گفت‌وگوی منتشر نشده استاد حمید سبزواری درباره مرگ

کد خبر: 532152

حمید سبزواری که آن روزها بسیار سرحال‌تر از یکی دو سال اخیر بود، انگار دلش می‌خواست جایی درباره مرگش هم گفت‌وگو کند و هنگامی که بدرقه‌اش می‌کردم تا به خانه برود، برگشت و با همان نگاه نافذش گفت تا وقتی هستم، این حرف‌ها منتشر نشود. حالا نیست و این سطرها یادگاری اوست.

جام جم: نمی‌دانم این گفت‌وگو را چه سالی با استاد حمید سبزواری انجام دادم، اما دست‌کم برای یک دهه قبل است، مثل همیشه استاد، شاگردنوازی کردند و دعوتم به روزنامه را پذیرفتند، قرار بود درباره خاطراتشان از انقلاب، امام(ره) و دوران رهبری حضرت آقا صحبت کنیم که در میانه بحث ناگهان ایشان به قول ما زدند به جاده خاکی و حرف کش آمد و رفت تا سر از داستان زندگی و مرگ انسان درآورد. حمید سبزواری که آن روزها بسیار سرحال‌تر از یکی دو سال اخیر بود، انگار دلش می‌خواست جایی درباره مرگش هم گفت‌وگو کند و هنگامی که بدرقه‌اش می‌کردم تا به خانه برود، برگشت و با همان نگاه نافذش گفت تا وقتی هستم، این حرف‌ها منتشر نشود. حالا نیست و این سطرها یادگاری اوست. ... داشتیم درباره شهید مطهری صحبت می‌کردیم ... شهادت هدیه بزرگی است، بگذار اصلا درباره زندگی و مرگ حرف بزنیم که اتفاقا غیرمرتبط با بحث هم نیست، من فکر می‌کنم اگر انسان به مرگ به گونه‌ای که اعتقاد ما مسلمانان هست نگاه نمی‌کرد، هیچ کس پایش را در میدان مبارزه نمی‌گذاشت و مشق شهادت نمی‌کرد، آنهایی که آمدند و وارد مبارزه و مقاومت شدند همه معتقد به آخرت بوده‌اند، همیشه وقتی به مرگ می‌اندیشم باور دارم که مرگ دریچه‌ای است که به روی انسان باز می‌شود. دریچه‌ای که اگر در دنیا قدم خیر و در راه خدا برداشته باشیم،بسیار زیباست. مرگ برای من و در واقع برای هر مسلمانی یک تغییر خانه است از این خانه به آن خانه می‌رویم، همه ما می‌میریم، هیچ کس از آن دنیا و کیفیت آن دنیا خبر نداده است، اما یک چیز را خوب می‌دانم، مرگ پایان زندگی نیست، در شعرم هم آوردم، انسان از شکلی به شکل دیگر می‌رود. در آنجا رفتار ما در این روزگار و حیات مادی مان سرمایه‌ای است که اندوخته‌ایم حالا این سرمایه می‌تواند مثبت باشد یا منفی، آنجا از ما بازجویی می‌شود و باید در برابر تمام اعمال و رفتارمان پاسخگو باشیم. آنهایی که اندوخته‌شان مثبت است، از عذاب الهی رهایی می‌یابند و بر سر سفره نعمت و رحمت خداوند می‌نشینند. آنجا دیگر این که من پسر کی هستم، اعلیحضرت همایونی باشم یا این احمق: بوش (رئیس‌جمهور وقت آمریکا) فرقی نمی‌کند، چون خدا عادل است، همه پیامبران الهی مردم را به خیر دعوت کردند تا این عمل خیر، سرمایه‌ای شود برای آخرتشان. و این دقیقا تفاوت مکتب ما با خداناباوران است؟ من مطالعه دارم، کتاب‌های بسیاری را خوانده‌ام کسی که دنبال آن مکتب می‌رود، دنبال ناامیدی است، دنبال هوس است، اصل جریان بی خدایی یعنی بی‌اتکایی به یک پایگاهی که می‌تواند در مشکلات کمک حالت باشد. شما شعرهای زیادی در همین راه برای انقلاب و ارزش‌های اسلامی گفته‌اید، فکر می‌کنید این شعرها هم جزو اندوخته و سرمایه اخروی شما محسوب می‌شود؟ اصلا من چشمم به همین شعرهاست، از وقتی امام(ره) را شناختم، با خودم عهد کردم این راه را ادامه دهم. من بشدت معتقدم به آخرت، به عدالت خداوند، برای همین هم دیناری برای شعرم نگرفتم، اگر کسی در تمام ایران آمد و گفت سبزواری را دعوت کرده‌ام تا شعر بخواند و گفته یک ریال به من بدهید، من، دو برابرش را به او می‌دهم. شعر اندوخته اخروی من است نه سرمایه حیات مادی.
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت