سینمای دختر فراری‌ها؛ سینما چه تصویری از دختران نشان داده است؟

کد خبر: 552289

تصویری که غالب آثار سینمای ایران از دختران جامعه خود نمایش می‌دهند، نشان‌دهنده موجودی افسرده، محدود و تو سری خورده است که به خاطر ظلم بسیاری که به واسطه برخی محدودیت‌های عرفی و اجتماعی به جنس او شده، درگیر معضلاتی همچون فرار از خانه، اعتیاد و سایر ناهنجاری‌های اجتماعی شده است.

سوره سینما: با پایان یافتن سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر در گزارشی جامع به بررسی سیمای زنان در سینمای ایران و شرح این مسئله مهم پرداختیم که شرایط در طی این سال‌ها به سمتی رفته است که همزمان با پررنگ‌تر شدن حضور زنان در سینما و ایفاکردن نقش‌های محوری و اصلی در فیلم‌ها، تصویر نمایش داده شده از بانوان در آثار سینمایی همراه با ظلم همیشگی مردان به آن‌هاست. مردانی که یک روز در قامت یک شوهر معتاد یا بی‌قید و بند و روز دیگر به عنوان پدری مستبد و متحجر و یا برادری زورگو، به زنان ظلم می‌کنند و خواسته‌های خود را بر آن‌ها تحمیل می‌کنند.
فرارسیدن سالروز ولادت حضرت معصومه(س) و روز دختر بهانه‌ای شد تا بار دیگر نگاهی به کارنامه کاری سینمای ایران بیندازیم و این بار به بررسی سیمای دختران ایرانی در تولیدات سینمایی کشورمان بپردازیم.
دختران، اولین سوژه‌های سینمای ایران
پرداختن به موضوعات پیرامون دختران، یکی از سوژه‌هایی است که سینمای ایران در طول بیش از ۹ دهه فعالیت خود، همواره به آن علاقه نشان داده است. این علاقه از اولین روزهای ورود این هنر جدید به کشورمان ظهور و بروز پیدا کرد که صحت این مدعا را می‌توان با مروری ساده بر تاریخ سینمای ایران اثبات کرد.
«دختر لُر» نخستین فیلم ناطق تاریخ سینمای ایران است که با وجود همه ضعف‌هایی که به واسطه غیرمرتبط بودن لهجه بازیگرانش با شخصیت طراحی شده برای آن‌ها در فیلم داشت، موجب شکوفایی صنعت نوپای سینما در ایران شد. موضوع این فیلم در ارتباط با دختر یک تاجر سرشناس است که پدرش به اسارت راهزنان در آمده است و حالا پس از آشنایی با یک جوان تصمیم به آزادی پدرش گرفته است.
اما مسیر رشد و شکوفایی سینمای ایران در ادامه باز هم با نام دختران گره خورد تا با دوبله فیلم سینمایی «دختر فراری» به کارگردانی تورکر اینان اوغلو و نویسندگی اسماعیل کوشان، نام اولین فیلم دوبله شده تاریخ سینمای ایران با «دختر فراری» گره بخورد. فیلمی که بر خلاف نامش، ارتباطی به فرار دختران از خانه ندارد و داستان آن در مورد دو دختر است که از هر لحاظ شبیه هم هستند. یکی ایرانی با نام «ژاله» و دیگری ترک با نام «گلی» که در ترکیه زندگی می‌کند. پس از ربوده شدن ژاله توسط نامزدش، پدر ژاله از یک کارآگاه خصوصی برای یافتن دخترش یاری می‌گیرد و در ادامه داستان دختری که دقیقا شبیه به ژاله بود، برای یافتن او به کارآگاه کمک می‌کند.
شاید اسماعیل کوشان که زمانی لقب پدر سینمای ایران را به دوش می‌کشید، هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد که تنها دو دهه بعد از آن که او برای اولین بار فیلمنامه‌ای را با عنوان «دختر فراری» نوشت و به مسئله فرار یک دختر از دست تبهکاران و تلاش او برای بازگشت به پیش خانواده‌اش پرداخت؛ گروه زیادی از سینماگران ایرانی در مسیری کاملا متفاوت از او به سراغ داستان دخترانی روند که این بار به جای تلاش برای بازگشت به خانه و آرام گرفتن در آغوش خانواده، به دنبال فرار و رهایی از خانواده و محیط خانه خود باشند!
دختری با کفش‌های کتانی، سرآغاز ماجرای دختران فراری
کامپوزیا پرتویی اولین فردی بود که در سینمای پس از انقلاب تصمیم گرفت به سراغ سوژه دختران فراری برود. این کارگردان سینمای ایران که پیش از آن به واسطه ساخت آثار محبوبی چون «گلنار» و «گربه آوازخوان» در بین طرفداران سینما به ویژه کودکان و نوجوانان شناخته می‌شد، در سال‌های ابتدایی دهه ۷۰ به سراغ سوژه‌ای متفاوت رفت و با ساخت «افسانه دو خواهر» برای اولین بار ماجرای فرار دو خواهر را از یک عروسی اجباری به تصویر کشید. هرچند که فضای این فیلم خیالی و بیشتر در همان حال و هوای آثار کودک و نوجوان بود ولی او اولین نفری بود که در سینمای پس از انقلاب دست به روی سوژه‌ای ملتهبی همچون فرار دختران گذاشت.
اما اگر بخواهیم به اولین فیلم سینمای ایران که به طور جدی به موضوع دختران فراری پرداخته است، اشاره کنیم بدون شک باید به سراغ «دختری با کفش‌های کتانی» ساخته جسورانه رسول صدرعاملی برویم. این فیلم که با الهام از ماجرای معروف «جنایت خیابان گاندی» ساخته شده است، برای اولین بار به شکلی صریح به مسئله فرار یک دختر از خانه می‌پردازد.
