ناگفته‌هایی از یک راز زندگی استاد شهریار

کد خبر: 568612

ایرج نوبهار گفت: هنوز تکلیف بسیاری از دست نوشته های شهریار از جمله قرآن خطی او توسط شهرداری معین نشده و در گنجه قدیمی اتاق نمور خانه شهریار در حال پوسیدن است.

خبرگزاری فارس: در سالروز شعر و ادب و بزرگداشت شهریار راهی منزل ایرج نوبهار شدیم در گوشه ای در شهر جدید شهریار و خیابانی که انتهایش ایستاده بود، طبق معمول صمیمی و ساده و بی تکلف پذیرای مان شد.
گذشت زمان نوبهار را به خزان نزدیک کرده، نوبهار که شاعر و نویسنده ای طناز و بزله گو است به پرستارش تاکید می‌کرد پذیرایی مان کند، اما خود دردمند و رنجور بود

اما هنوز هم نوبهار مانده است. صمیمی و صادق و صریح و پر انرژی سخت کوش، کتاب‌ها را ورق می‌زد، مشغله اش بسیار بود و زمان را به سختی هماهنگ کردیم و بلافاصله گفت‌گو را شروع کردیم. * آقای نوبهار احساس پیری که نمی‌کنید؟ با اینکه قلبم را یکبار عمل کرده‌ام، جوان و عاشق‌تر شده ام و بیشتر از دلم استفاده می‌کنم تا مغزم. ولی روزگار و مسایل زندگی، گاهی هر دلی را به درد می‌آورد. * از شهریار و ناگفته هایش از زندگی و آثارش که کمتر گفته و شنیده شده بگویید. از هیچ شاعری به اندازه شهریار سخن گفته نشده است. شهریار شاعر عشق و شیدایی است تاریخ ایران زمین به اندازه شهریار که جوانی و زندگانیش را وقف شعر و عشق کند به خود ندیده است، همچنان که فضیلت های اخلاقی خود را حفظ کرده از عشق و شیدایی سرود، چه رنج ها و مشقاتی که نکشید و این از بیت بیت شعرهایش پیداست. شاعری که سرنوشتی به همانند شهریار داشت کمتر کسی می‌داند یک نفر از شعرای به نام ایران هم سرنوشتی شبیه شهریار داشته است. دکتر مهدی حمیدی شیرازی شاعری بزرگ و سراینده شعر معروف و عاشقانه «مرگ قو» است. شهریار و حمیدی هر دو عاشق می شوند و معشوقه های هر کدام دختر سرهنگی بوده است و هر دو معشوقه جفا می کنند و در حقیقت در زمان خود جسارت ابراز عشق به خود نمی‌دهند؛ و جالب اینکه هردو معشوقه از سر بی وفایی اجباری همسر سرهنگ می شوند و پس از سالها هر دو عاشق، معشوقه های خود را در پارک شهر ری می‌بینند. دکتر مهدی حمیدی قطعه معروف ارمغان ری را در این حال و هوا می سراید، حمیدی شیرازی برعکس شهریار از تاب فراق یار به معشوق عتاب و تندی می کند و زبان به تلخی و اعتراض و تهدید می گشاید اما شهریار به عشق پناه می برد و درد و رنجش را یک عمر عاشقانه می سراید. تکلیف بسیاری از دست‌نوشته‌ها معین نشده است از ناگفته های شهریار چه مانده است؟ از شهریار آنقدر نوشته‌اند که گاهی طعنه به قصه می زند و به عقیده من احوال شخصی هر شاعری هم جزء مسائل خصوصی اوست. بگذارید دوباره فریاد بکشم که بارها با مراجعات و مکاتبات من به شهرداری تبریز و رئیس موزه هنوز تکلیف بسیاری از دست نوشته های شهریار از جمله قرآن خطی او توسط شهرداری معین نشده و در گنجه قدیمی اتاق نمور خانه شهریار در حال پوسیدن است. شهردارها می‌آیند و می روند و افراد غیر کارشناس را مسئول تعیین می کنند و استفاده از کارشناسان خبره مربوطه به غرورشان برمی خورد، تا کسی بیاید ارباب قلم منتظر تعیین تکلیف اینان باشند که مقداری قبلا توسط ورثه شهریار به شهرداری هدیه شده است، مثل قرآن به خط شهریار و بقیه را که سالها من نگهداری کرده‌ام، که اگر نبودم آنها هم به یغما رفته بود. در اسفند 1394در محضر ثبت اسناد با حضور شاهدینی تحویل هادی پسر شهریار داده‌ام و فقط چیزهایی که متعلق به خودم بوده را نگه داشتم که آنها هم محضری توسط هادی تایید شده است. تعلق خاطر شهریار به پروین: دوشنبه ها جلسات شعری در منزل بهار تشکیل می شد * اما ناگفته ها... یک راز زندگی شهریار؛ تعلق خاطر پروین اعتصامی و شهریار به هم بوده که اولین آشنایی آنها در منزل ملک الشعرای بهار صورت گرفت، دوشنبه‌ها جلسات شعری در منزل بهار تشکیل می شد، که گواه این عشق شعری چاپ نشده از شهریار است که جزوه شاهکارهای ادبی، عاشقانه کشور است. فقط چند بیت آن را برایتان می خوانم و ... و اما شعر : بیادم است که استاد نامدار بهار مرابه همره خود بار اول آنجا برد از آن پس من و او آشنای هم بودیم خیال می کنم او بیست سال کمتر داشت سنین بنده هم از آن حدود بیش نبود تولد من و او هردو در یکی سال است به چند جلسه من و او چکامه هم خواندیم در آنزمان من واو کُپ یکدیگر بودیم به کفه ای غزل عاشقانه بود از من به کفه دگر از وی قصاید حکمی که هردو مایه اعجاب اوستادان بود متاع او همه عقل متاع من همه عشق اگر چه عشق حقیقی آن بودد کو داشت به راستی که یکی از نوابغ ادب است دریغ که نابغه ها همیشه ناکامند ........................................... تاثیر شهریار را در ادبیات معاصر چگونه می دانید ؟ سروده های او تاریخ معاصر، وضعیت اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی ، ادبی و حوادث زمان را به تصویر می کشد و به نحوی سینمای شعری و ادبی است. حیدر بابا تنها کوه خشکناب و آذربایجان نیست، تمامی قلل مرتفع دنیا حیدر بابایی است که سرود عشق و پیام انسانی و عرفانی یک شاعر عاشق و شیدا را به گوش انسانها و طبیعت می رساند .شهریار نقاش بزرگ معاصر زمانه خویش است و به تمام جهان و زمان تعلق دارد. شهریار تابعیتی جز به فضیلت های انسانی متعهد ندارد و تنها پیام آور عشق است و بس. ماجرای نپذیرفتن دیدار با یک خواننده / شهریار گفت ملاقاتش نمیکنم از خاطرات شهریار برایمان بگویید یک خواننده مشهور آن زمان به تبریز آمده بود که فقط شهریار را ببیند عموی من و خیلی ها واسطه شدند که او ملاقاتی با شهریار داشته باشد. حتی سرتیپ صفاری استاندار وقت آذربایجان هم شخصا در این موضوع دخالت کرد. اما شهریار او را نپذیرفت چند سال بعد شهریار گفت در تهران او را دعوت کرده بودم و او نیامد من هم دلم رضا نداد او را بپذیرم. بازهم از اخلاقیات و منش شهریار بگویید... دنیای ما را مستکبران دارند از عشق و محبت و شیدایی ها تهی می کنند د یگرشهریارانی پیدا نخواهد شد که تاج از سر شهریار بربایند. دنیای آشفته و سرمایه داری و خود بینی و خود پسندی مستکبران فضیلت های اخلاقی و حتی احساس و عواطف انسانی را از آدمی می گیرد و تبدیل به ماشین و زندگی ماشینی می کند من چندان به آینده انسانی آدمهای این زمانه خوش بین نیستم. با تاکید به یک واقعیت؛ نسل جوان تاریخ ادبیات ما را دریابد اصرار دارم نسل جوان تاریخ ادبیات ما را دریابد. شهریاران تاجدار ادبیات جهانی از مشاهیر ایرانند شهریار یکی از آنان است . شهریار افتخار مهین اسلامی است و آثارش به اکثر زبان های دنیا ترجمه شده و شاهکارهای او قصه ماندگار ادبیات جهان است که خود با شعر متولد با شعر زیست و باشعرهم پرواز کرد . وفاداریش را می ستایند و در آینه بزرگ تاریخ همواره تصویر جاودانه ای از او منعکس است وتندیس بزرگ او از کوه عینالی به شهر تبریز و سهند می نگرد و هر لحظه فریاد می زند که حیدر بابا دونیا یالان دونیادور...

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت