنی به ایران، شناخت کافی از فرهنگ و تمدن ایرانی در این کشور وجود ندارد. در حالی شاهد این وضعیت هستیم که میراث فرهنگی عمیق بین دو ملت شایسته شناخت بیشتر و تلاش بیشتر برای حفظ این میراث مشترک است. او ادامه داد: در سال‌های گذشته، ادیبان بزرگی در بوسنی بودند که هم به فارسی شعر می‌گفتند، هم به فارسی کتاب می‌نوشتند و هم شعرهای شاعران ایرانی را به فارسی تفسیر می‌کردند. عامری در ادامه با تأکید بر اینکه مسئولیت نخبگان، هنرمندان و نویسندگان برای ایجاد ارتباطات گسترده فرهنگی بین دو کشور بسیار است، گفت: رایزنی‌های فرهنگی ایران در کشورهای مختلف پلی بین نوادر و شخصیت‌های فرهنگی هستند و اگر این شخصیت‌ها را به هم ارتباط دهند، کار خود را به درستی انجام داده‌اند. او همچنین با اشاره به حضور در ایام بیست ‌و دومین سالروز نسل‌کشی سربرنیتسا، هدف از برگزاری این نشست را رسیدن به راهکاری برای چگونه ثبت و ضبط کردن وقایع جنگ بوسنی دانست تا از تکرار آن در آینده جلوگیری شود. قلم خود را برای رساندن صدای مظلومیت مردم بوسنی به کار می‌گیریم محسن رضوانی، شاعر و نویسنده رمان «گچ‌پژ» هم کلام خود را با این جمله آغاز کرد: وقتی در راهپیمایی مارش میرا، تابوت‌های اجساد کشف‌شده را می‌دیدیم، بیش از نمایندگان دیگر کشورها غمگین می‌شدیم؛ چون سنگینی غم و اندوه این واقعه را درک کرده‌ایم. هنوز هم بعد از گذشت ۳۰ سال از جنگ، اجساد پاک شهدای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به خاک وطن می‌آید و داغ مادران شهدا تازه می‌شود. هنوز هم مادرانی منتظر پیکر پاک فرزندان خود هستند. رضوانی سپس با بیان اینکه ما این درد بزرگ را می‌فهمیم و خودمان را شریک این غم جهانی و انسانی می‌دانیم، ادامه داد: تا وقتی که شکارها نویسنده و مورخ ندارند، تاریخ همیشه از پیروزی شکارچیان تمجید می‌کند. برای اینکه این مظلومیت در صفحات تاریخ گم نشود، بر همه کسانی که هنر و قلم دارند از هر نژاد و مذهبی، واجب و ضروری است که زبان گویای مظلومان باشند؛ کسانی که مدافعی ندارند که تاریخ آنها را ثبت و ضبط کنند. او تأکید کرد: برگزاری مراسمی همانند راهپیمایی مارش میرا، سبب می‌شود که ما از تاریخ شما بهره‌برداری کنیم و از آنچه بر ملت گذشته اطلاعات کسب کنیم و در کنار هم اجازه ندهیم که چنین کشتارهایی بار دیگر در جهان اتفاق بیفتد. این شاعر خاطرنشان کرد: وقتی مردم را از عمق فاجعه این کشتارها آگاه سازیم، مردم تصمیم خواهند گرفت تا از تکرار چنین جنگ‌های خانمان‌براندازی جلوگیری کنند. با مردم بوسنی همزادپنداری کردم افروز مهدیان، دیگر نویسنده ایرانی حاضر در راهپیمایی مارش میرا هم در ابتدای سخنرانی خود در این نشست با اشاره به اینکه تحقیقات و مطالعات بسیاری در خصوص بوسنی انجام داده است، گفت: هیچ‌ کدام این پژوهش‌ها به اندازه حضور در میان مردم و جامعه بوسنی مفید نبودند. او اظهار کرد: در این سفر با مردم بوسنی همزادپنداری کردم؛ چون خودمان درگیر جنگ بودیم و به نوعی تمام مصائبی را که بر ملت بوسنی رفته است درک کرده‌ایم. شهدای ما در مناطق جنگی باقی مانده بودند. با سختی بسیار آنها را تفحص کردیم و مادران شهدا بعد از ۲۰ سال تنها استخوان‌های فرزندانشان را در آغوش گرفتند. مهدیان تأکید کرد: آگاهی از این شرایط ما را به این سمت هدایت می‌کند که قلم خود را برای رساندن صدای مظلومیت مردم بوسنی به کار گیریم. در این سفر، مسئولیت سنگینی روی دوش خود احساس کردم و به دنبال این هستم که با قلم خود این رسالت را انجام دهم.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت