خبرگزاری تسنیم: هدف اصلى بعثت انبیاء، همان عبادت مخلصانه خداست که سعادت جاودانه انسان، در آن است و همین عبادت مخلصانه است که بشر را جانشین خدا مىکند و همه هستى را خاضع و فرمانبردار انسان مىسازد و دو هدف میانى و مقدماتى براى بعثت انبیا، یکى اقامه عدل و دیگرى برپایى حکومت الهى است که با تحقق این دو هدف مقدماتى، عبادت مخلصانه حق(جل اسمه) که هدف اصلى بعثت انبیاست محقق مىشود.
پیامبر اکرم در اینراستا سه مرحله حرکت را در مکه و مدینه شکل داد که سومین آن تشکیل حکومت اسلامى بود. در روایات مىبینیم که امام مهدى(عج) سیره و سنت پیامبر(ص) را احیا مىکنند یعنى امام عصر(عج) در وقت ظهور هر آنچه از قرآن و سنت نبوى فراموش شده و به حاشیه رفته است را زنده و عملى مىکنند بنابراین، از نظر نوع و اصول حکومت شبیه حکومت نبوى است؛ به عبارت بهتر همانطور که مردم در جنگها شرکت کرده و حکومت را حفظ مىکردند، در عصر ظهور این مردماند که باید به میدان بیایند و طبق قانون کلى قرآن که تصریح مىکند: «مردم باید براى عدالت بهپا خیزند»، در حکومت جهانى حضرت حجت(عج) این مردماند که باید قسط را اقامه کنند.
ازاینرو و بنابر روایات، مردم در عصر ظهور نقش مهمى دارند و باید امام عصر(عج) را یارى کنند، ازاینرو، حکومت نبوى و مهدوى شبیه به یکدیگرند اما از نظر احیاى دین و نیز نقش مردم در پیشبرد و پیشرفت این حکومت تفاوت دارند.
الف) اهداف بعثت
قرآن کریم در تبیین اهداف بعثت انبیاء، به سه مطلب مهم اشاره مىنماید که یکى از آنها را بهعنوان هدف اصلى معرفى مىنماید و دو هدف دیگر را بهعنوان مقدمه هدف اصلى مىداند که از آنها به اهداف سهگانه بعثت انبیاء تعبیر مىشود.
هدف نهایى : عبادت خداى یکتا
این هدف، هدف اصلى بعثت پیامبران است. در قرآن کریم بارها به این هدف اشاره شده که موارد زیر، بهعنوان نمونه ارائه مىشود: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ) (اعراف: 59). «همانا نوح را بهسوى قومش فرستادیم. پس به آنان گفت، خدا را عبادت کنید، شما را جز او خدایى نیست.» (وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ) (اعراف: 65). «و براى قوم عاد برادرشان هود را فرستادیم. او گفت، اى قوم! خدا را عبادت کنید، شما را جز او خدایى نیست.»
درباره سایر پیامبران - نظیر صالح و شعیب - نیز همین عبارت تکرار شده و در آیات دیگر قرآن نیز درباره سایر انبیاء، عبادت خداى یکتا بهعنوان هدف اصلى مطرح گردیده است. ازجمله مىتوان به آیات 21 بقره، 36 نساء، 72 و 71 مائده، 50، 61 و 84 هود، 36 نحل، 77 حج، 23 و 32 مؤمنون، 45 نمل، 16 و 36 عنکبوت، اشاره کرد.
همچنین در چند آیه قرآن، عبادت خدا، بهعنوان هدف اصلى بعثت تمام انبیاء ذکر شده است. نظیر آیه 36 نحل که خداوند مىفرماید: (وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِى کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ). «همانا در بین هر امتى، رسولى فرستادیم که خدا را عبادت کنید و از طاغوت بپرهیزید.»
هدف میانى : اقامه عدل و قسط در جامعه بشر
اما دو هدف دیگر که مقدمه این هدف اصلىاند، عبارتند از: اقامه عدل و قسط در جامعه بشر. خداى متعال در سوره حدید آیه 25 مىفرماید: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ). «همانا فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان را فرو فرستادیم تا زندگى مردم بر پایه قسط استوار گردد.»
و نیز در سوره شورى آیه 15 مىفرماید: (وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللهُ مِن کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ). «بگو: به آنچه خدا فرستاده از کتب الهى ایمان دارم و به من امر شده است که عدل را در میان شما برپا دارم.»
و نیز در سوره اعراف آیه 29 مىفرماید: (قُلْ أَمَرَ رَبِّى بِالْقِسْطِ وَأَقِیمُواْ وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ). «بگو: خدایم به قسط امر کرده است و اینکه روى خود را در پرستش و سجود بهسوى خدا استوار دارید و او را مخلصانه بخوانید.»
در این آیه، به مقدمه بودن اقامه قسط براى اخلاص در عبادت خدا اشاره شده است. بنابراین، ایجاد عدل و قسط اجتماعى و فردى، یعنى اجراى عدل در زندگى فردى و برپایى عدل اجتماعى، هدف دیگر بعثت انبیا(ع) است. این هدف، یعنى اجراى عدل در زندگى فردى و اجتماعى بشر، مقدمه دستیابى به مرحله اخلاص در عبادت خداست که هدف اصلى بعثت پیامبران(ع) است.
مقدمه ضرورى : برپایى حکومت الهى
هدف سوم بعثت انبیا که خود بهنوعى مقدمه دو هدف دیگر - یعنى اقامه عدل و نهایتا اخلاص در عبادت خداى متعال است - برپایى حکومت الهى است. در این حکومت، خواستهها و مصالح فردى یا گروهى، حکومت نمىکند؛ آنچه حکومت مىکند، امر و نهى الهى و دستورها و قوانین خداست.
حکومت انبیاء، با انواع دیگر حکومت تفاوت اساسى دارد. جملگى حکومتها از هر نوع و به هر شیوه که باشند، چه حکومتهاى فردى و چه حکومتهاى جمعى، چه آنها که بر پایه استبداد برپا مىشوند، و چه آنها که بر پایه دموکراسى غیر الهى و حاکمیت مطلق احزاب و گروهها بنا مىشوند، همگى در یک نقطه به هم مىرسند و همگى از این نقص مشترک برخوردارند که مصالح وخواستههاى فرد یا جمع معینى، آن هم به تشخیص عده معدودى از افراد بشر، اختیار همه انسانها را در دست داشته باشند و علىرغم حس طبیعى خودخواهى و نیز خطاپذیرى آنان، خواست تشخیص آنان، سرنوشت بقیه را رقم زند و انسانها در زندگىشان محکوم تصمیم حاکمان باشند - خواه این عده معدود به خواست خود، زمام امور بشر را به دست گرفته باشند یا با کمک جمع اندک یا بسیار دیگر - نتیجهاش سپردن سرنوشت انسانها به خواست فرد یا جمعى است که نه صحت تشخیص آنان و نه امانتدارى و عدالت چنین حکومتى تضمینپذیر است و نه دلیلى بر سلامت و توان ایشان براى تشخیص مصلحت جمع یافت مىشود.
در حکومت انبیا خواسته خداوند ملاک تصمیمگیرىها و قوانین و مقررات است. خواسته خداوند یعنى عدل و فضیلت و مصلحت. انبیا امانتدارانى هستند که قانون و دستور خدا را در جامعه بشرى اجرا مىکنند و حکومت انبیا بهمعناى حکومت قانون خداست. حکومت امامان معصوم پس از نبى خاتم و نیز حکومت فقهاى عادل در زمان غیبت امام معصوم نیز همان حکومت قانون خداست؛ زیرا مبتنى بر اراده و دستور خداوند متعال است. انبیا و امامان معصوم(ع) و نیز فقهاى عادل امانتداران دین خدایند؛ آشنایان امین و عادلى که قانون خدا را مىشناسند و در اجراى صحیح آن، بهدلیل عصمت و عدالتى که دارند، خیانت نمىکنند.
خداى متعال در قرآن کریم بارها به بیان این هدف پیامبران که اقامه حکومت الهى است، پرداخته است. ازجمله در سوره شعراء آیات 108، 110، 126، 131، 144، 150، 163 و 179، پیام انبیا را در این جمله خلاصه مىکند: (فَاتَّقُوا اللهَ وَأَطِیعُونِ). یعنى : «پرهیزگارى خدا را پیشه کنید و از من اطاعت کنید.»
