بمب اینترنتی در کاخ فرهنگ

کد خبر: 554940

افسون اینترنت ما را به کجا می‌برد؟ ناخواسته و ناگزیر همه ما سوار بر این موج تکنولوژی نوین به سوی آینده نامعلوم پیش می‌رویم.

روزنامه ایران: افسون اینترنت ما را به کجا می‌برد؟ ناخواسته و ناگزیر همه ما سوار بر این موج تکنولوژی نوین به سوی آینده نامعلوم پیش می‌رویم. این روزها دیگر سخن از این نیست که اینترنت به خانه‌ها راه پیدا کرده است یا میهمان و همسایه ناخوانده ما شده است بلکه این مولود دلفریب دنیای فناوری به یک «زوج» در زندگی ما تبدیل شده است و پاره‌ای از حیات و وجود اجتماعی هر ایرانی گشته است. به هر جا گام بگذاری، از خانه تا خیابان و از اداره تا دانشگاه با شهروندانی روبه‌رو می‌شوی که دست در دست این مولود سرگرم گشت و گذار در فضای نامتناهی خبر و اطلاعات هستند. پیر و جوان، زن و مرد و کارمند و مدیر در هر جا باشند لحظه‌های خوش زندگی خویش را با این همراه و همسفر تقسیم می‌کنند.
میهمانی که جاخوش کرده است

از روزی که چشم ما ایرانیان به چهره این مولود جدید روشنی گرفت تا به امروز که 10 سال زندگی مشترک را پشت سرگذاشته‌ایم بسیاری از اوضاع و امور تغییر کرده است. اما قبل از آنکه باب بحث بر سر مسأله مهم« فایده - زیان» ورود این عضو جدید به زندگی ایرانی‌ها باز شود و به سنجیدن «آنچه از دست می‌دهیم» با «آنچه به دست می‌آوریم» بپردازیم لازم است برخی از اتفاقات رازآلود دوره تولد تا رشد و بلوغ اینترنت در ایران را از نگاه بگذرانیم. هنوز چندان دور نشدیم از دوره‌ای که برای استفاده از اینترنت مدارک هویتی مثل کپی شناسنامه را عرضه می‌کردیم تا یک اکانت محدود 10 ساعته که تنها ابزار اتصال به شبکه آن یک «مودم اکسترنال یا اینترنال» با «یک خط تلفن» بود برایمان فراهم می‌شد و با صدای زنگ نوستالژیک «اتصال به اینترنت» دروازه این دنیای سحرآلود به روی شما گشوده می‌شد.

به خاطر دارم که بنا به حرفه خویش جزو نخستین افرادی بودم که خط تلفن همراه اختیار کردم. قدم بعدی، خرید خط دیتا به قیمت ماهانه 100 هزار ریال بود تا بتوان از اینترنت صرفاً برای مبادله ایمیل استفاده کرد. قشر جوان جامعه که این روزها بر سر نسل 3G و 4G کورس رقابت گذاشته‌اند، شاید به سختی باور کنند که 10 سال پیش، ما نسل میانسال جامعه هنگام ابداع نشانگر GPRS روی تلفن‌های همراه چه اندازه ذوق زده می‌شدیم.
همه چیز به سرعت برق و باد گذشت، موج نیرومند اینترنت مرزهای زمان و لحظه‌ها را درنوردید. «اینترنت کارتی» نخستین جلوه این انقلاب هزاره سوم بود که انتظار طولانی برای عضویت در دنیای مجازی را از میان برداشت. موج دوم آن تحت عنوان سرویس ADSL و بعد Wi fi به منازل راه یافت و بالاخره با ابداع گوشی‌های هوشمند چهره نوین این انقلاب ارتباطی در ایران و جهان نمایان شد. شدت و شتاب این موج در بستر جامعه ایرانی به اندازه‌ای بود که مجالی برای برنامه‌ریزی باقی نگذاشت رقابت سازندگان که اتاق فرمان طراحی این ابزار هوشمند نشسته‌اند چنان است که هنوز محصول جدید در منزل شهروند ایرانی جا خوش نکرده آوازه اختراع مدل‌های جدیدتر آن در شهر می‌پیچد. اکنون در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که همه اجزای جامعه و تمامی ارکان حکومت خود را در وسط میدان مبادله پیام و اطلاعات یافته‌اند.
غیر از حیرت چه کرده ایم؟

تنها واکنش ما ایرانی‌ها در برابر ورود این موج ابراز «حیرت عمیق» بوده است هنوز غرق در شوک و هیجان خلق پدیده‌هایی هستیم که شیرازه زندگی و مناسبات ما را دگرگون می‌کنند.

واژه «حیرت» شاید رسا‌ترین تعبیری است که جامعه شناسان برای توصیف رفتار شهروندان در برابر افسون پدیده‌های دنیای فناوری به کار می‌برند. با این تفاوت که شگفتی و شوک ما با نوعی شیدایی و شیفتگی به اختیار گرفتن این محصولات درآمیخته است. حرص و ولع ما برای کامجویی از این فناوری ها چنان است که اساساً به عوارض و آثار آن بر رفتار و فرهنگ خویش نمی‌اندیشیم.
اینجا است که یکی از پرسش‌های بزرگ زمانه ما مطرح می‌شود این که با این مولود جدید چگونه تعامل باید کرد؟ آیا راهی برای آشتی و سازگاری میان این مولود جدید عصر ما که از جنس ماشین و اشیا است با فرهنگ بومی ما وجود دارد آیا می‌توان راهی یافت تا ارزش‌ها و داشته‌های ملت‌ها (اعم از فرهنگ و ادبیات و زبان) در این دوران سیطره فناوری حفظ شود . براستی ما در انتخاب بر سر گزینه «همه یا هیچ» یا تسلیم و نفی هستیم یا راه میانه‌ای و انتخاب سومی هم وجود دارد؟
این سؤال که متخصصان اجتماعی به درستی از آن به عنوان بزرگترین پرسش زمانه ما از آن یاد کرده‌اند اکنون سرفصل بسیاری از میزگردها و جلساتی است که در رسانه‌ها، دانشگاه ها و پارلمانها و دولت‌های پیرامون برپا می‌شود. این همه بحث و جلسه در واقع چاره‌جویی برای زدودن آن «حیرت» و به خودآوردن شهروندانی است که غرق در هیجان و شوک تکنولوژی جدید هستند.
کمابیش همه پدران و مادران، مدیران و تصمیم گیران و استادان و نخبگان، نگران طولانی شدن این دوره خلسه و سرخوشی نسل جوان از افسون اینترنت هستیم اما با این حال هیچ آستین همتی بالا نمی‌رود و دست کم تا به امروز گامی روشن برای رفع این نگرانی‌ها برداشته نشده است.

داستان انفعال و تماشاچی بودن ما در این گیرودار آنجا تلخ‌تر می‌شود که بدانیم که هنوز «صورت مسأله» در باره تعامل شهروند ایرانی با پدیده اینترنت به درستی طرح نمی‌شود. اغلب افراد به جای آنکه بر سرنوشت دارایی فرهنگ ملی در برابر هجوم سیل آسای فناوری بیندیشند، به اقتضای منافع سازمان و جریان و جناح خود نسخه مقابله با اینترنت را می‌پیچند.