نمایش این فیلم در سال ۷۷ بهانه‌ای شد تا یک سال بعد، نادر مقدس با سوژه‌ای تقریبا مشابه به مسئله دختران فراری بپردازد و با ساخت «شور عشق» یک بار دیگر به ماجرای رابطه عاشقانه یک دختر و پسر و مخالفت خانواده‌های آن‌ها که منجر به فرار دختر از خانه می‌شود، بپردازد.
سوژه‌ای تکراری که تنها دو نمونه قابل دفاع دارد!
شرایط اجتماعی و فرهنگی بیش از اندازه آزاد سال‌های پایانی دهه ۷۰ و علاقه سینماگران ایرانی برای پرداختن به موضوعات ملتهب اجتماعی باعث شد تا سوژه دختران فراری تبدیل به یکی از محبوب‌ترین گزینه‌های سینماگران برای تولید فیلم‌های اجتماعی شود تا آنجا که در دو سال پایانی این دهه بیش از ۴ فیلم با موضوع دختران فراری تولید شد که «بچه‌های بد» ساخته علیرضا داوودنژاد، «زیر پوست شهر» ساخته رخشان بنی‌اعتماد، «نگین» ساخته اصغر هاشمی و «بانوی کوچک» ساخته مهدی صباغ زاده از جمله مهمترین آن‌هاست.
این روند در سال‌های ابتدایی دهه ۸۰ توسط کارگردان‌هایی چون حمید نعمت‌الله و محمد درمنش با فیلم‌های «بوتیک» و «دوشیزه» ادامه پیدا کرد؛ البته نباید از این نکته غافل شد که فیلم نعمت‌الله از معدود آثاری بود که با وجود برخورداری از فضایی به شدت تلخ، از زاویه درستی به بررسی معضل دختران فراری پرداخت. هرچند که این نگاه درست بعد از «بوتیک» نعمت‌الله، تنها یک بار دیگر و با فیلم سینمایی «مرهم» علیرضا داوودنژاد تکرار شد؛ این در حالی است که پس از سال ۱۳۸۲ که «بوتیک» ساخته شد، فیلم‌های معتددی همچون «دختران» قاسم جعفری، «آینه‌های روبرو» نگار آذربایجانی، «دایره زنگی» پریسا بخت‌آور، «قاعده تصادف» بهنام بهزادی، «مالاریا» پرویز شهبازی، «آخرین بار کی سحر رو دیدی؟» فرزاد موتمن و «دختر» رضا میرکریمی تولید و پخش شدند که به طور مستقیم و یا غیرمستقیم به مسئله فرار دختران از خانه پرداختند ولی هیچکدام نتوانستند موفقیت «بوتیک» و «مرهم» را تکرار کنند.
محدودیت و ظلم‌پذیری، تصویر ایده‌آل سینمای ایران از دختران!
جست‌وجوی آرشیو سینمای ایران و بررسی فیلم‌هایی که پیرامون معضلات دختران ساخته شده، گویای آن است که تصویری که غالب آثار سینمای ایران از دختران جامعه خود نمایش می‌دهند، نشان‌دهنده موجودی افسرده، محدود و تو سری خورده است که به خاطر ظلم بسیاری که به واسطه برخی محدودیت‌های عرفی و اجتماعی به جنس او شده، درگیر معضلاتی همچون فرار از خانه، اعتیاد و سایر ناهنجاری‌های اجتماعی است.
چه بسیار آثاری که در آن‌ها ظلم به دختران به عنوان محور اصلی قصه مورد توجه قرار گرفته است و همین ظلم‌ اجتماعی و حتی خانوادگی را به عنوان عامل اصلی درگیری دختران با سایر ناهنجاری‌های اجتماعی معرفی شده است. «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» و «خانه دختر» دو نمونه از این موارد هستند که در اولی دختر قصه به خاطر ظلمی که جامعه به او کرده وادار به کشتن یک انسان می‌شود و در دومی دختر قصه به خاطر ظلمی که خانواده‌اش به او کرده و برخی از مسائل عرفی جامعه، وادار به خودکشی می‌شود.
اگر بخواهیم این فهرست را کامل‌تر کنیم باید به فیلم‌هایی همچون «من ترانه ۱۵ سال دارم»، «عروسی خون»، «ستایش»، «بی‌تابی بیتا»، «من مادر هستم»، «خانه پدری»، «زندگی با چشمان بسته»، «اسب سفید پادشاه»، «دیشب باباتو دیدم آیدا»، «آفساید»، «نیلوفر»، «لاک قرمز»، «ابد و یک روز» و «لانتوری» اشاره کرد که در همه آن‌ها دخترانی وجود دارند که به دلایلی مختلف از سوی جامعه و یا اعضای خانواده (به ویژه پدران و گاهی برادران) خود تحت ظلم قرار گرفته‌اند.
مسئله اعتیاد دختران ایرانی نیز از دیگر موضوعاتی است که در طی این سال‌ها به آن‌ها پرداخته شده است و فیلم‌های «خون بازی» و «در امتداد شهر» برخی از مهمترین نمونه‌ها تولید شده در ارتباط با این مسئله است.
البته با وجود این تصویر مخدوش و غیرواقعی که سینمای ایران در طی این سال‌ها از دختران جامعه خود ارائه داده است، نمونه‌های ارزشمند و خوبی هم وجود دارد که به جای نمایش تصویر موجودی گوشه‌گیر و توسری خورده، به دختران به چشم افرادی با اراده و موثر در جامعه نگریسته است که آثاری همچون «کودک و فرشته» و «دربند» از جمله آن‌ها به شمار می‌روند.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت