خبرگزاری فارس: گوش بریدن «ونسان ونگوگ» معروفترین خودزنی تاریخ هنر است اما عشق؟ حسادت؟ خشم؟ انگیزه واقعی چه بوده است؟ بیش از یک قرن است که تصمیم ونگوگ برای بریدن گوش خود ناشناخته باقی مانده است. تحقیقات جدید نشان میدهد که «ونگوگ» نقاش بزرگ، گوش خود را با تیغ ریشتراشی برای ناکامی عشقی بریده نه به خاطر دعوا با همکار هنرمند نقاشش «پل گوگن». بر اساس تحقیقی جدید از دوران زندگی ونگوگ در منطقه «پروونس» فرانسه، این رویه وحشنانگیز از خبر ازدواج عاشقانه «تئو» برادر ونگوگ که معتمدترین و وفادارترین حامی مالی ونسان بود نشات میگیرد. این تحقیق، نظریه عمومی که ونگوگ پس از دعوا با پل گوگن همکار هنرمنش، با تیغ ریشتراش گوش خود را بریده است رد میکند.
گفته میشود ونگوگ با شنیدن خبر ازدواج برادرش پریشانحال شده که میتوانسته صمیمیت و نزدیکی رابطهشان را تهدید کند و البته برادرش تئو و همسر و خانوادهاش را برای حمایت حفظ میکند. وی قادر نبوده با تنها برادری که بومهای نقاشیهایش را میفروخته نزاع کند. و تا الن همه بر این عقیده بودند که ونگوگ بعد از اینکه با پل گوگن درگیری لفظی پیدا میکند گوش خود را با تیغ میبرد و بعد از این اتفاق خبر ازدواج برادرش با دختری را که دوست داشته میشنود و این خود زنی ربطی به ماجرای ازدواج برادرش ندارد در صورتیکه تحقیقات جدید خلاف این را نشان میدهد. مارتین بیلی نویسنده کتاب جدید «استودیوی جنوب» شواهدی نشان داده که ونگوگ تقریبا از نامهای که تئو در 23 دسامبر 1888 نوشته مطلع بوده است. البته همان شب پس از آنکه دو هنرمند در ادامه روزی بارانی که مشغول به کار هستند نزاعی درمیگیرد و گوگن خانه را با تهدید نقل مکان به پاریس ترک میکند اما ماشه خودزنی ونگوگ نه بخاطر درگیری با گوگن بلکه به خاطر خبر ازدواج برادر کشیده میشود. بیلی میگوید که تئو قبلا نامهای به مادرش نوشته بوده و از او اجازه ازدواج گرفته و «جو» هم نامهای به
برادر بزرگترش نوشته و وی در پاسخ به او تبریک گفته و این نامه هم در تاریخ 23 دسامبر نوشته شده است. بیلی اطمینان دارد که تئو همزمان برای برادرش هم نامه نوشته و به خانه زرد معروف «آرلز» نیز در 23 دسامبر تحویل داده شده است. ونگوگ گوش خود را با تیغ ریشتراش میبرد و با حالیکه خونریزی شدید دارد، گوش را لای کاغذی گذاشته و به روسپیخانه مورد علاقهاش میرود و آن را به زن جوانی که میشناخته میدهد. البته برنادت مارفی نیز در کتاب اخیر خود مینویسد که این زن جوان روسپی نبوده و دختر یک کشاورز محلی بوده که در آنجا خدمتکار بوده است. مارفی همچنین با مستندات نشان میدهد که ونگوگ تمام گوش خود را بریده و نه فقط بخش جلویی آن را. زن بیچاره بسته را باز میکند و با دیدن گوش ونگوگ غش میکند و دیگران به پلیس خبر میدهند و ونگوگ پا به فرار میگذارد. صبح روز بعد که روز اول کریسمس است گوگن به خانه برمیگردد و پلیس را دم در میبیند و ونگوگ که در تختخواب در خون خود خوابیده است. تئو نیز که مشتاق گذراندن روز اول کریسمس با نامزدش است به ملاقات برادرش در بیمارستان میرود و ونگوگ پس از گذراندن چند روز در بخش مراقبتهای ویژه در 7 ژانویه
از بیمارستان مرخص میشود و برای برادرش تئو نامهای با این عنوان مینویسد:"به زودی روزهای خوش خواهد آمد و من کارم را با شکوفههای درختان آغاز خواهم کرد". ونگوگ پس از آن علیرغم آشفتگیها و پریشانیها و بستری شدن در بیمارستان، به نقاشی کردن ادامه میدهد تا اینکه در ماه آوریل از «آرلز» نقل مکان میکند. نقاشیهای این دورهی استیصال ونگوگ از بهترین آثار این هنرمند اعجوبه است. نقاشی «اتاق خواب» که یکی از بهترین و معروفترین آثار ونگوگ به شمار میآید در این دوران خلق شده است. بیلی از جنبه فنی توضیح میدهد که وجود دو بالش در این نقاشی نشان از امید و انتظار ونگوگ برای وصال به معشوق دارد.
تختخواب ونگوگ که در نقاشیاش آمده توسط خود او با قطار به منطقه «اوور» در شمال پاریس فرستاده شد. ونگوگ آخرین تابلوهایش را قبل از خودکشی در ماه جولای در آنجا خلق کرد. تئو برادرش نیز یک سال پس از خودکشی ونسان درگذشت و همسرش آن تختخواب را به ارث برد و در مهمانخانهای که در هلند راهاندازی کرد از آن استفاده میکرد. گفته میشود که این تختخواب به موزه «خانه زرد» ونگوگ برگردانده شد اما این ساختمان در طی جنگ جهانی دوم ویران شد و تختخواب که به برادرزادهاش رسیده بود توسط وی به روستاییانی که خانههایشان در جنگ ویران شده بود اهدا شد. بیلی در این کتاب مینویسد که نتوانسته بیش از این رد این تختخواب را بگیرد که سرنوشتش به کجا ختم شده اما معتقد است که آن تختخوابِ محکم چوبی، هنوز جایی در آن بیرون بصورتی ناشناخته وجود دارد. امروزه ونگوگ یکی از معروفترین هنرمندان دنیاست جاییکه در دوره حیاتش به اندازهای گمنام بود که از چهار روزنامهای که در آن زمان خبر مُثله کردن گوش ونگوگ را منتشر کرده بودند دوتا اسم او را غلط زده بودند و سومی او را یک هنرمند لهستانی عنوان کرده بود.
دیدگاه تان را بنویسید