در این آیات، انبیاى الهى، بشر را به پذیرش رهبرى خود فراخواندهاند و آنان را به برپایى حکومتى که رهبرىاش را انبیا بر عهده دارند، دعوت کردهاند. در همین سوره، در آیات 150، 151، 153، پیام صالح، یکى از پیامبران بزرگ الهى، به قومش چنین بیان شده است: (فَاتَّقُوا اللهَ وَأَطِیعُونِ * وَلَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ * الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ وَلَا یُصْلِحُونَ). «تقواى خدا را پیشه کنید و از من اطاعت کنید و از تجاورکاران و مسرفانى که فساد بر پا مىکنند و زمین را آباد و اصلاح نمىکنند، اطاعت نکنید.»
در این آیات، صالح - پیامبر بزرگ خدا - خود را بهعنوان رهبر شایسته اطاعت، معرفى و مردم را به شورش و تمرد از اطاعت رهبران ستمگر و ستمپیشه دعوت مىکند و آنان را به فرمانبردارى از حکومت خویش، بهجاى حکومت رهبران ستمپیشه، فرا مىخواند.
این هدف در سوره نساء آیه 64، هدف همه پیامبران در طول تاریخ اعلام شده است. خداى متعال مىفرماید: (وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللهِ). «هیچ رسولى نفرستادیم مگر به این منظور که به اذن خدا اطاعت شود.» و براى تحقق همین هدف است که خداى متعال درباره رسول خدا و امامان پس از او مىفرماید: (أَطِیعُواْ اللهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الأَمْرِ مِنکُمْ) (نساء: 59). «اى کسانىکه ایمان آورید، از خدا اطاعت کنید، و از رسول خدا و اولى الامر خود اطاعت کنید.» این دو آیه، تأکیدى بر تداوم همیشگى این هدف پیامبران، یعنى برپایى حکومت الهى در طول تاریخ گذشته و آینده بشر است.
ب)مراحل حرکت تکاملى در بعثت نبوى
بعثت رسول گرامى اسلام(ص) داراى مراحل مختلفى بود که عبارتند از:
1- جریان حقیقت و نور بعثت در قلب پیامبر اکرم(ص): مقام معظم رهبرى(حفظهالله) این مرحله را مهمترین مرحله بعثت معرفى مىکند و مىفرماید: «این سرچشمه بعثت که در مثل امروزى در قلب مقدّس نبى اکرم(ص) جوشید و جارى شد، مسیر مهمّى دارد. یعنى مسأله به همینجا خاتمه پیدا نمىکند که از طرف پروردگار، حقیقت و نورى در قلب یک انسان ممتاز، برجسته و استثنایى درخشید. این، قدم اوّل و اوّل کار است. البته مهمترین بخش قضیه هم، همین است. درخشیدن این نور در قلب مقدّس و مبارک پیغمبر و تحمّل مسؤولیت وحى از طرف آنبزرگوار، همان قسمتى است که بهطور صریح، عالم خلقت، عالم وجود انسان و دنیاى مادّى را به معدن غیب وصل مىکند.»
2-حرکت در جهت برهمزدن اندیشههاى باطل: ایشان در اینزمینه نیز مىفرماید: «بعد از آن که قدم اوّل و این حرکت، با جوشش وحى الهى در قلب مقدّس پیغمبر و با تحمّل وحى الهى آغاز شد، آن وقت محتواى بعثت - که یک محتواى جدید است و بهمعناى ساختن دنیاى جدید و برهم زدن نهادهاى باطل و ساقط و توأم با ظلم و عدوان است - یعنى تحقّق بعثت در خارج نیز شروع مىشود که به مبارزه احتیاج دارد.»
«بنابراین قدم اوّل بعد از بعثت، نهضت، مبارزه و حرکت است. هیچ پیغمبرى نتوانست اینراه را بدون مبارزه بپیماید، این بار را به منزل برساند و این پیام را به مردم ابلاغ کند. اینطور نیست که مردمى که بعثت در قلب آنها، در میان آنها و در محیط آنها انجام گرفته است، آن دنیاى جدیدى را که بعثت پیشنهاد مىکند، به آسانى بپذیرند. لذا مبارزات با پیغمبران شروع مىشود و پیغمبران، پر دشمنترین انسانهایى هستند که حامل یک بار امانت و یک حقّى هستند.»
3-برپایى حکومت اسلامى : بعد از تغییر در اندیشه مرحله دیگرى که براى بعثت قرار داده شده است، ایجاد حکومت و پیاده کردن، عملى افکارى است که در مرحله قبل رواج پیدا کرده بود، ایشان در اینزمینه مىفرماید: «شروع اینراه (مرحله رواج افکار) در سیزده سال اوّلِ زندگى پیغمبر است؛ تا اینکه منتهى به تشکیل حکومت میشود. پس قدم بعدى، تشکیل نظام مبتنى به این تفکّر و بر مایه بعثت است. لذا توجّه مىکنید از این ترتیب، خوب مىشود فهمید حرف کسانىکه سعى مىکنند تا دین و بهخصوص دین اسلام را جداى از حکومت معرفى کنند، غلط است... بعد از آن مبارزات طولانى، همین است. ایجاد یک محیط و فضا و یک نظم و نظام بر مبناى این فکر است. تا این نظام و اینقدرت، پشتوانه تفکّرات الهى و اسلامى نباشد، نمىتوان افکار و احکام و مفاهیم الهى را در زندگى مردم منتشر کرد و بسط داد. درست عکسِ نظر کجبینانه کسانىکه مدّعى هستند اگر قدرت با دین همراه شود، دین فاسد مىشود!»
ج) شباهتها و تفاوتهاى بعثت و ظهور
شباهتها
در این خصوص حداقل دو شباهت را مىتوان بیان کرد که مرحوم شیخ صدوق نیز در کتاب کمال الدین به آنها اشاره کرده است:
1- نخست بحث غربت اسلام چنانکه در حدیثى پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اسلام آغازش با غربت بود و باز غریب خواهد شد و خوش به حال کسانىکه غریباند.»
در تفسیر این حدیث که باز اسلام به غربت باز خواهد گشت، گفته مىشود این ناظر به دوران قبل از ظهور و در آستانه ظهور است، یعنى همانطور که در فضاى غریبانه و شرکآلود عربستان، پیامبر(ص) برانگیخته شده و اسلام را با سختىهاى بسیار توسعه و ترویج دادند، اسلام دوباره بهدلیل انحرافات و اینکه امت به بیانات قرآن و سنت عملکنند، غریب و ضعیف مىشود و در عصر آمدن امام عصر(عج)، اسلام در یک ضعف و غربت قرار مىگیرد.
در توضیح این مسأله و بهدلیل امکان طرح این سؤال که پس چرا ما مىکوشیم اسلام ناب را از طرق مختلف معرفى کنیم؟ باید گفت اساسا منظور از این غربت این است که کسانىکه تبلیغ اسلام راستین را مىکنند در اقلیت قرار مىگیرند و علىرغم همه تلاش خود، غریب مىشوند، همانطور که در دوران کنونى کسانىکه خود را خادم حرمین شریفین میدانند بهجاى مبارزه با اسرائیل خود را همطراز آن کرده و نماد تخریب و خونخوارى شدهاند و مدعى از که اسلام اصلى در دست ما است که این نشان از غربت اسلام دارد.
اما درباره کارکرد این شباهت باید گفت مومنین با دیدن غربت و مظلومیت اسلام، از آمدن امام عصر(عج) ناامید نشوند و گمان نکنند در این دنیاى پرآشوب و حضور اسلامنمایان گرگصفت، امام عصر(عج) ظهور نمىکنند بلکه روایات بر ظهور ایشان در چنین فضاى ظلمانى تصریح دارند.
2- شباهت دوم مربوط به بحث بشارتدهندگان به ظهور امام عصر(عج) است، وقتى احادیث و تاریخ را بررسىکنیم، مىبینیم در دوران قبل از بعثت پیامبر(ص) کسانى مژده ظهور پیامبر آخرالزمان را مىدادند، از کاهنان یهودى گرفته تا مسیحیان و حتى افرادى مانند سلمان فارسى، اما اکثریت جامعه آنها را تمسخر کرده و غیرمطلع و نادان و فاقد بلوغ عقلى مىدانستند و تمسخرشان مىکردند، اما دیرى نگذشت که حقیقت این بشارت بهوقوع پیوست و انکارکنندگان را روسیاه کرد! و کسانى همچون سلمان با آمدنشان با تمام وجود به او گرویدند.
