مسئولی که حقوقش کفاف خرید میوه نمی‌دهد+تصاویر

کد خبر: 489088

گذر زمان و فراز و نشيب‌هاي روزگار شايد بتواند خيلي چيزها را تغيير دهد و دگرگون كند اما به گواه تاريخ در مقابل تغيير باورهاي انسان‌هاي بزرگ كه حتي حاضرند از جان خود براي باورهايشان بگذرند ناتوان است.

مسئولی که حقوقش کفاف خرید میوه نمی‌دهد+تصاویر
همشهری محله: گذر زمان و فراز و نشيب‌هاي روزگار شايد بتواند خيلي چيزها را تغيير دهد و دگرگون كند اما به گواه تاريخ در مقابل تغيير باورهاي انسان‌هاي بزرگ كه حتي حاضرند از جان خود براي باورهايشان بگذرند ناتوان است. اين‌گونه است كه ميان نوجوان پرشور انقلابي سال1342 در قزوين و مرد موسپيد و باتجربه سال1394 در نقش يكي از تصميم‌گيران كلان كشور، تفاوت چنداني نمي‌بينيم. قهرمان داستان ما هنوز روحيه انقلابي‌اش را حفظ كرده و با وجود تمام بالا و پايين‌هاي اين سال‌ها اجازه نداده خمودگي، نااميدي و روزمرگي در قلب و روحش نفوذ كند. مهندس «سيد مرتضي نبوي» مبارز انقلابي ديروز و عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام امروز كه سال‌ها همسايه ما در حوالي ميدان «منيريه» است يك دنيا خاطره از روزهاي فراموش نشدني انقلاب دارد. به بهانه سي و هفتمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي به ديدارش رفتيم و كتاب خاطراتش را ورق زديم.
مسئولی که حقوقش کفاف خرید میوه نمی‌دهد
قزوين، بازار و مدرسه «چراغ اول را مرحوم پدربزرگم سر راه ما روشن كرد. مردی معتقد كه در بازار قزوين كار مي‌كرد و آنجا با انقلابيون در ارتباط بود. پاتوقش هم حجره حاج محمود اماني، برادر بزرگ شهيد محمد صادق اماني از شهداي مؤتلفه اسلامي بود. اعلاميه‌هاي سخنراني امام خميني(ره) كه بعد از تبعيد ايشان پنهاني ميان بازاريان و انقلابيون دست به دست مي‌شد از طريق پدربزرگم به ما مي‌رسيد. اين نقطه شروع آشنايي من با نهضت حضرت امام(ره) بود.» عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام با بیان این مطلب درباره فتح سنگر به سنگر اجزاي مختلف جامعه توسط انديشه‌هاي انقلابي از سال1342 توضیح می‌دهد: «آن روزها يكي از فعاليت‌ها در مدرسه ما اين بود كه يكي از همكلاسي‌هايم اعلاميه‌هاي امام(ره) را در دفترش مي‌نوشت و به‌عنوان نوشته خود در زنگ انشا مي‌خواند. معلم انشايمان، آقاي حاج سيد جوادي هم كه انديشه‌هاي انقلابي داشت و محور فعاليت‌هاي گروهي از جوانان قزوين بود در مقابل اين موضوع عكس‌العمل نشان نمي‌داد. اما بالاخره خبرچيني بچه‌هايي كه پدرشان مأمور ساواك بودند كار خود را كرد و همكلاسي ما دستگير شد. البته او بعد از چند روز بازداشت و تعهد دادن آزاد شد.»