مسأله اصلی که به درستی از سوی متخصصان اجتماعی مطرح شده این است که چه باید کرد تا ماشین اینترنت همچون ربات هوشمند جایگزین انسان و مناسبات انسانی نشود. بیان دقیقتر این است که چگونه می‌توان ضمن زیستن در فضای مجازی علقه‌های دیرین دوستی و الفت فرهنگی را حفظ کرد؟ چه باید کرد تا چت‌های اینترنتی جایگزین گفت‌و‌گوهای گرم و روحبخش نشود؟ چگونه می‌توان ابزارهای ارتباطی و دسترسی در جامعه ایران را گسترش داد بی‌آنکه ارتباطات و قرابتهای فرهنگی آسیب ببیند؟ چه باید کرد تا بازیها و سرگرمی‌های تلفن همراه و تبلت لحظه‌های شیرین و خاطره ساز بازی بچه‌ها با پدران و مادران و پدربزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها را زایل نکند؟ چه می‌توان کرد تا اتاق‌های چت و کانال‌های گفت‌و‌گو، محفل‌های گرم دورهمی دوستان و خانواده‌ها را از رونق نیندازد؟
اینها دغدغه‌های زندگی و زمانه زیستن در دنیای ارتباطات است و هیچ یک از دولت‌ها و نخبگان و شهروندان را گریزی از چاره اندیشی و پاسخگویی به این دغدغه‌ها نیست. اما در این مجال از میان این فهرست بلند صرفاً به یکی از بارزترین آنها می‌پردازم که گویی از نگاه ها دور مانده است.
قربانی اول اینترنت
در حال حاضر موج وبگردی و گشت و گذار در بازار اینترنت بیش از همه فرهنگ مکتوب ایرانیان را در معرض تهدید قرار داده است. نسل جدید ما بی‌محابا، کار و بار نوشتن و خواندن را از کاغذ و کتاب به مونیتور گوشی‌های هوشمند تغییر داده است. نتیجه ملموس و محتوم این اتفاق، فراموشی و زوال ادبیات و زبان فارسی و در یک کلام فرهنگ مکتوب است. به سخن دیگر، ایرانیانی که سالها و سده‌ها نسل به نسل، فرهنگ کتابت و نگارش را به جامعه بشری تقدیم کرده‌اند اکنون ناخواسته و ندانسته در حال فراموشی و متارکه این میراث گرانسنگ خویش هستند.
زبان و فرهنگ فارسی در گرایش اعتیادآور نسل جوان به وب نگاری روزگار سختی را می‌گذراند و کسی در این اندیشه نیست که در صورت از دست رفتن و زوال فرهنگ مکتوب و ادبیات و زبان فارسی چه چیزی از تمدن فرهنگی و علمی ایران باقی‌می‌ماند؟
بی‌گمان از شهروندان عادی جامعه ایران که طبق آمار قریب 70 درصد آنها مفتون موج اینترنت هستند نمی توان انتظار داشت که پاسخی عاجل برای این سؤال ارائه کنند اما مسئولیت مراجع آموزشی، دانشگاهها، مدارس، رسانه‌ها، فرهنگستان‌ها و در یک کلام 50 نهاد فرهنگی کشور چه می‌شود. براستی این سلسله پرشمار متولیان فرهنگ جامعه چه اندازه خطر از دست رفتن فرهنگ مکتوب را در عصر فناوری دریافته‌اند.
اولین روز هفته، برای نخستین بار شاهد طرح این بحث در یکی از برنامه‌های صبحگاهی تلویزیون بودم. میهمان برنامه که گویا از کارشناسان با سابقه حوزه فناوری بود قصه پرغصه خطر فراموشی و تضعیف زبان و کتابت فارسی را در سایه غلبه موج وب نویسی بازگو کرد. مجری برنامه نیز وقتی با این پیشنهاد کارشناس میهمان خود(به نام رضا نظیفی) روبه‌رو شد، با او همصدا شد که آری این یک نیاز ملی است و برای پیمودن این مسیر می‌بایست عزم و اراده ملی به کار آید و بر خواسته میهمانش مهر تأیید نهاد. مسئولان امور باید از همه ابزارهای آموزشی و فرهنگی برای حفظ آئین و سنت نوشتن و کتابت در دنیای جدید بهره گیرند.

نکته جالب در بحث و مباحثه میهمان و میزبان برنامه این بود که کارشناس فناوری که علی القاعده می‌بایست طرفدار و مدافع متعصب وب نویسی و وبگردی باشد با احساس عمیق رو به دوربین رسانه ملی خطر فراموشی زبان و ادبیات فارسی را گوشزد می‌کرد او حتی از طرحی سخن گفت که با انگیزه حفظ سنت و سیره نگارش و فارسی نویسی آماده کرده است و با لحن اصرار از رسانه ملی و اولیای فرهنگی می‌خواست که دست کم در یک برنامه میان مدت نسل جوان جامعه از دانش‌آموز تا دانشجو را به کار نگارش نامه تشویق کنند و نگذارند پشت بهار دلفریب اینترنت هزاره سوم، فصل خزان فرهنگ مکتوب و ادبیات فارسی آغاز شود. اکنون چند روز است که با این سؤال و دغدغه کلنجار می‌روم که براستی آیا کسی صدای این زنگ خطر فراموشی فرهنگ مکتوب ایرانی را در عصر جولان وب نگاری شنیده است و می‌شود در این فضای دو قطبی که یک طرف به تشویق و رقابت در فضای مجازی سرگرم است و طرف دیگر شبانه روز به نفی و تقبیح آن می‌پردازد، نهادها و اصحاب فرهنگ ما به دور از مرده باد و زنده باد، اسباب و عوامل ارتباط و علاقه نسل جوان ما را به ادبیات و زبان فارسی فراهم کنند و راضی نشوند قلم و زبان بی‌روح ماشین و فناوری جایگزین کتابت و فرهنگ مکتوب ایرانی شود.

۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت