پایگاه اطلاعرسانی حج: در قرآن کریم، «کعبه» دو بار، «البیت» هفت بار، «بیت» یک بار، «بیتالحرام» دو بار، «بیتالعتیق» دو بار، «بیتکالمحرّم» یک بار، «بیتی» دو بار، «بکه» یک بار، «مسجدالحرام» یک بار و «بیتالمعمور» هم یک بار به کار رفته است، که در این مجال به معانی که به عبارت «بیتالعتیق» حمل میشود توجهی داریم. در آیات 29 و 33 از سوره مبارکه حج، کعبه به این نام خوانده شده و برای عتیق سه معنا بیان شده است که اولین معنا «آزاد» بوده که مقصود این است که خدا آن خانه را از حوادث مصون داشته و آزاد کرده و در برخی از احادیث مصادیق مختلفی درباره آزادی کعبه ذکر شده است، مثلا «آزاد از مالکیت مردم» که در روایتی از امام باقر (ع) نقل است: «عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَ الْبَیْتُ الْعَتِیقَ قَالَ لِأَنَّهُ بَیْتٌ حُرٌّ عَتِیقٌ مِنَ النَّاسِ وَ لَمْ یَمْلِکْهُ أَحَدٌ؛ کعبه خانه ای است که آزاد از مردم بوده و هیچ کس مالک آن نیست.» (بحارالانوار جلد 96 صفحه 58) (صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 399) مصداق دیگر در تأیید معنا «آزاد از غرق و طوفان نوح (ع)»
است که خداوند متعال در طوفان نوح (ع)، تمام زمین را غرق آب کرد؛ لذا هر چه در زمین بود غرق شد، مگر کعبه که خداوند آن را از زمین بالا برد تا غرق نشود؛ از این رو است که به کعبه عتیق گفتهاند، حضرت صادق (ع) فرمودند: «قبهاى که خداوند متعال براى آدم نازل کرده بود تا زمان نوح (ع) همچنان برپا بود ولى در روزگار طوفان نوح (ع) هنگامى که آب روى زمین را فرا گرفت. خداوند آن قبه را به آسمان برد و «مکه» در آن جریان غرق نشد و به همین مناسبت «بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ» یعنى سرزمین «آزاد شده از غرق» نامیده شد». (ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 56) «آزادی از جهنم» نیز دیگر مصداق است که در بعضی از روایات از جمله در الکافی (ج 4، ص 189) به این نکته اشاره شده است که اگر کسی خانه خدا را در دنیا زیارت کند و زائر بیتالله الحرام باشد، خداوند او را از جهنم نجات میدهد و برائت از جهنم هدیه او خواهد بود، پس کعبه باعث برائت از آتش جهنم است و به همین دلیل به آن بیتالعتیق گفتهاند. به عبارتی دیگر؛ زمینی که کعبه در آن قرار گرفته و نیز خود کعبه، بر خلاف دیگر اماکن، مِلک و مُلک احدی نبوده و نیست، بلکه آزاد است، نه مِلک کسی بوده و
نه تحت سلطه احدی قرار گرفته است، زمین بیآب و گیاهی بود که هیچ کس را در آن رغبتی نبود و در آنجا سکونت نداشت آنچنان که قرآن کریم میفرماید: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّم...؛ پروردگارا! من بعضى از ذریه خویش را در درهاى غیر قابل کشت نزد خانه حرمت یافته تو سکونت دادم...». (ابراهیم/ 37) دیگر معنایی که برای عتیق بیان شده است و معروفتر و مشهورتر بین عموم مردم نیز هست، معنای «قدیم و کهن» است این مضمون در روایات هم آمده است امام باقر (ع) در مسجدالحرام نشسته بودند که از ایشان درباره بیت عتیق سؤال شد و فرمودند: «خداوند کعبه را قبل از خلقت زمین آفرید، سپس به آفرینش زمین پرداخت و زمین را از زیر آن گستراند». در بیان السعادة فی مقاماتالعبادة نیز این مفهوم بیان شده است: «الْعَتِیقِ بیت قدیم، چون بیتاللّه در ظاهر اوّلین بیت است که براى مردم وضع شده است چنانچه در اخبار آمده است که آن بیت براى آدم از بهشت و به باطنش نازل شده است، چه قلب صنوبرى در ملک بدن عنصرى اوّلین خانهاى است که براى مردم در عالم صغیر شده است.» (ج10/ص 71) همچنین معنای «کریم» را هم
برای عتیق گفتهاند و هر چیزی مکرم و زیبا را عتیق مینامند و چون کعبه این دو مزیت را دارد به این نام خوانده شده است. در فرهنگ جامع ذیل عبارت «عَتَقَ» این معنا نیز بیان شده است. در ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن به نوعی به این سه معنا اشاره شد است: «العتیق: چیزى که از نظر زمانى یا مکانى یا رتبه و ارزش، کهن و قدیمى باشد از این جهت به قدیم- عتیق- گفته شده و همچنین به شخص جوانمرد و با کرم و به کسى که از رقیّت و بندگى آزاد شود خداى تعالى گوید: وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ (الحجّ/29) ) گفته شده خداوند کعبه از این جهت با واژه «عتیق» وصف نموده که پیوسته از اینکه جباران و ستمگران کوچکش بشمارند آزاد و متعالى است. عاتقان: طریق گردن که میان دو شانه قرار دارد چون از سایر اعضای بدن بالاتر است و نیز «عاتق» دختر جوان و کنیزکى که از شوهرش جدا و دور شده و در خانه پدر و مادرش مانده». (ج2، ص 547) نکته بسیار جالب در آیه «و لیطوفوا بالبیت العتیق» اینکه برخی مفسران این آیه را مربوط به طواف نساء دانستهاند و از طرفی هم میبینیم یکی از معانی عتیق بنا به نقل برخی از مفسرین به دختر جوان، کنیزکی که از شوهر جدا شده است
باز میگردد و این ارتباط معنایی به لغت و حکم طواف نساء در این آیه بسیار قابل تأمل و جای کار در حد یک مقاله علمی پژوهشی را دارد.
دیدگاه تان را بنویسید