مسئولی که حقوقش کفاف خرید میوه نمی‌دهد
دانشگاه تهران، قلب مبارزات سال 1348 تا 1350 اوج مبارزات با رژيم طاغوت بود. در آن زمان تحركات دانشجويي هم اوج گرفته بود. از آنجا كه آن زمان سازمان مجاهدين(منافقان) به‌عنوان يك گروه مذهبي مطرح بود و به دليل فعاليت عليه حكومت پهلوي توانسته بود حمايت‌ خانواده‌هاي مذهبي را به خود جلب كند من هم فعاليت‌هايي با اين گروه داشتم. ما براي سازمان كمك‌هاي مالي جمع مي‌كرديم. به همين دليل با اينكه ارتباط رسمي با سازمان نداشتم توسط ساواك دستگير شدم و به زندان افتادم.» محله منيريه، سنگري تازه اتفاقات مهمي از دوره‌هاي مختلف زندگي همسايه انقلابي ما از جمله دستگيري‌اش توسط ساواك در محله منيريه رقم خورده است. او از چگونگي حضورش در اين محله مي‌گويد: «سال پنجم و آخر دانشگاه كه ديگر به دانشجويان كارشناسي ارشد پيوسته خوابگاه تعلق نمي‌گرفت، در خانه استيجاري خواهر بزرگم در خيابان ابوسعيد در ضلع شرقي ميدان منيريه ساكن شدم. آن روزها خيابان ابوسعيد بسيار كم عرض بود و به آن خيابان بازارچه شيخ‌هادي مي‌گفتند. بخش‌هايي از آن هم سرپوشيده بود. خانه خواهرم حياط بسيار بزرگي داشت كه وسطش يك حوض بود. در ضلع جنوبي آن خانه چند اتاق كوچك بود كه من در يكي از آنها زندگي مي‌كردم.» آن زمان محله‌هاي اميريه و منيريه هسته مركزي تهران محسوب مي‌شد و بسياري از مقامات دولتي هم در اين محدوده زندگي مي‌كردند. اما مهندس نبوي بيشتر با چهره‌هاي متدين اين حوالي ارتباط برقرار كرده بود: «در همسايگي ما فردي به نام مهندس سالور زندگي مي‌كرد كه بسيار متدين، متمول و مديرعامل شركت‌هاي سيمان فارس و خوزستان بود. مي‌گفتند که او از خانواده قاجار است. پاتوق مهندس سالور مسجد فخريه بود. همسر خواهرم هم كه يك مسجدي اصيل بود، با مهندس سالور دوست بود. البته دامادمان به مسجد زعيم كه توسط آقاي زعيم در خيابان منيريه ساخته شده بود هم رفت‌وآمد داشت. من هم در نمازجماعت مسجد زعيم شركت مي‌كردم. اين مسجد گرچه حال و هواي سياسي نداشت اما در زمينه آموزشي بسيار فعال بود. حجت‌الاسلام محمودي گلپايگاني، امام جماعت مسجد فردی باسواد و فعال بود كه حتي مراسم نمازجماعت صبح را هم در مسجد برگزار مي‌كرد. جلسات درس احكام و تفسير قرآن هم به همت ايشان در مسجد برقرار بود. اهالي محله هم كه اغلب از متدينان بازار بودند خيلي خوب از برنامه‌هاي مسجد استقبال مي‌كردند. مسجد زعيم همچنان برقرار و پابرجاست. البته من به دليل مشغله‌هاي فراوان گاهی به نمازجماعت مغرب و عشا مي‌رسم.»
مسئولی که حقوقش کفاف خرید میوه نمی‌دهد
زندان بعد از افطار نبوی می‌گوید: «روزهاي پاياني دانشگاه و بعد دوره خدمت سربازي را در خانه ديگري در همان حوالي سپري كردم. آن ايام توانستيم خانه‌اي براي مرحوم پدرم در حوالي خيابان منيريه در خيابان شهيد پيران عقل (انتظام‌السلطنه سابق) بخريم. خانواده خواهرم در زيرزمين آن خانه ساكن شدند و يك اتاق كوچك هم پشت‌بامش بود كه شد محل زندگي من. 2طبقه اصلي خانه را هم براي پرداخت اقساط وام‌هايي كه براي خريد خانه گرفته بوديم اجاره داديم. من هم در همين خانه دستگیر شدم. يكي از شب‌هاي ماه مبارك رمضان، عمو و عمه‌ام برای افطاري در خانه من دعوت بودند. بعد از افطار به ديدار شهيد حجت‌الاسلام لواساني از شهداي هفتم‌تير رفتیم كه استاد تفسير قرآن ما بودند. وقتي برگشتم مأموران ساواك ريختند داخل خانه و همه جا را گشتند. البته بعد از خبردار شدن از دستگيري فردي كه از او براي سازمان پول مي‌گرفتيم همه كتاب‌هاي سياسي و مذهبي را از خانه بيرون برده بودم. اما به هر حال دستگير شدم و به كميته مشترك ضد خرابكاري (موزه عبرت فعلي) منتقل شدم. از آن روز تا 6ماه بعد كه به زندان قصر منتقل شدم خانواده‌ام از سرنوشتم اطلاعي نداشتند. شايعات فراواني هم درباره كشته شدن من زير شكنجه به گوششان رسيده بود.» او که 2سال در زندان ماند می‌گوید: «سال 1354 آزاد شدم و به قزوين برگشتم و مدتي بعد ازدواج كردم. سال 1356 و با تولد نخستين فرزندمان دوباره به محله منيريه برگشتم و در يكي از طبقات خانه پدري ساكن شديم و حالا 38سال است که در همان خانه زندگی می‌کنیم.» خداوند خلف وعده نمي‌كند در ديباچه كتاب خاطرات مهندس نبوي با خط خودش آمده است: «آنچه مي‌خوانيد خاطرات كسي است كه تحقق بسياري از وعده‌هاي خدا در قرآن كريم را به چشم ديده است.» او در اين باره مي‌گويد: «خواست خدا بود كه قبل از رفتن به زندان با قرآن آشنا شده بودم. زندان فرصتي فراهم كرد تا وعده‌هايي را كه در قرآن، احاديث و دعاها خوانده بودم برايم ملموس شود. آن روزها كه رژيم بر اوضاع مسلط بود و در آن خفقان كسي جرئت نمي‌كرد حرفي بزند با خودم مي‌گفتم: آيا مي‌شود روزي بيايد كه اين ياري خدا را ببينيم؟ خداوند در قرآن مي‌فرمايد: اگر ايمان داشته باشيد و صبر كنيد ياري خداوند مي‌رسد.» وی می‌افزاید: «در شرايطي كه قدرت در دست رژيم پهلوي بود و قدرت‌هاي شرق و غرب حامي آن بودند تحليل بسياري از روشنفكران اصلاً اين نبود كه قرار است تغييري در اوضاع حاصل شود. اما حضرت امام خمینی(ره) نور اميد را در دل‌ها روشن كرد. در ماه مبارك رمضان وقتی در زندان دعاي افتتاح را مي‌خوانديم که حمد مخصوص خدايي است كه مستضعفان را رفعت مي‌دهد و مستكبران را خوار مي‌كند با خودم مي‌گفتم خدايا مي‌شود چنين روزي را ببينيم؟ و اين اتفاق افتاد. وقتي مردم وارد صحنه شدند و با ياري خدا انقلاب اسلامی به پيروزي رسيد همه اين وعده‌ها محقق شد.» آن شب رؤيايي از يكي، 2 ماه قبل از بازگشت حضرت امام خمینی(ره) به‌عنوان كميته استقبال از امام(ره) در مدرسه رفاه سازماندهي شديم. اما برنامه تغيير كرد و ايشان در مدرسه علوي مستقر شدند. نخستين بار كه امام(ره) را از نزديك ملاقات كردم شبي بود كه براي اداي نمازجماعت به مدرسه علوي رفتم. نماز عشا را به امامت ايشان خوانديم و چه نماز دلچسبی بود. انسان احساس مي‌كرد روحش دارد اوج مي‌گيرد. امام (ره)، ساده و با آرامش نماز مي‌خواندند. اينكه مي‌گويند نماز معراج مؤمن است چنين حسي در آن نماز به من دست داد. اصل ماجرا اين بود كه امام(ره) چون با اخلاص نماز می‌خواندند، آنقدر قدرت معنويت‌شان بالا بود كه ديگران را هم با خود به اوج می‌بردند.» مهندس نبوي مي‌گويد: «آن روزها حال و هواي خاصي داشت. روز 21بهمن را خوب يادم است. چپي‌ها قصد داشتند كارگران كارخانه‌هاي اطراف تهران را براي انقلاب كارگري تحريك كنند و ما آن روز براي خنثي كردن برنامه‌هاي آنها رفته بودیم. موقع برگشت، ماشين نبود. به همین دلیل از ميدان آزادي تا ميدان انقلاب پياده آمديم. آنجا بود كه شنيديم امام(ره) پيام داده و مردم را به شكستن حكومت نظامي فراخوانده‌اند. آن روزها اقساطي يك ژيان خريده بودم. يك آمپلي فاير روي آن گذاشتم. خيابان منيريه را بالا و پايين مي‌رفتم و متن پيام امام(ره) را مي‌خواندم. آن اعلاميه تمام برنامه‌هاي رژيم را نقش بر آب كرد و زمينه‌ساز پيروزي انقلاب اسلامی شد.» من يك انقلابي‌ام «ما فراز و نشيب‌هاي فراواني را از زمان مبارزات انقلاب اسلامی تا امروز ديده‌ايم. به همين دليل در حوادث سخت دچار تزلزل نمي‌شويم. اينكه مي‌گويند به مو مي‌رسد اما پاره نمي‌شود را بارها ديده‌ايم. درست همان زمان كه شرايط بحراني مي‌شود ياري خداوند مي‌رسد اما به شرط اينكه ما هم ايمان و صبرمان را از دست ندهيم.» عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام با بیان این مطلب مي‌گويد: «خاطرات مبارزات انقلاب هميشه با ماست. وقتي رهبر معظم انقلاب مي‌فرمايند که من ديپلمات نيستم؛ انقلابي‌ام ما هم باید تلاش ‌كنيم اين‌گونه باشيم. من فكر مي‌كنم هنوز و تا ظهور حضرت مهدي(عج) بايد اين روحيه انقلابي را در خود حفظ كنيم.»
مسئولی که حقوقش کفاف خرید میوه نمی‌دهد
از نماینده موتورسوار چه خبر؟ من یک زمانی با موتور سیکلت تردد می‌کردم.درست در زمان نمایندگی در دوره‌های چهارم و پنجم مجلس، من به همراه همسر و 3-2فرزندم با موتور تردد می کردیم!بر خلاف قاعده‌ای که وجود داشت و نماینده‌ها می‌توانستند با نرخ دولتی خودرو بخرند، من از این امتیاز استفاده نکردم.زیر بار محافظ شخصی هم نرفتم.همیشه از موتور استفاده می‌کردم تا اینکه یک بار جلوی دانشگاه امیرکبیر زمین خوردم و 2دنده ام شکست.از آن موقع دیگر موتور را کنار گذاشتم و یک پیکان خریدم که چند سالی است به پراید تبدیل شده است.البته این پراید هم متعلق به روزنامه رسالت است. مترو را انتخاب می کنم اما به شرط... توسعه حمل و نقل عمومی مانند سامانه اتوبوسرانی و اتوبوس‌های تندرو در شهر و محدوده محله ما خوب بوده است.به ویژه که این خط در خیابان ولی عصر(عج) هم مسیر ویژه دارد. اخیراً هم ایستگاه مترو در میدان منیریه راه اندازی شده و تردد را تسهیل کرده است.ما هم گهگاه برای حضور در مصلی برای نماز عید فطر و برای رسیدن به میدان آزادی برای راهپیمایی 22بهمن از مترو استفاده می‌کنیم.اگر فراوانی وسایل حمل و نقل عمومی، وضعیت دسترسی و نظم آن به وضعیت مطلوب برسد، من به شخصه حاضرم به جای وسیله نقلیه شخصی از اتوبوس و مترو استفاده کنم.
مسئولی که حقوقش کفاف خرید میوه نمی‌دهد
بازار تره بار محله، محل دیدار اهالی با آقای مسئول همیشه خریدهای خانه با من است. در مسیر دفتر تا خانه، از هر نانوایی که خلوت تر باشد نان می خرم چون هیچ وقت از صف خوشم نمی آمده(با خنده).برای خرید میوه هم چند سالی است به بازار تره بار شهید «بهارلو» سر خیابان صداقت(ترجمان جنوبی سابق) مراجعه می کنم که هم قیمت هایش مناسب است و هم کیفیت میوه هایش.واقعیتش این است که من نمی توانم از مغازه های میوه فروشی خرید کنم.یعنی حقوق من به خرید میوه های کیلویی 5-4هزار تومان نمی رسد.در جریان بازسازی خانه پدری در چند سال قبل هم با گرانی مصالح ساختمانی مواجه و مقروض شدیم.حالا بخش قابل توجهی از حقوقم هم صرف پرداخت اقساط وامی می شود که آن موقع گرفتیم.بنابراین مشتری همین بازارهای تره بار شهرداری هستیم.و به نظرم این امکان خوبی است که شهرداری برای شهروندان ایجاد کرده است. مردم خوششان می آید از عکس العمل مردم هنگام مواجهه با ایشان در بازار تره بار می پرسیم و مهندس نبوی با لبخند می گوید:«مردم خوششان می آید.آنها مسئولانی را دوست دارند که مثل خودشان زندگی کنند.جلو می آیند و احوالپرسی و ابراز محبت می کنند.آن موقع هم که با موتور تردد می کردم، همین طور بود.بعضی می گویند:خوب است که با وجود مسئولیت های حکومتی، تغییری در زندگی شما ایجاد نشده است.این مسئله هنوز هم در ذهن مردم ارزش محسوب می شود.و به نظرم هنوز در ذهن شان الگوی آقای رجایی به عنوان مسئول حکومت اسلامی زنده است.»
۰

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندیها

تازه های سایت