جامجم : مرد جوانی که مثل فوتبالیستهای حرفهای مشغول فوتبال بازی کردن با بچههاست، مرد میانسالی که در شلوغی مترو کتاب میخواند، ورزشکارانی که پس از کوهنوردی تلهسیژ سوار شده و در حال پایین آمدن از ارتفاع هستند، مردی که جاروبرقی به دست مشغول تمیز کردن خانه است و... همه شما این تصاویر را بارها در زندگی روزمره دیدهاید، تصاویری تکراری که شاید خیلی هم برای شما جالب نباشند. اما اگر به شما بگوییم همه این آدمها ملبس به لباس روحانیت هستند چطور؟ مطمئنیم حالا نظرتان را تغییر دادهاید و دوست دارید اطلاعات بیشتری از روحانیونی که در قاب این عکسها به تصویر کشیده شدهاند به دست بیاورید؛ اطلاعاتی که به شما کمک میکند قضاوتی واقعی درباره زندگی آنها داشته باشید. این شاید دلیل اصلی موفقیت صفحه «طلبه تودی» در اینستاگرام است. صفحهای که نتیجه تلاشهای یک روحانی است؛ مسعود زارعیان. برای ملاقات با این روحانی جوان باید 897 کیلومتر راه را طی کنیم و خودمان را از تهران به مشهد برسانیم؛ به پایتخت معنوی کشورمان و روبهروی مردی بنشینیم که دوست دارد نگاه مردم عادی را به خودش و هم لباسهایش تغییر بدهد. مستندساز 31 سالهای که مشغول
تحصیل در سطح چهار درس خارج حوزه علمیه است و کارشناسی ارشد تهیهکنندگی سیما هم دارد.
اینستاگرام پر از صفحههای مختلف با تصاویر متفاوت است. شما چطور بین این همه تصویر و ایده به فکر راهاندازی صفحه طلبه تودی افتادید؟ ایده این کار یعنی عکسهایی که روحانیون در آن محوریت داشته باشند سال 88 در ذهن من شکل گرفت. آن موقع من رئیس اداره هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی بودم و برای اولین بار طرحی اجرا کردم با عنوان فراخوان عکس با موضوع روحانیت. جشنوارهای کشوری که به جمعآوری عکسهای مختلف عکاسان کشورمان پرداخت و اتفاقا بازخوردهای زیادی هم داشت. این درحقیقت استارت اولیه کار بود. اصلا چرا عکس از روحانیون؟ چون من خودم هم یک طلبه هستم و همیشه دیدهام مردم عادی قضاوت درستی از زندگی من و بقیه دوستانم ندارند. درحقیقت قضاوت بیشتر مردم، بدون علم و آگاهی و اطلاع از زندگی واقعی و روزمره روحانیون است. این بیاطلاعی باعث میشود تصورات غلطی ازآنها به وجود بیاید. نکته جالب اینجاست که سوالهای مشترک زیادی هم در موقعیتهای مختلف از همه ما پرسیده میشود. مردم واقعا نمیدانند طلبهها کی معمم میشوند، معیشتشان از کجا تامین میشود، اصلا چه چیزی میخورند، چه چیزی میپوشند، با همسرانشان چطور رفتار
میکنند و به فرزندانشان چطور محبت میکنند. اینها را مردم عادی از من بارها پرسیدهاند. حتی موقعی که میخواستم خواستگاری بروم، مادرم به خاطر بیاطلاعی خانواده مقابل، باید آنها را توجیه میکرد؛ پسرم این شرایط را دارد، طلبه است، درس میخواند، درآمدش این شکلی است و... از همان موقع این ایده در ذهن من شکل گرفت تا جایی که میتوانم به این علامت سوالها جواب بدهم. طلبه تودی کی متولد شد؟ سال گذشته همزمان با ایام ورود امام (ره) یعنی حوالی 12 بهمن بود که من این ایده را در اینستاگرام عملی کردم، با این هدف که عکسهایی را که خود مردم از زندگی معمولی و روزمره روحانیون گرفتهاند در فضای مجازی به اشتراک بگذاریم؛ البته با این رویکرد که همه این عکسها نگاه اجتماعی داشته باشند، نه نگاههای دیگر. عکسها برای به اشتراک گذاشته شدن در صفحه شما باید ویژگی خاصی داشته باشند؟ ترجیحا سعی میکنیم عکسهایی کمتر دیده شده از روحانیت را به اشتراک بگذاریم. این عکسها بهتر است با تلفن همراه گرفته شود، فرم خوبی داشته باشد و مهمتر از همه به زندگی اجتماعی روحانیون بدون قضاوت بپردازد. از منظر اجتماعی واقعا هدف این بوده از تمام زوایا به
زندگی این قشر نگاه کنیم؛ چرا که معتقدم اگر بخواهیم روحانیون را به شکل ملائکه بدون گناه و اشتباه نشان بدهیم باعث میشویم برای مردم یک ذره غیرواقعی جلوه کنند، درحالی که روحانیها هم یک شهروند عادی هستند. مخاطبان چطور با این ایده ارتباط برقرار کردند؟ از آنجا که سمت و سویی به صفحه ندادیم و سعی کردیم خود مخاطب برای ارتباط برقرار کردن انگیزه پیدا کند، خوشبختانه استقبال خوبی هم از این ایده شد. خودتان هم عکاسی میکنید؟ بله. سعی میکنم این نگاه اجتماعی به زندگی روحانیون را من هم در عکسهایم به تصویر بکشم؛ مثلا در یکی از عکسهایی که در این صفحه به اشتراک گذاشتم و اتفاقا جزو عکسهایی است که زیاد هم تایید و پسندیده شده (لایک زیادی خورده است) طلبهای را همراه همسرش در حرم امامرضا(ع) نشان دادهام که کنار هم نشستهاند و چون هوا سرد است، این طلبه عبای خودش را روی سر همسرش کشیده است. مردم از این عکس استقبال زیادی کردند. فکر میکنم این یکی از راههای تعامل بین جامعه روحانیت و مردم است. قبل از راهاندازی این صفحه با اینستاگرام آشنا بودید؟ بله، صفحه شخصی من یک صفحه دیگر است و مدت زیادی است در آن حضور دارم. اما وقتی طلبه
تودی را راه انداختم واقعا به این فکر میکردم قضاوتی درست از زندگی روحانیون در مخاطبان به وجود بیاورم. به خاطر همین سعی کردیم این صفحه را به دو زبان حفظ کنیم تا مخاطب مان محدود به فارسی زبانان نباشد و مردم تمام دنیا با سبک زندگی طلبهها و روحانیها آشنا شوند. سبک زندگی طلبهها چطور است؟ چون ما به عنوان کارشناسان دین در جامعه مطرح هستیم، سبک زندگی ما هم منطبق با بایدها، نبایدها و ایدئولوژی دینی و الهی است. یعنی تمام واجبات، محرمات، مکروهات و مستحباتی که باید در موقعیتهای مختلف رعایت کنیم سبک زندگی ما را میسازند. سبک زندگی طلبه یعنی دنبال کردن زندگی ساده اولیای خدا و اهل بیت . زندگی سادهای که در آن فردخودش را وقف خدمت به مردم کرده است و در این راه باید مفاهیم الهی و باید و نبایدهای دینی را از منابع مختلف استخراج کند و به دست مردم برساند. بهتر است این طور بگویم که سیره زندگی اهل بیت، سیره زندگی طلبهها را هم میسازد. این البته یک تعریف کلی و جامع است و هر طلبه برای خودش وظایفی دارد که به زندگیاش جهت میدهد. درواقع این سبک زندگی ساده یک تراز است و شاید خیلیها با این تراز فاصله داشته باشند. شما چطور
سراغ این سبک زندگی رفتید و طلبه شدید؟ برای من انتخاب این مسیر یک اتفاق بود که شاید هیچکس باورش نمیشد مسعود این راه را انتخاب بکند. چون در خانواده ما کسی طلبه نبود. در آشنایان و دوستان هم چنین کسی وجود نداشت. اما من یک روز وقتی اواسط دوره پیش دانشگاهی بودم احساس کردم باید به جوانها و هم سن و سالهایم که در معرض انحرافات اخلاقی و... هستند، کمک کنم. من آن انحرافات را میدیدم. میدیدم بچهها وقتی از مدرسه بیرون میآیند سراغ چه کارهایی میروند. با خودم فکر کردم چطور میتوانم به اینها کمک کنم و خوشبختانه دوست عزیزی سرراه من قرار گرفت و راهنماییام کرد و گفت اگر واقعا میخواهی کاری بکنی که هم اتفاق خاصی در زندگی خودت بیفتد و هم به زندگی بقیه کمک کنی، راه امام زمان(عج) را در پیش بگیر. و همان موقع تصمیم گرفتید طلبه بشوید؟ بله. آن موقع اواسط دوره پیش دانشگاهی بودم که همه چیز را رها کردم و رفتم سراغ طلبگی و البته تصمیم سختی هم بود چون با سبک زندگی من در آن 18 سال تفاوت داشت و معتقدم یکی از درستترین تصمیمهایی بوده که در عمرم گرفتهام. بهخصوص از پایان سطح دو تحصیلات حوزوی که تبلیغ را شروع کردم. همان موقع از
خودم پرسیدم بهترین راه تبلیغ در جامعه امروز چیست و به کلام حضرت آقا رسیدم که فرمودهاند: ابزارهای هنری، بیشک رساترین، بلیغترین و کاریترین ابزار ابلاغ و تبلیغ پیام است. بعد دیدم از هنرهای هفتگانه، سینما اثرگذاری و ماندگاری زیادی دارد. از همان موقع سعی کردم سینما را دنبال کنم و فیلمهای مستند زیادی هم ساختهام. چرا برای رساندن پیامتان سراغ تصویر رفتید؟ چون معتقدم تصویر، زبان امروز جامعه بشری است. من هم انسانی هستم که باید به روز زندگی کنم، چون میخواهم با مردم امروز صحبت کنم. مخاطب من مردم دیروز و فردا که نیستند. گرچه با زبان تصویر حتی میتوانیم با آیندگان هم صحبت کنیم. پس مثل بقیه جوانهای همسن و سالتان کاملا از ابزارهای جدید تکنولوژی استفاده میکنید و به روز هستید؟ بله. این به روز بودن، جزو بایدهای جامعه امروز ماست. الان اگر بپرسیم آیا ماشین خوب است یا نه، کاملا غلط است. چون این سوال، سوال صد سال پیش بوده که هنوز کارکردهای ماشین برای مردم مشخص نشده بود. درحال حاضر برای این که از مردم جامعه امروز عقب نمانیم باید از امکانات استفاده کنیم. بگذارید این طور بگویم که منِ روحانی اگر علامه دهر هم باشم اگر به
مردم دسترسی نداشته باشم چطور میتوانم آنها را آگاه کنم. برای ارتباط بهتر، من باید مخاطبم را بشناسم. البته این به آن معنا نیست که ما ابزار زده بشویم. باید ابزارها را هم بشناسیم، تهدیدها و فرصتهای ابزارها و تکنولوژیهای عصر جدید را بشناسیم و از آنها درست استفاده کنیم و همه چیز در حد اعتدال باشد.
دیدگاه تان را بنویسید