در موضوع ظهور حضرت حجت(عج) نیز به این مسأله اشاره شده که مژدهدهنگان و مبشران ظهور امام مهدى(عج) توسط گروه ظالمین مورد تمسخر قرار مىگیرند (چنانکه وقتى ما از مهدویت سخن مىگوییم مبلغ هنگفتى از بودجه هاى بیت المال در عربستان صرف تمسخر امام مهدى(عج) مىشود که شیعه مژده آمدنشان را مىدهد. چقدر افراد را تطمیع مىکنند و به نام کارشناس جلوى دوربین مىآورند که علیه امام مهدى(عج) صحبت کرده و وجود مقدسشان را انکار کنند.)
بنابراین این مژده دادن و انکار حضرت(ع) نیز بهعنوان شباهت عصر بعثت و عصر ظهور مطرح است.
تفاوتها
در ارتباط با فرق اصلى میان بعثت پیامبر(ص) و ظهور امام مهدى(عج) باید گفت:
1- بعثت پیامبر(ص) به زمینهسازى نیاز نداشت و خداوند ایشان را بدون یاور مبعوث کرد و ایشان بهتدریج و یک تن یک تن، یارانى را جمع کردند و بعد از 13 سال در مدینه حکومت تشکیل دادند اما در ارتباط با امام عصر(عج) این مردم هستند که باید زمینهساز بوده و فرامین ایشان را انجام داده و یارانى را پرورش دهند؛ ازاینرو، نمىتوان گفت ظهور همچون بعثت است که حضرت مهدى(عج) یار جمع کنند و بعد حکومت تشکیل دهند. در روایات است که اگر یاران حضرت(عج) کامل شوند، ایشان ظهور مىکنند، ازاینرو براى ظهور امام عصر(عج)، مردم باید قدم پیش بگذارند و آمادگى خود را به اثبات برسانند.
2- دیگر از تفاوتها، موضوع پذیرش عمومى است یعنى در بعثت انبیاء بحث پذیرش عمومى و اینکه مردم باید آماده پذیرش باشند بهعنوان شرط نبوت لحاظ نشده ازاینرو، خداوند رسولان را در جامعهاى کاملا ظالم و غافل مبعوث مىکرد تا پیامبران کمکم با تبلیغ، هم یاران را جمع و هم فضاى جامعه را آماده کنند اما در رابطه با ظهور امام زمان(عج) اینطور نیست یعنى باید هر دوى این موارد را مردم ایجاد کنند یعنى هم تربیت یاران و هم زمینهسازى براى پذیرش و این تفاوت بعثت با ظهور است.
به گونهاى که در عصر بعثت، مکه رسالت پیامبر(ص) را نپذیرفت اما درباره ظهور اینطور نیست که حضرت حجت(عج) بیایند و بعد تبلیغ کنند بلکه باید یارانى تبلیغ کنند آنچنان که در روایات است و مردم حکومت را براى حاکمیت ایشان آماده کنند تا حضرت(عج) بیایند و گامهاى اصلى را بردارند و ایشان در شرایطى ظهور مىکنند که اکثریت جامعه مهیاى پذیرش این ظهور و حکومت جهانى ایشان باشند آن هم مشتاقانه و با عطش.
از نظر حکومت در روایات مىبینیم که امام مهدى(عج) سیره و سنت پیامبر(ص) را احیا مىکنند یعنى امام عصر(عج) در وقت ظهور هر آنچه از قرآن و سنت نبوى فراموش شده و به حاشیه رفته است را زنده و عملى مىکنند بنابراین، از نظر نوع و اصول حکومت شبیه حکومت نبوى است؛ به عبارت بهتر همانطور که مردم در جنگها شرکت کرده و حکومت را حفظ مىکردند در عصر ظهور این مردماند که باید به میدان بیایند و طبق قانون کلى قرآن که تصریح مى کند: «مردم باید براى عدالت بهپا خیزند»، در حکومت جهانى حضرت حجت(عج) این مردماند که باید قسط را اقامه کنند.
ازاینرو و بنابر روایات، مردم در عصر ظهور نقش مهمى دارند و باید امام عصر(عج) را یارى کنند، ازاینرو، حکومت نبوى و مهدوى شبیه به یکدیگرند اما از نظر احیاى دین و نیز نقش مردم در پیشبرد و پیشرفت این حکومت تفاوت دارند.
دیدگاه تان را بنویسید